گفتگو با دوستان 49 | ورود به مدار نعمت ها

 

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • اساسی ترین قانون خداوند: احساس خوب = اتفاقات خوب؛
  • رابطه احساس خوب و خوش شانسی؛
  • اگر بتوانی در شرایط نادلخواه، احساس خود را خوب نگه داری، پاداش ها راضی کننده است؛
  • ارتباط بین شکرگزاری و رزق؛
  • راهکار ورود به مدار نعمت ها و بیشتر ماندن در این مدار؛
  • راهکار “رسیدن به احساس خوب” در شرایط نادلخواه؛
  • “احساس خوب”، نتیجه کنترل ذهن است؛

منابع بیشتر:

دوره قانون آفرینش | بخش هفتم


برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    469MB
    30 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 49 | ورود به مدار نعمت ها
    27MB
    30 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

292 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «لیلا» در این صفحه: 2
  1. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 2080 روز

    با سلام و درود بر استاد ارجمندم. و مریم بانو مهربانم. استاد از دیشب بارها گفتم خدایا شکرت که افتخار آشنایی با شما رو پیدا کردم هم شما و هم مریم خانم. میدونید چرا من تا حالا کسی رو ندیدم که تا این اندازه حرف و عملش یکی باشه. من در جایگاهی نیستم که شما رو قضاوت کنم ولی استاد تا حالا با افرادی سرو کار داشتم که فقط حرف های زیبا گفتند و وقتی کمی نزدیکتر میرفتم میدیم فقط نقاب هستند و هیچ. دیشب استاد به خاطر لایو شما دیر خوابیدم و گفتم لیلا نشانه ت هر چقدر برداشت کنی خدا رو شکر کن و به اندازه ی ظرفم نشستم. استاد من هیچ وقت اینقدر آرامش رو تجربه نکرده بودم. و به خودم گفتم قول میدم فردا یا نهایتا پس فردا روی سایت گذاشته میشه که حسم کاملن درست بود. امروز صبح اولین کارم مثل همیشه صدای استادم رو گوش دادم. استاد من فایل شما رو تا ساعت ۱۲، ۵ بار گوش دادم و ساعت ۲ الی ۳ بعد از ظهر صوتی و نت برداری. تا الان شاید چیز مهمی نبوده اما استاد امروز برای اولین بار بعد از دو سال عضویت توی سایت و کاری کردم که به خدا هیچ وقت تا حالا انجام نداده بودم. استاد امروز بین شنیدن شما و عمل من خیلی فاصله کم بود. و گفتم حالا که این همه فایل گرفتی و گوش میدی برو و حداقل به چند تا از این آگاهی ها عمل کن. استاد کارهای کوچکی انجام دادم اما احساس کردم با همین کارها توی همین چند ساعته بزرگ شدم. نمیدونید چقدرررر خوشحالم. نتایج عمل کردن به حرفاتون استاد شما توی یکی از فایل ها گفتید حرف های من رو عینا ننوسید از تجربیات و عمل کردن هاتون بنویسید. و جایی دیگه گفتید اگه شما کتابی بخونید سعی کنید حتی به یک خط عمل کنیدو این راه درسته. استاد از سر کلاسهام که سعی کردم عواطفم رو کنترل کنم و صبور باشم . بین دو تا کلاسم رفتم خرید و با کنترل و ارامشم برخورد مردم رو با خودم مهربون دیدم. گفتم سعی کن با خودت در صلح باشی. جایی دیگه توی یکی از خریدهام ، فروشنده اون جوری که دوست داشتم محصول رو تحویل نداد و من در درونم واقعا اروم بودم استاد قبلن توی ذهنم فقط غر میزدم و به اصطلاح ادای ادم های بی خیال و شهروند درجه یک رو درمیاوردم ولی این بار صدای شما و گفتگوهایی که توی هندزفری میشنیدم گفت تو میتونی آروم باشی و شد. برای من کار فوق العاده ای بود. دیدم من هم میتونم. گفتم احساس خوب اتفاقات خوب. توی راه برگشت زمزمه های شروع به حرف زدن کردن و با سپاسگزاری کاملن منحرف کردم و اجازه ندادم ادامه بدن و گفتم استاد راست میگه هوا به این قشنگی و پاکیزگی لیلا تو برف رو دوست داری و کوهها رو دوست داری. گفتم خدایا شکرت چقدر هوای خوبیه. بعد دوباره رفتم کلاس بعدیم رو برگزار کنم که پیام رسید که من امروز نمیتونم سر کلاس باشم. یک لحظه عصبانی شدم و بعد گفتم استاد توی دوازده قدم، قدم ۹ جلسه ی اول گفتند که این لحظات استقبال کن و بگو اشکال نداره حالا که این شخص هستش بیا و یک کم تمرین کن و ذهنت رو کنترل کن و اروم باش. استاد خدا شاهده تو چند دقیقه فقط چند دقیقه آرووم شدم. استاد قبلن به خاطر این کنسلی ها ساعت ها غر میزدم . این کنترل ذهن به این مدل برای من شگفت انگیز بوده و بارها گفتم افرین دیدی تونستی چرا احساس خوبت رو به بقیه و شرایط می بندی . اروم باش. این هم دومین جا برای عمل. استاد شروع کردم به تمیز کاری و شنیدن فایل شما و کار عملی که شما گفته بودید. دوباره رفتم بیرون چند جا رفتم و کارهای دیگه رو هم انجام دادم .داروخانه رفتم برای خرید ویتامین. قبل می گفتن به خاطر این جریانات نیست و من البته باور نکردم و گفتم فراوانی هست و پیداشون کردم. استاد این سری گفتن دارن. حالا اگه قبل بود استاد اون صدای ذهنم می گفت ملت چرا دروغ میکن و از این حرف ها استاد اصلن مونده بودم این منم واقعا منم . اتفاقا اون خانم مسیول اونجا خیلی خوش برخورد مثل همیشه تحویلم گرفتن و ازشون یک تعریف صادقانه کردم. و استاد به عنوان موقعیت ۴ تمرینم رفتم کتاب بگیرم، توی لحظه ورود یکی رو دیدم که من اصلن قبلن دوستشون نداشتم و گفتم اه تو رو چرا امروز دیدم و اون نجوا دوباره میخواست شروع کنه یاد دوباره حرف شما و دوباره صدای هندزفری توی گوشم( امروز کلن استاد با من همه جا بودید) گفت چرا میخوای دستت بسوزه، چرا میخوای حالت خراب بشه. این شخص چه پدرکشتگی با تو داره، دوستش نداری نداشته باش ولی تو ادم مهربونی هستی و در کل کاری به کار بقیه نداری، ولش کن و اروم باش. استاد توی چند دقیقه با منطقم جوی ذهنی اون عصبانیت کلن محو شد وقتی میگم محو شد واقعا محو شد و فیلم و نمایش نبود و استاد اگه قبلن بود من فرار میکردم از این موقعیت ها. حالا به خودم گفتم افرین به این میگن عملگرا بودن، و عمل کردن حالا شدی شاگرد خوب. و استاد توی خدا حافظی کاملن اسمشون رو اوردم و گفتم خیلی خوشحال شدم امروز شما رو دیدم. عجب تمرینی و عجب شهامتی به خودم گفتم. برای من این چند کار مهمترین و اساسی ترین کارهایی بودند که این مدت اخیر طی چند ساعت انجام دادم. و تمرین پنجمم هم زمانی بود که پیام دیگه دریافت کردم که یکی از افراد میخواد قطع همکاری کنه. اینجا دیگه با ولله فقط این حرف رو زدم. انسان ها دستی از دستان خدا هستند اگه دستی رفت دست های دیگه ای میان جاش رو میگیرن. اینها چیزهای به ظاهر نازیبا هستند صبور باش حتما حکمتش رو بعدا میفهمی. خدا وعده ثروت و فزونی داده و از همه جا و از همه طریق به تو میده. و کاملن اروم بودم. استاد، دوستان نمیدونید چقدر با همین چندتا کار به ظاهر ساده و کوچک کلن احساس بزرگ شدن کردم. چقدر ارووم بودم. چقدر به خودم گفتم تو شایسته عالی ترین ها هستی و جلسه ۱۳ روانشناسی ثروت ۱ رو گوش دادم و گفتم تو باید همین طور ادامه بدی و بالا بری . احساس میکنم الان به اندازه چند ماه و سال بزرگتر شدم. احساس می کنم چقدر خوبه که خودم رو کنترل کنم اروم باشم. الان که دارم مینویسیم اگه لیلای قبل بود شروع میکرد به غر زدن شام نخوردن و غیره و تحصن کردن. و عوارض فیزیکی و جالب اینکه کمی از شامم سوخت استاد رفتم در رو باز کنم ولی این بار شونه هام رو تکون دادم و گفتم فدای سرت و هیچ چیز منفی بار خودم نکردم. واقعا هیچ چیزی بار خودم نکردم و دیدم استاد که میگه خودتون رو دوست داشته باشید این همینه. استاد امروز ۶ تا تمرین اساسی انجام دادم. خیلی خیلی خیلی خدا رو شاکردم که شما رو توی زندگیم دارم. امیدوارم همیشه سالم و شاد و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 2080 روز

    سلام الهه جان. سپاسگزارم از اینکه وقت گذاشتید و کامنت من رو خوندید و حسم رو درک کردید. سپاسگزارم از دعای زیباتون. دیروز تازه فهمیدم من فقط یک میلیونم حرف استاد رو قبلن اصلن درک نکردم چون هم به این حد جدی و مصمم نبودم و هم دراین جایگاه که استاد میگن مدار نبودم. چندین ساعت وایسادم تا کامنت بزارم. و میدونم شاید زیبا ننویسم ولی هر چی رو احساس کردم نوشتم چون دوست داشتم استادم بخونه. حس بچه ای رو داشتم که وقتی چیز تازه ای یاد میگیره ذوق داشتم ولی در عین حال آرووم بودم و صبر کردنم برای همین بود دوست داشتم در عین ذوق ولی صبور بودن رو یاد بگیرم. دوست داشتم بگم صادقانه انجام دادم واقعا انجام دادم و متعهد بودم. مثل زمانی که جدی شروع کردم به یادگرفتن زبان انگلیسی و نتیجه اش رو دیدم. امیدوارم به یاری خداوند بتونیم روز به روز در مسیری که هستیم مصمم تر و کوشاتر باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: