گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • تعریف شهود: خداوند قطعاً طبق وعده اش، هدایت هایش را به سمت من ارسال می کند؛
  • زمانی هدایت های خداوند را دریافت می کنی که با کنترل ذهن و تغییر زاویه دید، خود را به احساس خوب می رسانی؛
  • وقتی در فرکانس “توجه به ناخواسته” و “احساس بد” هستی، “الهامات درونی” خود را غیر فعال می کنی؛
  • معجزه تفکر الخیر فی ما وقع؛

منابع بیشتر:

دوره قانون آفرینش | بخش هفتم


برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    209MB
    13 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا
    12MB
    13 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

301 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آرام گیان» در این صفحه: 1
  1. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1074 روز

    مسیح میگه: معجزه زمانی اتفاق می افته که آرامش و شادی عمیق درونی داشته باشی

    هدایت هم همینه!

    .

    نمیدونم چرا چندوقته تا میام تو سایت، هی این فایل برام باز میشه!

    خیلی جالبه برام

    هربار هم میخوام نادیده بگیرمش اما…

    نه

    دقیقا با من کار داره!

    .

    حالا که حالم خوب شده و رو خودم کار کردم،

    چندوقته تصمیم گرفتم یه نمایشگاه انفرادی بذارم بعد از دوازده سال

    از شهودم که هدایت خواستم

    گفت از هیشکی مشورت نگیر

    به حرفش گوش ندادم

    گفتم زشته آخه با فلان استاد که در جریان کار من بود صحبت نکنم

    باز گفت نکن

    من گفتم نمیشه! زشته

    و رفتم باهاش حرف زدم

    … اونم زد منو شکلاتی کرد!… اعتماد به نفسمو خُرد کرد

    گفت اصلا صلاح نمیدونم نمایشگاه بذاری

    کارات خوب نیست

    و یه سری ایراد گرفت از من که ایراد نبود

    من به عمد ساختارشکنی هایی کرده بودم که در دیدِ سنتی و کلاسیک اون خوب نبود

    .

    یاد اون آهنگ و شعر فرهاد افتادم که میگفت:

    بی سبب از پاییز

    جای میلاد اقاقیها را پرسیدیم.

    .

    دوروز حالم بد بود.

    آروم آروم تک تک خاطره‌هایی یادم اومد که همون آدم صدبار جلو بقیه کارای هنری و شخصیت منو خُرد کرده بود!

    .چرا این چیزا قبل از اینکه باهاش حرف بزنم یادم نمیومد؟!

    چون من خوشبین شده بودم و فراموشکار نسبت به بدیهای افراد

    ولی حس شهودم که یادش بود!

    به این رسیدم که این شهود و حس ششم

    یک عصاره ست

    عصاره ی تمام تجربه ها و تمام خاطره ها و نتیجه گیری ها… که بدون هیچ توضیحی در لحظات حساس

    فقط میتونه به ما آلارام بده که بکن یا نکن!

    چرا من بهش اعتماد نمیکنم؟

    صد دفعه ضربه خوردم وقتی بهش گوش نکردم!

    هی فکر میکنم الکیه

    ولی واقعیه!

    .

    الان حرفهای اون خانم باعث شده منصرف بشم از نمایشگاه گذاشتن و این در حالیه که بیشتر از دوساله یک عالمه باعشق کار کردم و قاب کردم کارامو و مجسمه‌هامو کلی خرج کردم و وقت گذاشتم و باعشق ساختم و همشون آماده نمایش هستن!

    ….

    بیا!

    همین میشه دیگه!

    .

    درباره این آمریکا رفتنتون هم استاد که تعریف کردین

    یاد تک تک درهایی افتادم که خدا اجازه داد دیگران روی من ببندن و بعد منو هدایت کرد به سمت یک دربازه ی بزرگ!

    بزرگ تر از اون درهای کوچیک

    .

    فیلم سیندرلا رو دیدین؟

    انیمیشنش نه ها! فیلمش

    اونجا که از دست مادر ناتنی و خواهرهاش به ستوه میاد و با گریه میپره روی اسب

    و فقط فرار میکنه از خونه

    به ناکجا

    دقیقا سر از جنگل و لوکیشینی درمیاره

    که اتفاقا همون روز و همون لحظه پسر پادشاه داشته اونجا تفریح میکرده

    و اصلا همون لحظه میشه نقطه عطف زندگیش!

    اگر اون آدمای بد مجبورش نمیکردن که فرار کنه

    اونم هیچ وقت اینهمه از خونه دور نمیشد! چسبیده توی خونه و آشپزخونه و دنیای کوچیکش

    .

    ماهایی که مهاجرت کردیم هم همینه

    گاهی بعضی ها لعنت میفرستن به ایران و سیاسیون که ای کاش وطن و خونه جای بهتری میبود و لازم نبود بریم از ایران

    ولی من همش میگم خداروشکر که مجبور شدم حرکت کنم

    وگرنه نمیفهمیدم جور دیگه هم میشه زندگی کرد

    تو بعضی کشورها که میری اصلا انگار داری توی آینده زندگی میکنی

    .

    حتی من الان درگیر اینم که دوباره ازینجا هم مهاجرت کنم بالاجبار

    سخته برام

    ولی باید یادم باشه

    هربار از جایی مثل شغلی

    رانده شدم

    اون اتفاق بعدیش، بزرگتر و بهتر و پربرکت تر بوده برام

    امید که برای شما هم همینطور باشه

    خیر پیش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: