مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- تعریف شهود: خداوند قطعاً طبق وعده اش، هدایت هایش را به سمت من ارسال می کند؛
- زمانی هدایت های خداوند را دریافت می کنی که با کنترل ذهن و تغییر زاویه دید، خود را به احساس خوب می رسانی؛
- وقتی در فرکانس “توجه به ناخواسته” و “احساس بد” هستی، “الهامات درونی” خود را غیر فعال می کنی؛
- معجزه تفکر الخیر فی ما وقع؛
منابع بیشتر:
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD209MB13 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا12MB13 دقیقه
به نام خداوند بخشنده و مهربان
بینهایت سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده
جالبه این فایل هارو من مدتیه که دارم گوش میدم( تو تمرین جلسه 11 قانون سلامتی این فایل ها اومده)
من مدتی قبل یک تضاد مالی برام به وجود اومده و من مدت هاست به درک قانون تضاد ها رسیدم ومعمولا مسائل جز ساعات اولیه نمیتونن بصورت طولانی حال منو بد نگه دارن، اتفاقا آرامشمبیشتر میشه که قراره یک شگفتی برامرخ بده؛ البته نمیخوام توذهنم این الگو رو بسازم که هر وقت مسئله ایی به وجود میاد: پشتش شگفتی و معجزه در راهه؛ میشه تو شرایط عالی هم شگفتی و معجزه رخ بده که برا من بارها این اتفاق افتاد.
نجوا وقتی ببینه راه نفوذی نداره: بیخیال نمیشه که زاویشو تغییر میده؛ مثلا به من میگفت تو که ببش از 2 ساله داری رو خودت کار میکنی چرا باید اتفاقات برات رقم بخوره: پس تو مسیره درست نیستی، داری وقتتو هدر میدی، وگرنه تو الان 2 ساله داری رو خودت کار میکنی و همچین مسائلی برات به وجود بیاد؟
و منم با توجه به اینکه تکاملمو تو این موضوع طی کردم؛ تونستم بقول آقای عرشیانفر با خورشید درونم اون مسئله رو ذوب کنم؛ گفتم خدایا من میدونم این اتفاق برام خیره و چندین برابر اون پول به حسابم بر میگرده و انصافا خودمو تو شرایط عالی نگه داشتم و هر روز با خدا رفیق تر شدم و هر روز بهم میگفت چکار کنم یا نکنم.
تااینکه اون تضاده سبب یک درجه تغییر مسیر کاری شد: و اونم این که من برای خودم ملک بخرم و برای خودم بسازم نه برای دیگران و تو همین حین یه ملک زیر قیمت به پستم خورد؛ البته به نصف قیمت؛ گفتم خدایا چکار کنم بخرمش؟ گفت ببین اگر به فلان قیمت میده بخر
دیروز با واسطه تماس گرفتم: به من گفت من براش مشتری دارم، گفتم باشه هر چی قسمته، اگر نفروختی خبرم کن؛ بعد گفتم اگر خدا بخواد اون ملکو برا من بخره، هیچکس نمیتونه جز من اونو بخره؛ اگر کسی خرید که قطعا یه ملک بهتر قراره به پستم بخوره؛ تو خرید ماشینم این موضوع بهم ثابت شد: من قرار بود یه ماشینی بخرم با قیمت خوب یه ماشین به پستم خورد؛ من نخریدم بعد ماشینا خیلی کشید بالا، بعد چند ماه من یه ماشین خیلی بهتر خریدم که گفتم خدایا شکرت که این ماشینو نخریدم.
دوس داشتم یک رد پایی از خودم بر جای بگذارم که با توجه به مسئله ایی که تو زندگیم وجود داره من تونستم حال خودمو خوب نگه دارم وخداوند هم پاداششو بهم داده: اصلا این تضاده اومده که من تصمیم قطعی بشه که باید برای خودم ملک بخرم.
عاشق این چند قسمت صحبت استاد و آقای عرشیانفر هستم
خدایا شکرت