گفتگو با دوستان 48 | "هدایت" و "تسلیم"

نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • توحید یعنی: باور کردن نیرویی که همواره در دسترس ماست و زندگی ما را رهبری می کند؛
  • شما وقتی هدایت می شوی که تسلیم این نیرو می شوی و اجازه می دهی؛
  • “هدایت”، با ” اجبار و مقاومت کردن” بیگانه است؛ 
  • هدایت، با “تسلیم و اجازه دادن”، همنشین است؛

این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 48 | "هدایت" و "تسلیم"
    12MB
    13 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

213 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد کرمی» در این صفحه: 1
  1. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1216 روز

    بنام الله یکتا که هرآنچه دارم از اوست

    سپاسگزار استاد عزیز و تمامی دست آندرکان این سایت توحیدی هستم که همچین فضای رو آماده کردن برای ما

    وقتی بحث توحید میاد وسط انگار یه دلگرمی خاصی دارم و خیالم بابت همه چی راحت میشه و بقول استاد توی 12 قدم که میگه وقتی تو میدونی یه قدرتی هست که بی نهایته و همه چی در اختیارشه و تو میدونی که هر وقت ازش کمک بخوایی هدایتت میکنه چقدر خیالمون راحت میشه و چه کارهایی رو شروع به انجامش میکنی که تا قبل از این باور اصلا حتی بهش فکر هم نکرده بودی

    من قبل از اینکه با این مسیر فکری که استاد عزیز گسترشش داد آشنا بشم کل زندگیم دلهره بود و از هر اتفاقی یه دلشوره داشتم و کل زندگی من شده بود ترس از اینکه نکنه بدبخت بشم ،دلار میرفت بالا استرس کل وجودمو دربر میگرفت ،بیماری میومد سراغم احساس میکردم خداوند غضبشو برام فرستاد ،صاحب مغازم میومد راجب کرایه صحبت میکرد ترس کل وجودمو دربر میگرفت که بدبخت شدم و بی نهایت مثالی که میتوند بنویسم که همه این مثالها فقط از یه باور مخرب آب میخورد و اونم نبودن خداوند توی زندگی من بود و به همه چیز قدرت میدادم جز الله که صاحب اختیار من بود ،وقتی به الان خودم نگاه میکنم و این چهار سال آشنایی با استاد تازه میفهمم چقدر تغییر کردم ،شجاعتر شدم و آرامتر ،هر اتفاقی که میافته یه خیال راحتی دارم عجیبی دارم و مطمئنم این اتفاق همون مسیر خوبست که باید اتفاق بیافته چون من از خداوند طلب هدایت کردم و اونم داره پاسخ میده فقط باید اعتماد کنم و خودمو بسپارم دستش ،بقول یکی از دوستان که توی کامنتش نوشته بود وقتی فرمون میدی دستش دیگه خیالت راحته که خداوند خودش میبرت بهتر جای ممکن

    بارها مثالهاشو دارم که برنامه ریختم برای انجام کاری که فکر میکردم مسیر درسته و صب با انرژی توی تمرین ستاره قطبی از خداوند هدایت خواستم که به آسونی برام انجام بشه ولی چند دقیقه بعدش اتفاقی میافتاد که کلا مسیر درخواستم عوض میشد منم خیلی راحت و بدون مقاومت گفتم این همون مسیر درسته و من باید تسلیم باشم و خودمو سپردم به هدایت و همیشه هم خوب شد برام و این اتفاق اینقدر تکرار شد برام که تقریبا این باور نهایدنه شده برام

    خدایا شکرت برای کوچکترین نعمتهای زندگیم ،برای همه نعمتهام که میبنمشون و نمیبنمشون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: