گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواسته

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • “ایمان تزلزل ناپذیر”، حاصل پیمودن مسیر تکاملی درک توحید است؛
  • “ایمان تزلزل ناپذیر” نتیجه، بارها جدی گرفتن الهامات و بارها دیدن نتیجه این جدیت هاست؛
  • راهکارهایی برای کنترل ذهن، در شرایطی که کنترل ذهن غیرممکن شده است؛
  • اگر بتوانی احساس خود را خوب نگه داری، لاجرم شرایط تغییر می کند و اتفاقات خوب را تجربه می کنی؛

منابع بیشتر:

دوره قانون آفرینش | بخش هفتم


برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    335MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواسته
    19MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

208 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فاطمه پورهدایتی» در این صفحه: 1
  1. -
    فاطمه پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1505 روز

    به نام خدای مهربان

    من فاطمه پور هدایتی هر چی که دارم همش از وجود این هست متشکرم خدای من متشکرم متشکرم.

    استاد ممنون از درس های ناب که گفته های رقم می شوی و بهم زندگی یاد میدید متشکرم متشکرم متشکرم.

    من بارها تو زندگی م امتحان کردم که اگه در دل اتفاقات به ظاهر بد بتونم حالم رو خوب نگه دارم از اون به بعد اتفاقات خوب هی می افته که اینققققققققدر حال آدم خوب میشه که تو اون لحظه نمی دونی با اشک از خدا تشکر کنی یا با خنده به هر حال خوبی ش، اینه که هر دو حالت حس خوبی داره.

    من یه روز تو خونه نشسته بودم که دیدم یه لحظه همسرم با ناراحتی و عصبانی،وارد خونه شد که در مورد موضوعی باهام بحث کرد و چنان داد می زد که اصلاً به من ربطی نداشت اما انگار مأمور شده بود که حال بد رو بهم بده و قرار بود که من خودم رو امتحان کنم آیا می توانم از پسش، بر بیام یا نه، اون روز از بس برام شیرین بود که هرگز یادم یادم نمیره ، خیییییلی کار بزرگی کردم که در تاریخ زندگی م ثبت شد ، ،،،،

    وقتی ماجرای عصبانیت همسرم حتی به بی حرمتی من هم کشیده شد، یه دفه هدایت شدم به یه کاری که بی طرفی من باید ثابت میشد سریع اشکهامو پاک کردم لباس پوشیدم و رفتیم به اونجایی که هدایت شدم، وقتی چند لحظه ای گذشت و بی گناهی من ثابت شد دیدم در جا همسرم بر گشت و منو بوسید و یه عالمه معذرت خواهی کرد و همش شد لبخند و همش حال خوب انگار نه انگار که چند ساعت قبل تو همین مکان جهنم بود…..

    آره استاد عزیزم از این داستان ها در زندگی خیییییلی دارم که بخوام مثال بزنم می خوام بگم که من از وقتی که قانون رو دارم میشناسم خیییییلی با خودم کار می کنم نتایج هم خیییییلی به نفع م میشه آره خودم سود می کنم اما این زندگی و اتفاقات ش، خیییییلی بهم درس میده همیشه یادم می مونه که ما آدم ها اگه در دل اتفاقات به ظاهر بد بتونیم حالمون رو خوب کنیم خیییییلی هنر کردیم و اونوقت ه که سودش به ما میرسه

    خدایا متشکرم از تک تک درس هات

    استاد متشکرم از تمام تجربیات زندگی تون که انجام دادید و به ما هم یاد می دید، خدایا متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: