مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- تعریف شهود: خداوند قطعاً طبق وعده اش، هدایت هایش را به سمت من ارسال می کند؛
- زمانی هدایت های خداوند را دریافت می کنی که با کنترل ذهن و تغییر زاویه دید، خود را به احساس خوب می رسانی؛
- وقتی در فرکانس “توجه به ناخواسته” و “احساس بد” هستی، “الهامات درونی” خود را غیر فعال می کنی؛
- معجزه تفکر الخیر فی ما وقع؛
منابع بیشتر:
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD209MB13 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا12MB13 دقیقه
سلام به استاد عزیزم
اون شبی که این لایو برگزار شد نمیتونستم ببینم یعنی یه حسی میگفت نه نبین ، قشنگ واضح میگفت نبین جوری بود که این آگاهی ها رو میشنیدم یه جورایی داشت گمراهم میکرد تو اون زمان و مکان
و الان خیلی بهتر میفهمم چرا گفت نبین
اگه میدیدم احتمال خیلی زیاد این فایل ها رو سر سری میدیدم و تمرکز نمیکردم روش
امروز یک اتفاق بی نظیر برام افتاد و یک هدایتی شدم و وارد ترسم شدم که خودم آگاهانه پلنشو نچیده بودم خدا هدایتم کردم و با موفقیت واردش شدم که حتما توی فایل مناسبش مینویسم
میخوام در مورد الخیر فی ما وقع بگم
میخوام بازم تاکید کنم از وقتی که سعیمو خیلی بیشتر دارم میکنم که تسلیم خدا باشم و از نگاه خدا ببینم و به هدایت ها و الهامات و نشانه هاش عمل کنم ، زندگیم بهشت شده یا بگم زندگیم بهشت بود من نمیتونستم ببینم و الان هم تکاملم قشنگ تر داره طی میشه در مورد آگاهی و هم در مورد کل زندگیم و کلی هم دارم لذت میبرم
یادمه یه روز داشتیم میرفتیم ییلاقمون سمت هزارجریب و خب جاده ی سر بالایی و پر پیچی داره
بعد با ماشین برادرم بودیم با مادرم و زن داداشم و داداشم و برادرزادم
پدرم زودتر رفته بود و ما داشتیم میرفتیم پیشش
و راننده داداشم بود
بعد داداشم از یک نیسان یا مزدایی سبقت گرفت و یهو دیدم دود غلیظی از کولر ماشین داره میاد تو و داداشم گفت سریع کیف میف هارو جمع کنین برید بیرون یکم ملو گفت کسی هول نکنه خب منم نمیدونستم دقیق چی شده( اون تایم یه مقدار کر بود بودم و نمیفهمیدم بوی چیه)
و یه جورایی خدا شاهده اصلا نگران نبودم کیفمو یواش گرفتم و در رو باز کردم گفتم کپسول داری داداشم گفت نه و من کیفم تو دستم بود خیلی اروم داشتم پیاده میشدم و هنوز رو صندلی نشسته بودم و تو فکر این بودم اگه آتیش گرفته باشه چجوری خاموشش کنیم
( اصلا نگران این نبودم که الان منفجر میشه و اینا ، درسته خبر نداشتم دقیقا چیشده و داداشم میدونست و گفت دور بشین ولی خب نگرانی هم نیومد میتونم بگم اصلا نگرانی نیومد که بدو در برو)
( یه اتفاق مشابه هم افتاده بود قبل آشنایی من با خدا و قوانین و استاد عزیزم که تو صندوق عقب ماشین دوستم کپسول آتشنشانی ضامنش در میره نمیدونم چی میشه که صدای فش فش وحشتناکی میده که تا دوستم میزنه بقل درجا 5 متر دور میشم که نکنه بترکه ماشین )
(اینو گفتم که مقایسه کنید شرایط رو با هم)
و زن داداشم متوجه شد اون دود آتیش بوده و سریع برادرزادمو گرفتو دور شد خیلی سریع ، اینقدر سریع بود که ما بعدش کلی در موردش صحبت کردیم و خندیدیم.
بعد مادرم فقط آروم نشسته بود که گفت چمیدونستم آتیش گرفته دیدم رضا بیخیال نشسته و یواش یواش داره پیاده میشه منم تا بیام بفهمم دیر شد
بعد حالا بماند اون آتیشی که روی موتور افتاده بود معجزه آسا و هدایتی خاموش شد
اصلا دیوانه کننده است واقعا
که دقیق نمیدونم آتیش چجور روشن شد و آتیش لوله آب رادیات رو فک کنم سوراخ کرده بود و اون هم مثل این اطفای حریق هتل ها عمل کرد و آتیش رو خاموش کرد ( ماشین 206 تیپ 5 بود)
بعد من نشستم فکر کردم که سفر کنسل شده بود و به ظاهر ضد حال خوردیم و ماشین خراب شد و خرج و اینا ولی دیدم نه
داداشم از اونجایی که معمولا با سرعت رانندگی میکنه و مهندس عمرانه و جاهای دوری میره که اتوبانه معمولا
اگه این اتفاق اونجاها میوفتاد با سرعت 120 تا تا بیاد خاموش کنه و متوجه بشه و عمل کنه خدا میدونه چی میشد
و اینو گفتم همونجا بهش که خوب شد این اتفاق اینجا افتاد که سربالایی بود و درجا گاز ماشینو قطع کردی نیاز به ترمز زیاد نبود و سرعت ماشین کم شد و وایستادی و سریع ماشینو خاموش کردی و اتفاق خاصی نیوفتاد
واقعا الخیر فی ما وقع رو میشه اینجا دید تازه من یک زاویه اش رو دیدم
بعد قشنگی این ماجرا این بود که یک ماشین هاچبک جلوی ما بود سر پیچ تند خطرناک سربالایی وایستاد و دور زد تا این صحنه رو دید و گفت دیدم آتیش زیر کاپوتت افتاد درجا دور زدم و اومد کمک کنه
چقدر خداوند روزی رسونه و چقدر این انسان ها مهربان و زیبان واقعا لذت بردم از 3 تاجوان هم سن خودم اینجور اومدن برای کمک واقعا خدارو شکر اینجور جهان رو برای کمک به ما مسخر میکنه
همین دیدن این صحنه کلی کمک کرد تا انسان ها رو زیباتر ببینم و اونا روی خوششون رو بهم نشون بدن
مثال های کوچک تر و ساده اش هم الان یهو یادم اومد که تا درخواست یک وسیله جدید از خدا میکردم تا جایگزین این قدیمی بکنم ، خیلی باحال اون قدیمیه از کار می افتاد یه چیزیش میشد و من میگفتم اها ببین این یعنی قراره جدیده بیاد اینو چند بار به وضوح دیدم
خداروشکر واقعا برای این اطمینان و آرامش و قوت قلب
این جمله رو خیلی دوست دارم: نترس و غمین مباش ، خدا با توست
همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشید.