گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواسته

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • “ایمان تزلزل ناپذیر”، حاصل پیمودن مسیر تکاملی درک توحید است؛
  • “ایمان تزلزل ناپذیر” نتیجه، بارها جدی گرفتن الهامات و بارها دیدن نتیجه این جدیت هاست؛
  • راهکارهایی برای کنترل ذهن، در شرایطی که کنترل ذهن غیرممکن شده است؛
  • اگر بتوانی احساس خود را خوب نگه داری، لاجرم شرایط تغییر می کند و اتفاقات خوب را تجربه می کنی؛

منابع بیشتر:

دوره قانون آفرینش | بخش هفتم


برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    335MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواسته
    19MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

208 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Mahdi Atharipour» در این صفحه: 1
  1. -
    Mahdi Atharipour گفته:
    مدت عضویت: 2104 روز

    سلام ب استاد حال خوب سلام ب استاد تغییر مسیر زندگی رو بسمت خوبی و گل و بلبل و آفریدن بهشت تو همون جایی ک هستیم

    دیگه عادت کردم هرروز صبح بیام تو سایت نشونه امروز من رو حتما گوش کنم و با قلب باز هدایتی‌رو ک در اون فایل برای من نهفته است رو درک کنم و روزم رو با اون استارت بزنم، و چقدر این روزا حالم خوب شده ب لطف خدا و با آموزش‌های شما ک ب من یاد داد مداومت داشته باشم روی تمرکز بر خوبی‌ها.

    امروز مطلبی ک دریافت و یادداشت‌ش کردم این بود ک ؛ (اگر اتفاق بظاهر بدی رو ک داریم تجربه می‌کنیم‌رو اینطور بنویسیم ؛ «این اتفاق افتاده و من احساسم رو خوب نگه داشتم و مطمئنم خداوند ب حال خوبم پاسخ میده و من سعی می‌کنم تو این روزهایی ک بظاهر سخته حال خودم‌رو خوب نگه دارم با تمرکز بر زیبایی‌ها با بخودم گفتن ک از این روزهای بد چه درسی می‌تونم یاد بگیرم»، بعداز 3-6 ماه بعد وقتی اون یادداشت‌رو ببینه متعجب میشه ک؛ واوووو اون اتفاقه قرار بود ک بد بشه !!! چطور من فکر می‌کردم اون موقع این اتفاق بده؟! ولی من این نتیجه عالی‌رو ازش گرفتم زندگی منو اینقدر تغییر عالی داده!!! بعد این باعث بالارفتن ایمان میشه باور و ایمانمون قویتر و قویتر میشه بعد وارد تصاعد میشیم میریم تو اتفاقاتی ک پشت سرهم خوب می‌شه

    حالا وقتی راه حلی ندارم میگم ولش کن برم ی پیاده‌روی ی دوش بگیرم ی چیزی بنویسم ی کتابی بخونم نعمت‌هامو بشمرم یا هر کار دیگه‌ای ک بتونم ی ذره حال خودم‌رو خوب کنم یجوری احساس بد رو باید کنترلش کرد اگر خیلی خیلی بد بود و توانایی کنترلش‌رو نداشتید باید خودتون‌رو تو شرایطی تو ی تحرک جسمی ی فضایی قرار بدید ک بالاترین ضربان قلب خودتون‌رو ایجاد کنید وقتی آدم تو اون شرایط جسمی قرار بگیره ک نیاز ب ی کاردیو وحشتناک داشته باشه مغز دیگه کار نمی‌کنه تمام تمرکزش‌رو میذاره رو این ک بتونه اون کار و اون ضربان قلب‌رو ایجاد کنه بعد می‌بینه ک اون احساس بد کاملا ازبین رفته سپس می‌تونه احساس خودش‌رو خوب کنه).

    تجربه خودم‌رو می‌خواد بگم: چند سال پیش ک برام اتفاقات بدی تو مسایل خانوادگیم افتاده بود و من زندگیم‌رو ترک کرده بودم و ب تنهایی زندگی می‌کردم و گاهی اوقات تو ماشینم می‌خوابیدم ولی فقط می‌خواستم ک حالم خوب باشه و دور از مسایل پیش اومده باشم خیلی اتفاقی با اولین گروه دونده‌های شهری آشنا شدم ک تازه دور هم جمع شده بودند و تشکیل گروه تهران‌رانرز رو داده بودند و همقدم شدن با اون گروه بمدت 3 سال برای من بهترین احساسات رو ایجاد کرد هم کلی دوستان ورزشکار و دونده بودیم ک تو مسافت‌های بالای 12 و 21 کیلومتر معمولا ساعت 6 صبح تو کوه و پارک‌ها و ایونت‌های مختلف می دویدیم و ساعت‌ها ضربان قلب بالارو تجربه می‌کردیم و همه حال خوب و جسم سالم و مغز وذهن باز داشتیم و فقط ب خوشی‌هایی ک باهم با اون روحیه بالا و طبیعت پر از اکسیژن و طراوت و شادابی داشتیم مشغول بودیم .

    واقعا ک چه حال خوبی بود 2 ساعت و نیم 3 ساعت با ضربان قلب بالا دویدن ، هدفون ب گوش با موزیک شاد و همراه با کلی دوست فوق‌العاده و پر از انرژی مثبت و لذت بردن از فضا و کوه و جنگل و پارک و طبیعت و دوری از دود شهر و مسایل زندگی و انرژی گرفتن از دیدن توان جسمانی بالای همراه‌هان و خودت و مسافت‌هایی ک انسان از عهده دویدنشون برمیاد و قبلا هیچ سنسی بهش نداشته بودی.

    و ی مورد در رابطه با تکامل ک استاد خیلی ب ما میگن :

    در اولین ایونت ک من ب گروه جوین شدم قرار ب طی مسافت 10 کیلومتری استارت از درب کاخ تو زعفرانیه و رفتن بالا از شیب آصف => پارک ساسان => خ پیراسته => میدان درکه و برگشت همین مسیر بود. من ک بار اولم بود ولی چون همیشه ورزش می‌کنم کم و بیش و همیشه ادعا داشتم ک از دخترها ک خیلی بهتر و بیشتر می‌دوم وقتی استارت دخترهای قدیمی گروه‌رو دیدم گفتم از هر کی عقب بیوفتم از شماها ک هرگز ( نا آگاهی‌های اون دوران من) و با تمام قدرت شیب رو ب بالارو دویدم و از اونها جلو زدم ولی در برگشت مسیر دیگه جونی برام نمونده بود و از 80٪ گروه عقب افتادم و همون روز بعداز ظهر بحدی بدن درد گرفتم و دیگه توان تکون خوردن نداشتم ک تا 2 هفته نتونستم حتی ی قدم بدوم و تو ایونت بعدی دیگه کله‌شق بازی درنیاوردم و فقط در حدی ک خیلی فشار بخودم نیارم سرعتم رو بالا بردم ولی براحتی تونستم 10 کیلومتر رو جزو 30٪ اول ب پایان برسونم

    الان ک استاد گفتن ضربان قلب بالا ذهن رو از احساسات خالی میکنه یاد اون روزها افتادم ک وقتی بعداز اتمام مسافت دویدن کنار هم جمع می‌شدیم و استراحت می‌کردیم حالا تو کوه یا کافه یا هر جایی بود یا تولدهامون‌رو جشن می‌گرفتیم و باهم آشناتر شده بودیم اکثرا یا از همسرشون جداشده بودند یا ورشکسته شده بودند یا مشکلات بزرگی‌رو پشت سرگذاشته بودند و دختر وپسر همه فقط و فقط بدنبال ی حال خوب و دور کردن خودشون از گذشته‌ای نچندان خوب خودشون بودند.

    الان گفته استاد رو بخوبی درک می‌کنم ک چقدر راحت میشه حال خوب با ورزش و بالا بردن ضربان قلب ایجاد کرد.

    خداروشکر می‌کنم ک هر روز در حال دریافت هدایت بیشتر و بیشتر از خداوند هستم ک همین خواسته هرروزمن تو تمرین ستاره قطبی منه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: