گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • تعریف شهود: خداوند قطعاً طبق وعده اش، هدایت هایش را به سمت من ارسال می کند؛
  • زمانی هدایت های خداوند را دریافت می کنی که با کنترل ذهن و تغییر زاویه دید، خود را به احساس خوب می رسانی؛
  • وقتی در فرکانس “توجه به ناخواسته” و “احساس بد” هستی، “الهامات درونی” خود را غیر فعال می کنی؛
  • معجزه تفکر الخیر فی ما وقع؛

منابع بیشتر:

دوره قانون آفرینش | بخش هفتم


برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    209MB
    13 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا
    12MB
    13 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

301 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Asma Heravi» در این صفحه: 1
  1. -
    Asma Heravi گفته:
    مدت عضویت: 1670 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه ی دوستان مهربانم

    در این گفتگو وقتی که استاد گفتید کل داستان و کل قانون داشتن احساس خوب در شرایط به ظاهر سخت اون خورشیدی که ازش صحبت شد زمانی میدرخشد بر وجود تو که تو احساس خوبی داشته باشی قلبت باز باشه.‌‌..منو یاد یک اتفاق به ظاهر ناخوشایند انداخت و عملکرد منو همسرم زمانی که فهمیده بودیم قانون چیه

    ما فروشگاه کتاب و لوازم اداری داریم که سابقه اون در شهرمان به ۴۰ سال می‌رسد که قبل از ما دست پدر شوهرم بود و وبعد حدودا ۲۰ سال دست همسرم … قبل از آشنایی با قانون ، استاد همیشه فکر می‌کردیم بخاطر سابقه ای که داریم همیشه این مغازه باید باشه الان دیگه همه مارو رو می‌شناسن جا مکان ما رو اجناس و شماره ها رو این صحبت‌ها و هرگز به فکر گسترش و جابه جا شدن نبودیم می‌گفتیم سابقه ابن فروشگاه در همین خیابون مشتریها که خودشون ۴۰ سال پیش میان الان بچه هاشون دارن خرید می‌کنند…همینجاست

    و به شدت معتقد بودیم به این مکان و این شغل…و فروش هم خوب بود…

    ولی اون روزها ماهای اولی بود که وارد سایت استاد عباسمنش شده بودیم تازه قانون آفرینش ورژن قبلی رو شروع کرده بودیم و بطور کامل هنوز قانون رو درک نکرده بودیم هر چند درک این قانون انتها ندارد و فقط تکامل دارد خلاصه…

    گذشت … یک روز متوجه شدیم یک مغازه با فاصله ۱۰ متری ما خالی شده و خیلی کوچکتر و صاحب ملک قرار بده به کرایه خلاصه خیالمون هم راحت بود که مغازه لوازم اداری که اینجا هست..(فروشگاه خودمان) به لوازم اداری دیگه ای نمی‌دهد

    بعد از دو هفته متوجه شدیم دقیقا اون مغازه خالی رو صاحب ملک داده به لوازم اداری و کتاب و…یعنی دقیقا همان شغل ما…و حتی اون بنده خدا تابلو و رنگ در و لوازمی که ما داشتیم دقیقا مثل ما آماده کرده بود برا خودش

    و این موضوع اینقدر برای ما سنگین و ناراحت کننده بود که کنترل ذهن کار آسونی نبود و نجواها پشت هم که این‌ آقا اومده که نون سابقه شما رو بخوره چرا ….چون مغازه ها کنار هم بودند مشتری‌ها اشتباه می‌گرفتند…خلاصه اینجا داستان ما و کل کل انداختن ها با این بنده خدا شروع شد…که هر قیمتی ما داشتیم برای جذب مشتری میزد زیر قیمت

    هر جنسی داشتیم مشابه آن رو می‌آورد ولی کیفیت پایین‌تر و ارزانتر میداد خلاصه خیلی کارهای نادرست…اینجا منو همسرم گفتیم این یک تضاد بزرگ اومده که ما کار خود را گسترش بدیم ما نباید بچسبیم به این نقطه و تا جایی تونستیم احساس خودمون رو کنترل کردیم با بی توجهی و ندیدن اون شخص اینا تمام صحبت‌های شما بود استاد که در گوش ما زنگ میخورد و ما میترسیدیم از جابجا شدن واقعا هم قدرت میخواست کل درآمد ما زندگی چند سالمون هر داشتیم از این مغازه بود به چه اعتباری ول کنیم بریم جا جدید…

    ولی گفتیم طبق قانون این بنده خدا این تضاد اومده تا باعث پیشرفت ما بشه…حالا خودش به هر نیتی آمده به خودش برمیگرده

    و دنیا ما رو مجبور کرد و هدایت شدیم به زدن شعبه ۲ و بعد پیشرفت و پیشرفت و بعد این قانون توی گوشمون زنگ می‌خورد آقا جان تو هر کجای این جهان باشی توانایی خلق ثروت را داری ربطی به مکان تو و سابقه تو نداره خداوند طبق قانون برای تو از در و دیوار مشتری می‌فرسته زمانی که تو وارد احساس بد نشی زمانی که در طول روز بطور مداوم بتونی احساس خوبی داشته باشی امید به آینده که در هر لحظه جهان داره تغییر میکنه طبق فرکانس تو

    این جمله ها همش تو گوشمون بود……اون موقع ها شما مثال پاساژ علاءالدین تهران رو می‌زنید که چه ساختمان قدیمی ولی به چه قیمت‌هایی داره اجاره میره مثال اون ساندویچ فلافلی قم رو میزدید که در چه جای در قم چقدر فروش داره….اینا همه داشت به ما میگفت که فروش بالا به باورهای ثروت ساز تو برمیگرده..به امید و ایمان به حرکت تو..‌

    خلاصه داستان ما با این بنده خدا خیلی بود ولی با زدن شعبه های دیگر خیلی مشتریها رفتند به مکان جدید ما چون بزرگتر بود و بهتر بود و بعد کم کم شعبه ۳ زدیم و خدا رو صد هزار مرتبه شکر از لحاظ مالی قابل مقایسه با قبل نیست و بعد هدایت شدیم کارگاه تولید تخته وایت برد زدیم و بعد چقدر هدایت شدیم از تهران چه بارهایی چقدر ورق های فلزی برای ما می‌فرستادند آلومینیوم وسایل نجاری (بدون تسویه) بعد حساب می‌کردند اعتبار داده بودند واینا همه دستان خداوند بود ..و….و بعد مهاجرت مون اوکی شد..مهاجرت کردیم

    الان که فکر می‌کنیم به گذشته اگر اون بنده خدا نیامده بود دقیقا مثل فروشگاه ما نزده بود

    ما هرگز ۳ تا شعبه نمیزدیم و معتقد بودیم تا ابد همین فروشگاه باید باشد چون سابقه ۴۰ ساله داره و همه میشناسنش…و یا همین شغل تا ابد…چون تجربه داریم و هزار تا منطق ساختگی برای اینکه خودمون رو قانع کنیم. وحتی ممکن بود با ترس از اون شخص شغل خودمون هم از دست بدیم و بدتر از بد ولی اون شخص اهرم ما شد برای پرش به سمت خواسته هایمان…

    خلاصه

    کنترل ذهن و از (دیدگاه دیگری به موضوع نگاه کردن) کار آسونی نیست، به قول شما استاد تمرین میخواد مثل عضله ای که توی باشگاه روش کار میشه…اگر روش کار شود خیلی آسون میشه بطور مداوم هر روز …

    شما در گفتگوی با دوستان جلسه قبل گفتید اگر ابراهیم تونست چاقو زیر گردن پسرش بزاره خیلی کارهای قبل و خیلی قدمهای موفقیت آمیز دیگه داشته و مطمئن بوده از خداوند که پاسخ می‌دهد و چاقو زیر گردن پسرش گذاشت… و خداوند پاسخ داد و گوسفند را برای قربانی فرستاد…ابراهیم که یک شبه ابراهیم نشد…تکامل و تکامل

    استاد جان همینطور که گفتید واقعا کنترل ذهن و احساس خوب در شرایط بظاهر ناجالب یک اصله این (قانون )هست و قانونی هم هست که خیلی راحت فراموش میشه.

    و خداوند خیلی راحت به ما کمک می‌کند اگر بخواهیم…

    من اگر اعصابم خورد باشه به شدت و بخواهم که حالم خوب بشه قطعا هدایت میشم چون میخواهم با تمام وجود ما هر چه رو با تمام وجود بخواهیم داده می‌شود به هر سمتی خوب یا بد…من انتخاب می‌کنم.. تمام این قدرت اختیار رو خدا به من داده اوکی میخوای حالت بد باشه ما کمکت می‌کنیم اتفاقات بد پشت هم….

    اوکی میخوای حالت خوب باشه نا کمکت میکنیم اتفاقات خوب پشت هم….کل نمد هوالا و هوالا

    هدایت همه بر ماست…

    با کنترل احساس من خدا هدایتم می‌کند به هر سمتی که بخواهم…

    من از صحبت‌های شما اینا رو درک کردم و تجربه کردم.

    هر کجا بهم ریختم هیچ چیز خوب پیش نرفت ولی زمانی یه کوچولو حالم بهتر کردم بهر طریقی قدم زدن خوردن نمیدونم شنا کردن دوش گرفتن خرید کردن هر چیزی…

    بخت برگشت…و معجزه شد و همه چیز به نفع من اتفاق افتاد…چون قانون این بود.

    خدایا هزاران بار شکرت که استادی وارد زندگیمان کردی در زمانی که با تمام وجود می‌خواستم بدونم قانون جهان چیست و زندگی‌مان از لحاظ آرامش درونی و سلامتی جسم و روابط و ثروت اصلا با گذشته قابل مقایسه نیست و خودم فقط درک میکنم از چه نقطه ای به چه نقطه ای رسیدم و هنوز ادامه دارد و من با خدا هنوز خیلی کارها دادم💞💞💞💞💞🌹🌹🌹🌹🌹🥰🥰🥰🥰🥰

    استاد جان برای تمام زحماتتون و اینهمه عشق سپاسگزارم.

    در پناه خداوند همیشه دلتون شاد🥰🥰🥰🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 224 رای: