مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- تعریف شهود: خداوند قطعاً طبق وعده اش، هدایت هایش را به سمت من ارسال می کند؛
- زمانی هدایت های خداوند را دریافت می کنی که با کنترل ذهن و تغییر زاویه دید، خود را به احساس خوب می رسانی؛
- وقتی در فرکانس “توجه به ناخواسته” و “احساس بد” هستی، “الهامات درونی” خود را غیر فعال می کنی؛
- معجزه تفکر الخیر فی ما وقع؛
منابع بیشتر:
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD209MB13 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا12MB13 دقیقه
امپراطور جهان را بینهایت سپاسگزارم .ک در عصر طلایی . بهترین فرزندش . در بهترین موقعیت سر راه من قرار داد..
آشنایی با استاد یکی از بهترین معجزات من هست . اون هم در زمانیکه بینهایت تشنه بودم ..و فقط میگفتم ای ک مرا خوانده ای راه نشانم بده .. ورد زبانم همین بود ک ب لطف الله مهربان .. بهترینها رو ب من معرفی کرد .. این در حالی بود ک . فقط اعتماد کردم فقط و فقطططط ب الله و ازش خواستم . منتظر شدم .. یهو ب صورت معجزه دیدم یا الله استاد همونیه ک من میخوام …. قانون رو بلد نبودم ولی طبقش عمل کرده بودم ..و ی اتفاق دیگ ک الن باشنیدن این صدا ب یادم اومد و واسم عادی شده ولی الن تنم لرزید .. ک من ..۲۰ سال پیش شخصی ب ظاهر ب خواستگاری اومد . ب محض ورود کلی عیب و ایراد از من گرفته بود و در کل فامیل پدرم جار زده بود و اون زمان ک اون شخص بسیار ثروتمند بود و خوشچهره .. منو ب شکل وحشتناکی زیر چرخهای قضاوتهاش له کرده بود … خبر ب گوشم رسید .. من ۱۷ سالداشتم .. وقتی شنیدم واقعا ناراحت شدم . ولی الن خوب یادم اومد ناراحتی من در حد ۱ ساعت بود . شب بود . بدون اینکه قانون رو بدونم . وضو گرفتم . تمام قد رو ب قبله ایستادم . و ب امپراطور گفتم … تو خالقمی .ب من همسری بده . از همه نظر بینطیر باشه .. همه چیز ..
همون رو مکتوب کردم ..ودر زاینده رود انداختم طبق عالم بچگی برسه ب دست خدا . یک خواسته داشتم شوهری میخوام ک رفیق باشه .. فراتر از یک همسر … همین ..
ب الله یکتا ..
یکسال بعد .. همسرم ب خواستگاری من اومد در حالی ک قدش ۱۸۰ … چشمانی سبز .و خدای مهربونی . اخلاق . وفا . معرفت … ک من بعد از ۲۱ سال و خدا میدونه من در اینهمه مدت فقط یک دوست صمیمی و با معرفت دارم اونهم همسرم …و امپراطور جهان رو بینهایت سپاسگزارم ک مردی رو در کنارم دارم ک تمامی رازهام رو فقط ب اون میگم .و لا غیر ..
و الان فهمیدم … این زندگی امروزم .. نتیجه ی اون روز ب ظاهر وحشتناک اونروز بوده ک ظرف یکساعت حالم رو خوب کرده بودم … درسته قانون رو نمیدونستم … ولی سخت ب خدا اعتماد داشتم … ی لفظم در ۱۷ سالگی داشتم … خدایا من نمیدونم تو میدونی … من نمیتونم تو میتونی ..
فراموش کرده بودم این لطفی ک امروز دارم ک هر کسی منو میبینه خوشبختی عمیق رو در من میفهمه ..
خدا رو هزززززززززار بار شاکرم … ک عاشق من هست ومنم عاشقشم ..
عشق خدا رو الن فهمیدم و از شدت شوق نفسم داره تنگ میشه .. قلبم در سینه م جاش داره تنگ میشه ..
من خواستم یکبار دیگ …
در عصر طلایی . استاد زبان طلایی … وجود طلایی …
رو دربهترین زمان سر راهم قرار داده ..
ازت الله مچکرم بابت بهترین فرزندش عباسمنش …
ک این گوهر ناب ب دنیا اومده با زبان ساده بیان کنه و من بفهمم . درک کنم .عمل کنم .. و برسم ب هر آنچه ک لایق اونم
استاد ب از خداوند طول عمر با برکت رو براتون خواهانم …عاشق شما و عزززیز دلتون هستم …
استاد ناطق شمایی .. عشقی عشقی . 😍😍😘😘😍😍😘😘