مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- “ایمان تزلزل ناپذیر”، حاصل پیمودن مسیر تکاملی درک توحید است؛
- “ایمان تزلزل ناپذیر” نتیجه، بارها جدی گرفتن الهامات و بارها دیدن نتیجه این جدیت هاست؛
- راهکارهایی برای کنترل ذهن، در شرایطی که کنترل ذهن غیرممکن شده است؛
- اگر بتوانی احساس خود را خوب نگه داری، لاجرم شرایط تغییر می کند و اتفاقات خوب را تجربه می کنی؛
منابع بیشتر:
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD335MB21 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواسته19MB21 دقیقه
سلام به روی ماهت استاد عزیزم
چقدر ادامه فایل هم زیبا بود و درس بهم داد
استاد چقدررر قشنگ قانون تکامل رو بیان کردین و با دید وسیع به داستان حضرت ابراهیم نگاه کردین. وقتی اقای عرشیانفر درمورد حضرت ابراهیم حرف زدن و توضیح دادن ک به یکی از شاگردانشون گفتن بچتو بنداز تو سد کرج، شما از موضوع تکامل حرف زدین، اینکه حضرت ابراهیمم این مسیر تکاملی رو طی کردن، به خدا شک کردن به خورشیدو ماه ایمان اوردن و بعد ستاره ها و بعد از خدا هدایت خواستن، بعد به الهامات عمل کردن، دیدن داره نتیجه میده
از خدا درخواست کردن و دیدن خدا به درخواستشون پاسخ داده. این عمل ب الهامات کم کم باعث شده ک ایمان درونشون قوی بشه و این مسیر تکاملی باعث شده ک به الهامی ک خداوند بهشون کرده ایمان بیارن و بتونن راحت ذهنشونو کنترل کنن. در ادامه استاد میگن اینا در سطح خیلی پرفکته اگر ما بتونیم در موضوع های کوچیک ذهنمون رو کنترل کنیم و ب خواسته ها، نکات مثبت و زیبایی ها توجه کنیم نتیجش پاداشی هست ک خداوند بهمون میده
استاد ی مثال ملموس زدین ک بسیار قانون رو برای من واضح تر کرد…
خانومی ک چاق بوده و وقتی فروشنده با لحن بد باهاش حرف زده ب جای افسردگیو خود کشی، ذهنش رو کنترل کرده و پاداشش رو گرفته.
استاد یاد یه داستان افتادم. یکی از دوستای مامانم میرفت خیاطی. بعد یکم دیر میگرفت همین موضوع باعث شده بود ک یه نفر بهش بگه تو ب جایی نمیرسی و اون خانوم خیلی ناراحت شده بود و گفته بود حالا ک اینو گفتن من باید یه خیاط خوب بشم و همین باعث شد ک تلاش کنه و بشه یکی از بهترین خیاط ها. کنترل ذهن و توجه ب خواسته باعث شد این فرد پاداشش رو بگیره.
حالا ک دستم ب کامنته یه داستان دیگه هم تعریف کنم. کاش هممون دور هم بودیم و با استادو مریم جان از این داستانا تعریف میکردیمو از قانون لذت میبردیم😍😅🥰
بریم سراغ ادامه داستان
من الان ۲۱ سالمه. سال کنکور پسرخالمو ک خیلیی دوسش داشتم از دست دادم. وقتی این اتفاق افتاد اول حالم بد شد، افسردگی گرفتم و خیلییی همه چی بد بود ولی من تسلیم نشدم، با اینکه از لحاظ روحی اوضاع خوبی نداشتم، درس خوندم، ذهنم رو کنترل کردم و ضعیف نشدم. نتیجش این شد ک رتبه من شد ۳۱۲ منطقه ۲ و همه دهنشون بازمونده بود ک چ طور من با اون اوضاع شدم رتبه برتر شهر. امشب فهمیدم ک من ناخوداگاه طبق قانون عمل کردم و پاداشم رو گرفتم.
پس اینکه ما سعی کنیم حالمون رو خوب نگه داریم، باعث میشه ورق برگرده و همون اتفاق به ظاهر بد میشه بهترین اتفاق زندگیمون.البته ک یه بازه زمانی میخواد ولی اگه بنویسیم تو دفترمون و راه کار هایی برای کنترل ذهن رو یادداشت کنیم و درس بگیریم بعدا میبینیم این یکی از بهترین اتفاقات زندگیمون بوده. من خودم دچار یه وابستگی بیمارگونه بودم و حالم خیلیی بد بود دفترم پر بود از حرفای غمناک و اشک. ولی بلند شدم و تلاش کردم، دوره عشق و مودت استاد رو گرفتم و خیلییی رشد کردم. این اتفاق شد یکی از بهترین اتفافات زندگیم. یعنی اتفاقات به ظاهر بد خوبن و باعث رشد ما میشن ب شرطی ک به جای توجه ب ناخواسته ب خواسته توجه کنیم و برای حلش تلاش کنیم و در مقام حرف خوب نباشیم، عملم بکنیم. یعنی این تضاد خوب هست و باعث رشد ما میشه به شرط اینکه راه رو ب رو شدن رو باهاش بلد باشیم. ولی از خودمون توقع بیجا نداشته باشیم. من حاصل ۲۱ سال تفکر اشتباه بودم قرار نیست یه شبه عوض بشم، انتظار بیجا و سرزنش خود فقط حالمو بد میکنه و منو از مسیر دور. با تداوم و تلاش و توجه ب نکات مثبت میتونم کم کم رشد کنم و قانون رو فراموش نکنم ک احساس خوب مساوی اتفاقات خوب و احساس بد مساوی اتفاقات بد. این قانونه میخوای حق داشته باش ک حالت بد بشه میخوای نداشته باش
باید باید سعی کنیم حال خودمون رو خوب کنیم.
همین.
ممنونم از استاد عزیزتر از جانم، مریم قشنگم و همه اعضای سایت❤❤❤❤🙏🙏💙💙💙💙🌹🌹🌹🌹🍒🍒🍒🍒🕊🕊🕊🕊