مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- تعریف شهود: خداوند قطعاً طبق وعده اش، هدایت هایش را به سمت من ارسال می کند؛
- زمانی هدایت های خداوند را دریافت می کنی که با کنترل ذهن و تغییر زاویه دید، خود را به احساس خوب می رسانی؛
- وقتی در فرکانس “توجه به ناخواسته” و “احساس بد” هستی، “الهامات درونی” خود را غیر فعال می کنی؛
- معجزه تفکر الخیر فی ما وقع؛
منابع بیشتر:
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD209MB13 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا12MB13 دقیقه
خدایا سپاسگزارم که مرا در مسیر مستقیم
مسیر کسانی که به آنها نعمت عطا کردی قرار دادی
الخیر فی ماوقع
هراتفاقی که بی افته همون برای من بهترینه خدایا شکرت که هرجا در زندگیم به هر تضادی خوردم واین باور رو عملی انجامش دادم همیشه در رحمت وخیر خداوند به روم باز شده و ارتباطم با خداوند نزدیکتر از هر زمان دیگری شده
مثالهای زیادی در زندگی تک تک ما هست مثلا برای خود من از دست دادن برادرم که بیست ساله بود و بسیار زیبا وپاک که همدیگر را خیلی دوست داشتیم
ولی برخورد من با این اتفاق از بین تمام خانواده ام سختی آن برایم یک روز بود و بعداز آن بعنوان لطف و رحمت خدا
وقتی که این حال تو را به هم نریزد احساسی در درونت به وجود میآید که جز خدا چیزی نمی بینی
انقدر قوی میشوی که خود را کمتر ابراهیم کمتر ازذینب نمی بینی
وهمیشه درهر اتفاقی که می خواهد به ضرر تو تمام شود اوضاع به نفع تو بر میگردد
یادم میآید سانحه ای برایم پیش آمد که نتوانستم ذهنم را کنترل کنم و شروع به ناسپاسی کردم وتمام داشته هایم را نادیده گرفتم به مدت چند روز وانگار که با خدا وخودم لج کرده باشم البته نوع نگاهم به خداوند نگاهی از جنسی دیگر نه خدای که یک سیستم است وفقط به فرکانس و باورهای من پاسخ میدهد
وجواب فرکانس خودم را گرفتم و آنهم تا مرحله قطع نخاع ولی در همان زمان وهمان لحظه پی به اشتباه خودم بردم و کسانی که آنجا شاهد اتفاق بودند منتظر مرگ من بودند ولی درهمان حالت من سپاسگزاری کردم و از خداوند کمک خواستم به وضوح دیدم که شرایط به نفع من برگشت واز آن زمان تابه حال سعی کردم در هر اتفاق خیریتی ببینم
مهمتر از همه اینها برای من تمام تضادهای که برایم اتفاق افتاده همه وهمه دست به دست هم دادهاند که من در این مسیر و زیباترین مسیر قرار بگیرم مسیری که استاد عباس منش جلودار آن است در واقع مرد راه حقیقت وراستی و صداقت مرد راه خدا ست
من دیگر با اسطوره ها زندگی نمیکنم با خودم وخداوند رب العامین زندگی میکنم
من دیگر منتظر منجی نیستم،خودم را مسول تمام زندگیم میدانم
برای ارتباط با خدا شفیع نمیخواهم خدا را در وجود خودم میجویم،در وجود یک گل زیبا در وجود یک درخت یک پرنده میبینم
اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست
پس چرا هیچ کسی در قفسش کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
چشمها را باید شست جور دیگر باید دید
در این مسیر زیبا اگر به دنبال خیریت باشم هم لطیف میشوم وهم قوی وسر سخت چون طرف من خداوند است نه پدر نه مادر وخانواده نه شغل ونه استعداد وشانش نه سن من ونه محل زندگی من وجنسییت من وزمانی که در آن زندگی میکنم ،بلکه خداوند فقط باور های من را تاید میکند حالا چه خوب چه بد
خدایا سپاسگزارم که فرصت تجربه زندگی را به من عطا کردی