مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- “ایمان تزلزل ناپذیر”، حاصل پیمودن مسیر تکاملی درک توحید است؛
- “ایمان تزلزل ناپذیر” نتیجه، بارها جدی گرفتن الهامات و بارها دیدن نتیجه این جدیت هاست؛
- راهکارهایی برای کنترل ذهن، در شرایطی که کنترل ذهن غیرممکن شده است؛
- اگر بتوانی احساس خود را خوب نگه داری، لاجرم شرایط تغییر می کند و اتفاقات خوب را تجربه می کنی؛
منابع بیشتر:
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD335MB21 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواسته19MB21 دقیقه
سلام استاد جان، سلام استاد عرشیانفر عزیز، سلام خانم شایسته مهربون و سلام به دوستای عزیزم، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
فایل فوقالعادهای بود. این فایل باعث شد اهمیت موضوع کنترل ذهن برام پررنگتر بشه.
خدایا شکرت، چقدر حضرت ابراهیم پیامبر بزرگی بوده و زیبایی قضیه اینجاست که خدا ابراهیم رو انتخاب نکرده، سیستم چیزی رو انتخاب نمیکنه، ابراهیم کسی بوده که خدا رو انتخاب کرده، چقدر صحبتهای استاد عرشیانفر قابل تامل بود که ابراهیم کسی بوده که حتی حق یه اعتراض کوچیک رو از خودش گرفته و تسلیمه، در هر شرایطی میگه چَشم و ابراهیمی که چقدر هماهنگ شده تا جاییکه صد سال بچهدار نمیشه و هزار حرف از مردم شنیده و اصلا براش مهم نیست، بعد توی صد سالگی بچهدار میشه، دوباره کلی حرف و طعنه و کنایه از مردم میشنوه، بعد بچه که ده سالش میشه، میره که امر الهی رو انجام بده، واقعا چه ایمان تحسینبرانگیزی داشته ابراهیم. بیخود نیست که خلیل الله لقب گرفته و پدر انبیا هست و خداوند هرجا خواسته الگو معرفی کنه، ابراهیم رو میاره وسط و میگه این فرد اون کسیه که بهتر از هر کسی تونسته طبق قانون عمل کنه.
حالا صحبت استاد عزیزم اینه که این مثالها که ابراهیم میاد بچهاش رو قربانی میکنه و مادر موسی بچهاش رو به رود نیل میندازه، خیلی مثالهای بزرگی هستن، ما میخوایم از این آگاهی به صورت عملی توی زندگیمون استفاده کنیم، میگیم ابراهیم هم در ابتدا شک کرد به خدا، گفت این خورشید خدای منه، بعد اعتماد کرده، کوچیک، کوچیک و نتیجه اومده و ایمان تقویت شده، زمانیکه زن و بچهاش رو توی بیابون رها میکنه، یه درخواست میکنه: خدایا، مردم رو دور اینها جمع کن، بعد میاد میبینه نه تنها این بچه توی بیابون نمرده، بلکه پاشو زده زمین چشمه زمزم راه افتاده، یه شهری شکل گرفته به اسم مکه، میگه ما اونموقع یه حرفی به خدا زدیم، بیا ببین خدا چجوری مردم رو دور اینها جمع کرده، اینجا ایمان تقویت میشه، یعنی اگر ما یه برنامهای داشته باشیم که یه سری اتفاقات که ناجالبه برامون میوفته و تهش به نفع ما میشه رو یادداشت کنیم، وقتی اینها رو بارها به خودمون بگیم اینجا ایمان تقویت میشه.
کنترل ذهن مهمترین توانایی ما انسانهاست، این وظیفه ماست که زمانیکه اتفاق ناجالب رخ میده، بتونیم احساس خودمونو به یه طریقی خوب کنیم، از زاویهای به موضوع یا مسئله نگاه کنیم که احساس خوبی به ما بده، استاد گفتن: مثلا خود استاد عرشیانفر مطمئنا توی کار خودش بارها اتفاق ناجالب افتاده، احساسش بد شده، اما تونسته ذهنش رو کنترل کنه، زمانیکه مجوز ندادن، یکی یه قولی داده، عمل نکرده و خیلی موارد دیگه، یا مثلا اینکه خدا به ابراهیم میگه بچهات رو قربانی کن مثل اینه که یه کیسه پول پیدا کنی، چند سال ازش استفاده کنی و عشق و حال کنی، بعد صاحبش بگه بقیه پول رو بهم پس بده، یا باقیمانده پول رو گم کنی، میگی ما که این پول رو از روز اول نداشتیم، پیداش کردیم، ازش هم استفاده کردیم، فکر میکنیم که نداشتیمش، بدیم صاحبش تا بره. یعنی با این دیدگاه منطقی میشه.
چه نکته مهمی گفتین استاد زمانیکه احساسمون بد میشه دو راهکار هست، اگر بتونیم با افکار مناسب ذهنمون رو کنترل کنیم، این خیلی عالیه، اما اگر نشد، هم میتونیم توی اون موقعیت از الهاماتمون استفاده کنیم، که الان چی کار کنم، هم اینکه یه راهکار اینه که وقتی یه عمل فیزیکی رو انجام میدی که بیشترین میزان ضربان قلب رو ایجاد میکنه، مغز دیگه این فیزیکی که ازش میخوای رو انجام میده و به چیز دیگهای فکر نمیکنه و این خودش یه وقفهای ایجاد میکنه از احساس بد به احساس آرامش و یه ذره بهتر، بعد کار کنترل ذهن آسونتر میشه.
از استاد عزیزم و استاد عرشیانفر عزیز ممنون و سپاسگزارم که این فایل و این آگاهیها رو با ما بچههای سایت به اشتراک گذاشتن.
شاد و سلامت باشید.