گفتگو با دوستان 48 | "هدایت" و "تسلیم"

نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • توحید یعنی: باور کردن نیرویی که همواره در دسترس ماست و زندگی ما را رهبری می کند؛
  • شما وقتی هدایت می شوی که تسلیم این نیرو می شوی و اجازه می دهی؛
  • “هدایت”، با ” اجبار و مقاومت کردن” بیگانه است؛ 
  • هدایت، با “تسلیم و اجازه دادن”، همنشین است؛

این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 48 | "هدایت" و "تسلیم"
    12MB
    13 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

213 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «شهین شجاعی» در این صفحه: 1
  1. -
    شهین شجاعی گفته:
    مدت عضویت: 1437 روز

    سلام میکنم به استادعزیزدلم ومریم جان مهربون ودوستان هم فرکانسی

    من چندین ساله که در زمینه موفقیت ده ها کتاب خوندم وکلی اطلاعات کسب کردم والبته درزمینه های سلامتی وروابط نتایج خوبی هم گرفتم ولی الان که چند ماهی میشه وارد سایت شدم وکلی اموزش دیدم فهمیدم که مهم خوندن کتاب نیست مهم عمل کردنه وخداروشکر اینجا یاد گرفتم که به جای اینکه همش کتاب بخونم بیشتروبیشتر روی خودم کارکنم وباورهامو عوض کنم.

    من دو سه سال پیش دچار بیماری خودایمنی شدم که خیلی وضع بدی بود وکساییکه دچار این بیماری میشن به مرور چشاشون کور میشه وپاهاشون فلج.

    من یه دکتر خیلی خوب پیداکردم ومیرفتم پیشش که کلی دارو های قوی میداد که عوارض خیلی بدی داشتن ومیگفت تا اخر عمرت باید بخوری

    اما یه حسی درون من میگفت من خوب میشم.وهمینطور میگذشت ومن همش فکرمو به سلامتیم میدادم وهمش تو ذهنم میدیدم رفتم دکتر وبهم میگه معجزه شده وخوب شدی.یه وقتایی حالم خیلی بد میشد وروحیم خراب میشد میشستم گریه میکردم اما زود خودمو جمع میکردم میگفتم من خوب میشم امکان نداره من کور شم .همه به من با ترحم نگاه میکردن .مامان وخواهرام داغون بودن دخترم هرروز گریه میکرد ومن به همه ی اونا دلداری میدادم 😁ومیگفتم من مطمئنم خوب میشم

    خلاصه بعداز ۶ماه دوباره ام ار آی دادم ورفتم دکتر وخدا شاهده دکتر همون چیزیو که بارها تو ذهنم میدیدمو بهم گفت وگفت خانم معجزه شده هیچ التهابی تو نخاعت نیست

    داروهاتو یواش یواش قطع کن وبرو زندگیتوکن وحالشو ببر

    ومن خیلی خوشحال شدم ولی تعجب نکردم چون میدونستم این میشه وخدارو هزاران مرتبه شکر کردم ومیکنم برای سلامتیم.

    ومن الان میفهمم که اون اتفاق وتضاد چقدر باعث شد باورهای من بهتروقویتر بشه وچقدر قدر سلامتیمو بیشتر بدونم.

    از وقتی که با استاد اشنا شدم با اینکه من خدارو خیلی به خیال خودم میشناختم وخیلی باهاش حال میکردم اما الان دیدم بین خدای من وخدایی که استادبهمون شناسوندن تفاوت از زمین تا آسمان است.وتازه معنیه ایمان وتوکلو فهمیدم.

    خیلی خوشحالم که عصو این سایت ارزشمند هستم واز آموزه های عالی وگرانقدر استاد وکامنتای درجه یک دوستان استفاده می کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: