مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- “ایمان تزلزل ناپذیر”، حاصل پیمودن مسیر تکاملی درک توحید است؛
- “ایمان تزلزل ناپذیر” نتیجه، بارها جدی گرفتن الهامات و بارها دیدن نتیجه این جدیت هاست؛
- راهکارهایی برای کنترل ذهن، در شرایطی که کنترل ذهن غیرممکن شده است؛
- اگر بتوانی احساس خود را خوب نگه داری، لاجرم شرایط تغییر می کند و اتفاقات خوب را تجربه می کنی؛
منابع بیشتر:
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD335MB21 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواسته19MB21 دقیقه
بنام الله یکتا یگانه پرودگار جهانیان که هرآنچه دارم از اوست
داستانهای قرآنی همیشه برای من جذاب بود مخصوصا اگر معلمی برای من تعریف میکرد که از لحاظ قلبی باهاش ارتباط میگرفتم ،ولی هیچ وقت به مفاهیمش و اصلی که در هر کدوم از این داستانها بود به شکلی که شما استاد عزیز تعریف میکنید بهش فکر نکرده بودم و نمیفهمیدمش ،همیشه به ما میگفتن ابراهیم همچین کاری کرده و تنها تصویری که ازش داشتم این بود که ابراهیم منتخب خداوند بود و فرد بسیار خاصی بود و چون خودمو گناهکار میدونستم هیچ وقت نمیتونستم ارتباط بگیرم با این اشخاص خاص ،ولی آموزش مطالب شما به نحوی است که اولین کاری که در مورد من انجام داد گرفتن احساس گناه ازم بود و این باعث شد من بتونم با خدای مهربانی که همیشه برعکسشو شنیده بودم ارتباط بگیرم و خودمو رو جزئی از این نیرو بدونم
بخشیدن خودم اولین قدم بود برای رفیق شدن با خودم و خدای درونم ،الان دیگه احساس گناهم کمتر شده ،زندگی رو جریانی از خوشبختی میدونم که فقط به یک مقصد متتهی میشه و اون خداوند و وعدهای هست که به بندگانش داده
نکته مهنی که از این فایل درک کردم این بود که درست ابراهیم میخواست پسر خودشو با الهامی که گرفته بود قربانی کنه ولی این قربانی کردن و این گوش دادن به الهام پشتش بی نهایت تکامل وجود داره و بی نهایت قدمهای تکاملی کوچیکی مثل رها کردنشون توی بیابون وجود داشت و درک نتیجه ای از گوش دادن به الهامات داشت باعث شد اعتمادش به خدادند و وعدهاش به یقین برسه و همین باعث شد الهامت بزرگتر رو دریافت کنه و عمل کنه بهش
استاد عزیزم منم یه مثال خوب دارم براش که دوسدارم با شما به اشتراک بگذارم
من یه موضوع حقوقی داشتم که با وجود اینکه بصورت کامل پرداختش کردم ولی حکم به ضرر من خورده بود و باید باز هم پرداختش میکردم و این در حالی بود که بشدت در تنگنا بودم و شرایطشو نداشتم ،قبلا هم همچین مسئله ای داشتم که خیلی با سختی حل شده بود و حتی خانوادم درگیر این موضوع شده بود و برام خیلی سخت بود باز توی این موضوع بازم خانوادم درگیر بشه
از خدادند طلب کردم که آبروی منو حفظ کنه و توانایی بهم عطا کنه که این موضوع بدون هیچ زحمتی حل کنم ،تنها ایده ای که داشتم براش این بود اجازه ندم نجواها منو توی مدار بدی بندازه ،به همین خاطر هر واری کردم که اجازه نجوا به ذهنم ندم و هر وقت آروم میشدم یه ایده خیلی خیلی ساده بهم الهام میشد که منم اجراش میکردم
قشنگ میفهمیدم که تارهای عصبی و مقاومتهای که قبلا بخاطر اتفاقات مشابه برام افتاده بود چطور عین ماکارونی که توی هم گیره میخوره این فکرها هم توی سرم گره خورده بود و اجازه نمیداد دسترسی داشته باشم به ایدهای آسون
اما اتفاقی که افتاد با اجرای اون ایده ساده اینقدر آسون مسئله ایم حل شد و تمام شد که وقتی از در دادگاه زدم بیرون سر از پا نمیشناختم و ایمانم انگار هزار برابر شد
نه به این خاطر که اون جریمه رو پرداخت نکردم بلکه بخاطر این باور قشنگی که وقتی از خداوند طلب کنی همه چی آسون پیش میره و این مثال همیشه با خودم تکرار میکنم و مرور میکنم برای اتفاقات بعدی که بهم قدرت بده ،و نجواهام خاموش کنم
همه چی باور ،این جمله شما واقعا باید با طلا نوشت
خدایا تو قدرت بی نهایت این جهانی تو همونی هستی که خون رو در رگهای من پمپاژ میکنی
تو همونی هستی که میلون 200 میلیون کرومزوم به من اجازه حیاط دادی
تو رب منی و کسی که تمام توکلش به رب خودش هیچ کس نمیتونه اندازه پشه ای بهش صدمه بزنه
بی نهایت سپاسگزارم ازتون استاد عزیزم برای هر کلام الهی که از زبانتون جاری میشه
سلام آقای زرگوشی عزیز
کامنت زیبای شما رو الان خوندم در پاسخ به دوست عزیزمون
کلمات شما در خصوص پاسخ به این سوال چراغهایی رو در ذهنم روشن کرد که دوسدارم برای برای خودم اینجا بنویسم تا باورهام قوی تر بشه
اولین موضوع که دوسدارم بهش اشاره کنم بحث لیاقت هستش که شما در اول کامنتتون فرمودید که قبلا این سوال خوندین ولی ازش رد شدین ولی الان با احساس لیاقت که در خودتون ایجاد کردین و مطمئنا این احساس لیاقت حاصل مطالعه و تلاشی هست که در کشف قوانین خداوند در شما ایجاد شده و من هم باید این نکته رو همیشه به خودم یادآور بشم که منم اگر مثل شما روی خودم کار کنم قطعا درکم از قوانین بهتر میشه و در مدار پاسخ به این سوالات میشم که همین الانم جوابش برای خود من سخته
دومین نکته ای که میتونم بهش اشاره کنم بحث سیستمی بودن قوانیین خداوند که بهش اشاره کردن ،خود من خیلی توی این زمینه مشکل داشتم و با وجود اینکه بارها از زبان استاد این موضوع رو شنیده بودم ولی درک نمیکردم و همین الانم میدونم درکم خیلی زیاد نیست ولی خیلی بهتر از آوایل آشنایی من با استاد
وقتی بحث سیستم میشه ذهن من میدونه که این جهان قانونمنده و هیچ چیز شانسی یا معجزه با تعبیری که یک عمر به ما فهموندن وجود نداره ،بلکه من به عنوان کسی که تکه ای از این سیستم هوشمند هستم با اجرای درست قوانین به نتیجه مطلوب خودم میرسم ،کار ما به عنوان شاگردهای استاد عباس منش پیدا کردن قوانین و عمل کردن بهش و بدست آوردن نتایج مشابه نتایجی که هر کسی چه خود آگاه و چه ناخودآگاه دارن این قوانین رعایت میکنن و نتیجه مطلوب بدست میارن
در دوره 12 قدم استاد بصورت کاملا هوشمندانه قدمها رو بصورت پله پله دارن آموزش میدن تا ذهن ما بتونه بصورت تکاملی آماده درکش بشه
من بعد از یکسال وقتی به دوره 12 قدم بصورت مفصل پرداختم درکم خیلی بهتر شد نسبت به قوانین خداوند و الان میدونم با سیستمی طرف هستم که کافیه قوانین اجرا کنم و نتیجه مطلوب بگیرم
قوانینی مثل احساس خوب =اتفاقات خوب
قوانینی مثل اعراض از ناخواسته و تمایز این ناخواسته از حل مسائلی که بصورت چرخه معیوب توی زندگی ما بصورت مدام تکرار میشه
باورهای توحیدی که هر چقدر آدم درکش کنه باز هم انگار وجودش تشنه این باورهاست
بقول استاد من وقتی بدونم این جهان در عدالت کامل به وجود اومده و هیچ بی عدالتی وجود نداره هیچ پارتی وجود نداره بلکه این ما هستیم که داریم بصورت 100٪ جهان خودمونو خلق میکنیم ،دیگه خیالم راحت که پامو جای سفتی میزارم و اینجوری نیست که کسی بتونه با بی عدالتی منو از مسیرم دور کنه
خداوند رو سپاسگزارم برای وجود این قوانین ثابتش
خداوند رو سپاسگزارم که منو از توهم این باور که جهان مثل جنگله و هر کسی میتونه زندگی منو نابود کنه نجات داد
چقدر زیباست که ادم ترسی نداشته باشه از این جهان و آدمهاش ،بلکه با شجاعت قدم میزاره توی ترسهاش و میدونه که یه نیروی فراتر از همه نیروها بهش کمک میکنه
مثالهای قرآنی خیلی میتونه توی این موضوع به آدم کمک کنه
حضرت موسی و داستانهای که ازش شنیدیم واقعا جای تعقل داره ،وقتی میره پیش قدرت زمانه خودش یعنی فرعون و با شجاعت ازش درخواست میکنه
من وقتی خودمو جای حضرت موسی میزارم توی لحظه رودرویی با فرعون و شجاعتشو میسنجم با خودم اشک از چشمانم جاری میشه و میفهمم که چقدر راه دارم برای رسیدن به شخصیتی مثل حضرت موسی
یا حضرت ابراهیم و حضرت مریم
اخه کدوم دختری میتونه توی شرایط حضرت مریم و در اون زمان بدون اینکه نگران حرف مردم باشه حضرت عیسی رو بدنیا بیاره ،اینا جای فکر کردن داره واقعا (البته اینم بگم من تحقیق کردم راجب باردار شدن یک دختر بدون وجود جنس مخالف و از لحاظ علمی کاملا اثبات شدست )
یا حضرت یوسف و داستانهایی که ازش شنیدیم
بقول استاد اینا داستانهایی هست که خیلی بنظر ما عجیبه و ما از گذشته تا به الان از زبان خیلی از علما شنیدیم و بخاطر باورهای غلطی که به ما خوروندن فکر میکنیم این پیامبران آدمهای خاصی بودن که همچین کارهایی میکردن در حالی که اونا هم مثل ما انسان بودن
استاد توی یکی از فایلهاشون خیلی زیبا توضیح میدن که بجای سخت کردن درک این موضوع و از پیامبران گفتن بیام توی زندگی معمولی خودمون دنبال این به اصطلاح معجزات باشیم ،همه ما از صب که بلند میشیم با معجزه سرو کار داریم ،مگه هر صب که بلند میشیم ضربان قلبمون گویا یک معجزه نیست ،هزاران بار من در تمرین ستاره قطبی و فکر کردن با احساس خوب تونستم خواستهامو تیک بزنم معجزه نیست
و بی نهایت مثالی که اگه بخوام از زندگی خودم بگم میتونم اینجا مثال بزنم
آقای زرگوشی عزیز خوشحالم که دوستانی آگاه مثل شما دارم و از خداوند طلب هدایت میکنم که همیشه من هم مدار شما دوستان الهی کنه
سپاسگزارم ازت برای نوشتین این کامنت زیبات که امروز منو پر از آگاهی کرد ..
راستی شینا جون بجای من ببوسش و بهش بگو هر وقت یادت میکنم قلبم پر از نور میشه و فرزند خودم میاد جلو چشمام
دوستون دارم
سلام آقا حسین عزیز
دوست عزیزم در حالی که اشک شوق توی چشمام هست دارم برات طلب آرزوی خوشبختی و سعادت میکنم و قدم نو رسیده رو به شما و خانوم دوسداشتنی شما تبریک میگم و هر کجا هستین سلامت و تندرست باشید
سپاسگزارتم که معجزات زندکیتو برای ما به اشتراک گذاشتین و باعث شعف و ذوق زیاد در من و هر کسی که این کامنت میخونه شدین
آقا حسین این نتیجه شما حاصل کنترل ذهنتون و چنگ زدن به ریسمان الهی و قوانین ثابت خداوند
وقتی ما با تمام وجود باورش میکنیم و همه چیز میسپاریم بهش خودش همه جوره درا رو باز میکنه و آسان میشیم برای آسانی ها
اینا همش نتیجه اعتماد به رب
منم یه داستان دارم که هر وقت به ناخواسته ای میخورم با خودم مرورش میکنم که ایمانم حفط بشه
یه روز بخاطر مسائلی که داشتم درگیر یه پروژه دادگاهی شدم ،قضیه اسن بود که من بخاطر باورهای مالی افتضاحم توی جریان دادگاه محکوم به پرداخت مبلغی به یکی از دوستانم شدم که ظاهرا بقول خودمون آدم بدقلقی بود و خیلی سخت میشد باهاش کنار اومد
خلاصه این دوست عزیز تمام سعیش این بود منو به بدترین شکل ممکنش توی منگه قرار بده و داستانها برای من درست کرد
منم که بقول استاد علی بی غم بودم و تمام تلاشم این بود کنترل ذهن کنم و سعی کردم کاری که از دستم بر میاد انجام بدم و بقیشو بسپارم به خدا
روز موعود رسید و با اینکه نشانها قبلش بهم میگفت باید کاری انجام بدم و من درکی از اعراض از ناخواسته و حل مسئله نداشتم ،اون نشانها رو پشت گوش انداختم ،اگر به نشانها دقت میکردم هیچ وقت شرایط سخت برام پیش نمیومد و راحت حل میشد
روز موعد رسید این دوست عزیز با حکم جلب رفت پاسگاه محل تمام تلاش خودشو کرد که منو طوری توی محل کارم جلب کنه که همه ببین خلاصه آبروی من بره
و منم از همه جا بی خبر داشتم کار خودمو میکردم ،این دوست عزیزمون که داشت با مامور پاسگاه بحث میکرد و تقلا میکرد برای اجرای هدفش ،درگیر شد با مامور و چیزی که اتفاق افتاد این بود که نه تنها نیومدن محل کارم بلکه خیلی محترمانه با من تماس گرفتن که برم پاسگاه و مسئله رو یه جوری حل فصل کنم بصورت توافقی
و همین اتفاقم افتاد و با تمام تلاشی که این دوست عزیزمون کرد من بدون اینکه بخوام خیلی اذیت بشم مسیله رو حل کردیم و جالب تر اینکه من بعدش متوجه شدم که چه درگیرهایی بین این دوستمون و مامورین پاسگاه پیش اومده
اون روز من تمام تلاش خودمو کردم موهبت این ناخواسته رو بفهمم و وقتی که آروم شدم به این نتیجه رسیدم که اولا من میتونستم خیلی زودتر از این موضوع به صورت کاملا توافقی حلش کنم که کوتاهی کردم
و دوما من تعهد دادن رو در اون شرایط بصورت عمیق درک کردم و وقتی که من متعهد میشم باید روی قول خودم بمونم
اینا رو گفتم که یادآوری بشه برام کنترل ذهنم و البته درسهایی که از اسن موضوع گرفتم و هم یه تشکر کنم از شما دوست عزیزم برای به اشتراک گذاشتن نتیجتون از کنترل ذهنتون
سپاسگزارم از شما