گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • تعریف شهود: خداوند قطعاً طبق وعده اش، هدایت هایش را به سمت من ارسال می کند؛
  • زمانی هدایت های خداوند را دریافت می کنی که با کنترل ذهن و تغییر زاویه دید، خود را به احساس خوب می رسانی؛
  • وقتی در فرکانس “توجه به ناخواسته” و “احساس بد” هستی، “الهامات درونی” خود را غیر فعال می کنی؛
  • معجزه تفکر الخیر فی ما وقع؛

منابع بیشتر:

دوره قانون آفرینش | بخش هفتم


برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    209MB
    13 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا
    12MB
    13 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

301 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ساناز رستمی» در این صفحه: 1
  1. -
    ساناز رستمی گفته:
    مدت عضویت: 1474 روز

    سلام استاد

    من به خدا مثل یویو شدم واقعا جسم و روحم تحلیل رفته

    هی میرم بالا کار مورد نظرم رو بدست میارم یهو میافتم پایین (کار فقط کار نیست منبع درآمدم هست حالم خوب میشه وقتی کار موردنظرم رو میرم، خودم رو بیشتر دوست دارم عزت نفسم بالا میره شاد میشم امید به زندگی پیدا میکنم)

    بخدا برای اینکه حالم رو خوب نگه دارم این فایلهای این قسمت رو بارها گوش کردم

    حتی فکر خودکشی تو این یک ماهه چندین بار اومد تو ذهنم به پوچی رسیدم باز صدای شما تو گوشم میومد که” احساست رو خوب کن”

    اره من احساسم رو چندین بار خوب کردم اوضاع خوب شد همه چیز عالی اما ناگهان سقووط..

    شما گفتید تو مسیر درست باشید صعودی حرکت میکنید سری آخر که ذهنم رو کنترل کردم (تو شرایط فوق العاده سخت که کارم رو مجدد از دست داده بودم و مادرم رو همش باید میبردم بیمارستان مدام با خودم تکرار میکردم احساست رو خوب کن خدا پاداشت رو میده و وسط بیمارستان با اون همه شرایط و چیزهای بدی که میدیدم ذهنم رو کنترل میکردم و خودم رو آروم…) بعد دو ماه مجدد رفتم سر کار و مدام و هر لحظه خدارو شکر میکردم اینقدر چهرهام شاد زیبا شده بود که همه میگفتن اما بعد یک ماه مجدد کارم از دست رفت…

    یعنی واقعا توان مجدد رو ندارم اما باز دارم تلاش میکنم اینبار در کار کردن در شرکت خاصی هیچ اصراری ندارم هرجا صلاح خداست اما یک ماه هست که گذشته و فعلا هیچی

    استاد نوشته های پارسالم رو میخونم و واقعا میترسم و نمیخوام برگردم به حال روز پارسال و این من رو وادار میکنه مجدد حسم رو بهتر کنم و برم جلو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: