نکته مهم:
این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- توحید یعنی: باور کردن نیرویی که همواره در دسترس ماست و زندگی ما را رهبری می کند؛
- شما وقتی هدایت می شوی که تسلیم این نیرو می شوی و اجازه می دهی؛
- “هدایت”، با ” اجبار و مقاومت کردن” بیگانه است؛
- هدایت، با “تسلیم و اجازه دادن”، همنشین است؛
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 48 | "هدایت" و "تسلیم"12MB13 دقیقه
به نام خداوند یکتا
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزدل استاد و همه ما
عجب هدایتی الله اکبر، استاد من چند وقته که از شروع دوره عزت نفس تا جلسه ششم بیشتر پیش نرفتم و اجازه ندارم جلوتر برم، البته که از انجام تمرین آگهی بازرگانی مثل همه دوستانم میترسم اما در آخر میدونم که باید انجام بشه ولی نه از روی حس ” انجام وظیفه” بلکه از روی شهود و از روی توحید، چقدر زیبا بود هدایت امروزم به این فایل من از شروع دوره عزت نفس به معنای واقعی کلمه یه آدم دیگه شدم، بخصوص از نظر روابط با آدمها من به طرز عجیبی پیشرفت کردم، الان که به این مرحله رسیدم حس میکنم روی بعضی از باور هام خیلی خیلی بیشتر باید کار کنم و اونم ترس از حرف مردم و احساس گناه هستش، از وقتی تصمیم گرفتم از دایره امن حقوق ثابت خارج شم و وارد شغل املاک بشم که اصلا قبلا تو ذهنم نمیگنجید که من وارد این کار بشم خیلی مسئله توحید برام پررنگ شده، توحید یعنی قدرت فقط دست خداست، اون و من بهتر از هر کس دیگه ای میدونیم هدف زندگی من چیه و الان بهترین کار برای من چه کاریه، من به لطف خدا دو تا همراه نزدیک در این مسیر و در این سایت دارم که دمشون گرم خیلی عالی دارن روی خودشون کار میکنن ولی بعضی وقتا فقط خداست که کافیه و همه چی میتونه ترمز بشه برای تو،مثال هایی از زندگیم میزنم تا یاد آور بشم به خودم هر بار در احساس انجام وظیفه و از روی رقابت کاری رو انجام دادم نتیجه اش چه ها شد:
1.من همیشه توی مدرسه جزو شاگردهای ممتاز بودم ولی فقط برای تایید پدر و مادر و رفیق و معلم و…
تهش چی شد!؟ به دانشگاهی رسیدم که بهترین دانشگاه فنی و حرفه ای در خاورمیانه بود اما احساس میکردم من خودمو فدای اینکه بقیه بگن مهدی کاتبی الان توی لول خوبی از زندگی هست کردم، خودم میدونستم جایی که هستم کارایی که کردم هدف خودم نبوده… من اصن درسو دوس نداشتم من فروشندگی رو دوس داشتم
2. بعد از تموم شدن رابطه ای که واقعا تموم شدنش هم درخواست خودم بود، من سه سال دور و بر اون اشخاص موندم تا در نهایت اون رابطه برگرده و فقط من باشم که طرفمو این بار دک میکنم وگرنه از خوده اون اشخاص به معنای واقعی کلمه خسته بودم و دوست داشتم به خودم اهمیت بدم، به محض اینکه بعد از سه سال مقاومت به ندای درونم که میگفت این ارتباطو قطع کن گوش کردم در هایی از نعمت به روی من باز شد و یکیش موجب آشنا شدن من با شما بود استاد همین پارسال
3. حتی تو محل کار فعلیم میبینم آدمایی که براشون مهم نیس راهو تنها برن یا گروهی چقدر موفق تر از بقیه هستن و واقعا کیفیت قرارداد هاشون قابل مقایسه نیست با بقیه
من در این لحظه و در این مرحله از کار کردن روی خودم احساس میکنم باید روی توحید بیشتر کار کنم و توی محل کار شلوغم اول یاد بگیرم متمرکز باشم و بعد دوره عزت نفس رو ادامه بدم.
چقدر زیبا گفتید استاد که خداوند هر چیزی رو به وقتش به ما میگه و هر چیزی که خداوند به ما میگه انجامش بدیم خیر هست و من از خدای خودم به وضوح دریافت کردم که اگر ایمان میخوای نشون بدی در هیچ چیز عجله نکن( بر خلاف تجربه ی کل زندگیم که همیشه عجله بوده و بس)
مثال مسی چقدر به دلم نشست که حتی وقتی حاضر شده حقوق نصف بگیره ولی تو بارسا بمونه خداوند هدایتش کرده به پاریس چون برای مسی و طبق باورهاش پاریس راه حل هست و نه بارسا در حال حاضرن جایزه جام جهانی به مسی رسید چون با هدایت همراه بوده دمشگرم
منم احساس میکنم در حال حاضر برام بهتره روی دو چیز کار کنم مقایسه نکردن خودم با بقیه که ریشه اش عجله هست و توحید و توحید و توحید
عاشقتونم استاد
عاشقتونم بچه ها
عاشقتم خداااااا