گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • تعریف شهود: خداوند قطعاً طبق وعده اش، هدایت هایش را به سمت من ارسال می کند؛
  • زمانی هدایت های خداوند را دریافت می کنی که با کنترل ذهن و تغییر زاویه دید، خود را به احساس خوب می رسانی؛
  • وقتی در فرکانس “توجه به ناخواسته” و “احساس بد” هستی، “الهامات درونی” خود را غیر فعال می کنی؛
  • معجزه تفکر الخیر فی ما وقع؛

منابع بیشتر:

دوره قانون آفرینش | بخش هفتم


برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    209MB
    13 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا
    12MB
    13 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

301 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حامد نظافت» در این صفحه: 1
  1. -
    حامد نظافت گفته:
    مدت عضویت: 3182 روز

    سلام استاد ،امیدوارم همیشه در صحت وسلامتی باشین ،وقتی داشتم دوباره این قسمت رو گوش میکردم یادم اومد چند سال پیش ،تو شرایط سخت مالی من یک موتور سیکلت خشک خریدم و کلی ذوق داشتم وکارمم بازاریابی واسه شرکت بود و کلا کارم انگیزه شد که موتور خشک بخرم ،یک روز یادمه با موتور از جایی می اومدم که رفتم نونوایی پشت خونمون و موتور رو دستش قفل کردم و رفتم نون گرفتم و موقع برگشت طبق عادت که پشت خونمونه و من همیشه پیاده می اومدم ،پیاده برگشتم خونه ،بعد یکی دوساعت داداشم اومد وگفت موتورت کو ،واینجاست که متوجه حرف شما میشم که احساسم بد شد و کلا یادم نمی اومد که آخرین بار موتور رو چه کردم و فکر میکردم تو خونه بوده و به نوعی احتمالا دزدیده شده ،رفتیم بیرون با ماشین داداشم دنبالش بگردیم شاید پیدا بشه ،یک مقدار گشتیم داشتیم نا امید می شدیم ومن به یاد حرف شما افتادم و سوختن ازمایشگاه ادیسون و حس خوبش دراون زمان ،گفتم منم باید حسم خوب کنم و گفتم یک مدت پیاده میرم ،دوباره میسازم ،که یکهو مسیر تغییر دادیم و رفتیم از پشت خونه بیایم که یکهو موتور رو دیدیم و تازه یادم اومد که چه کردم ،در حالیکه حافظه نسبتا خوبی هم دارم اما کلا با حس بد یادم نمی اومد ،واقعا وقتی باور میکنی هر اتفاقی خیره و رها میکنی برای لحظاتی اون مشکل رو خیلی وقتها راهکار خوب بهت داده میشه وگاهی هم خودش برطرف میشه و بهترش جایگزین میشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: