مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- تعریف شهود: خداوند قطعاً طبق وعده اش، هدایت هایش را به سمت من ارسال می کند؛
- زمانی هدایت های خداوند را دریافت می کنی که با کنترل ذهن و تغییر زاویه دید، خود را به احساس خوب می رسانی؛
- وقتی در فرکانس “توجه به ناخواسته” و “احساس بد” هستی، “الهامات درونی” خود را غیر فعال می کنی؛
- معجزه تفکر الخیر فی ما وقع؛
منابع بیشتر:
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD209MB13 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا12MB13 دقیقه
ب نام خدایی ک هرآنچه دارم از اوست
سلام ب استادومریم بانو
سلام ب دوستانم
این اتفاقات ب ظاهر وحشتناکی ک تو زندگی من افتاد هم
100درصد ب نفع من بوده
اما بااین دیدو با این باوری ک الان دارم من بهشون نگاه نمیکردم
ک هرآنچه مرا نکشد قوی ترم خواهد کرد
یا اینکه
الخیرفی ماوقع
اما الان ک قانون رو یاد گرفتم اونموقع یادم افتاد ک یادته فلان اتفاق برات افتاد چ راه های بهشت گونه ای رو برات باز کرد
و ب چه جاهایی هدایت شدی و چ پیش
سرعتی برای پیشرفت هات داشت
انسان اگر قانون رو یاد بگیره دیگه جایی برای گله و شکایت براش باقی نمیمونه
و تمامش میشه صبر همراه با امید
و ارامش
من تاقبل از اشنایی بااستاد
نمیدونستم حضرت زینب همچین حرفی زده
چون حرفایی ک از اطرافیان خانواده مدرسه و جاهای دیگه شنیده بودیم اینجوری نبود و حضرت زینب محزون و زجر کشده و له بود
یک عکسی یادمه میدیدم ازش اینجوری بود
ک اسب اما حسین برگشته بود ب جای چادرها
ب اهل بیت و اسب روی بدنش زخم و تیر هایی ک سمتشون پرتاب کرده بودن مونده بود
و حضرت زینب سرشو روی اسب گذاشته بود و با قد خمیده و ینی ک گریه میکرد
خب ما واقعیت رو از کسی نشنیدیم و من ب دنبالشم نرفتم ک بدونم چی ب چیه اما استاد همه ی این مباحث رو کاملا بهش واقفِ
تو ذهنم برام سوالای زیادی پیش میومد
اما ب دنبالش نمیرفتم
اما خدا منو ب سایت استاد و فایلاشون هدایت کرد
و واقعیت های زندگی رو ک هیچ احدی ب ما نگفته بود رو گفت
ب قول استاد با عشق این مباحث رو ب ما اموزش میده
و الهامات خدا ک اگر منِ نوعی خودمو لایق هم صحبتی باخدا بدونم خب هرلحظه منو هدایت میکنه
استاد من بچه بودم یادم نیس چند سال
ب مامانم میگفتم ک مامان یک صدایی تو مغزمه
و همش میگه تو نمیتونی
تو نمیتونی این هی تکرار میشد ها
اینقدر صداش بلند بود و هی سریع تکرار میشد من حالم بهم میخورد از اون وضع
ب مامانم میگفتم میگفت چی میگه میگم اینجوری میگه همش حرفای منفی میزنه
چکار کنم مامانم میگفت نمیدونم
بعدما خونه ایی ک توش بودیم خیلی بزرگ بود
4خوابه بود
و از بچگی میشنیدم ک این خونه یک چیزی داره ک انسان رو اذیت میکنه و باید بریم ویش دعا نویس و اونو تو خونه چال کنیم اون دعارو
و اون شی از خونه خارج بشه میگفتن
یک زنی هستش و بچه هم داره
کلی مزخرفات دیگه ک من این هی بهم تلقین میشه ک تو توی سرت یک چیزی هست ک این حرفارو داره بهت میزنه
اقا مامانم منو برد پیش یک دعا نویس
و لباسمو بهش دادیم
شبش این خانم دعانویس باید لباسمو میذاشت زیر سرش و توخوابش معلوم میشد ک توی سرم چی هست و روز بعد رفتیم گفتش
تو سرت هواس و این هوای بدیه
باید از سرت خارجش کنیم
مرغ سیاه میخواست کلی ادویه و گردو وبرای مرغ شکم پر میخواست دیگه
بعد اون مرغ رو با همه ی چیزایی ک توشکمش داره میپزن ینی باهمون ادویه و گردو و فلان ک پر میکنن میپزن
و بعد له میکنن و میزارن روی سرم و یک شب تاصب باید رو سرم باشه
ینی ب کل کله ی من بزنن ههههههه
اقا من اینو ک شنیدم ازاینورم من اعتقادی نداشتم
توراه برگشت ب مامانم گفتم عمرا اگ برم و همچین چیزی روی کله م بزارم
نرفتیم
و سال ها و سال ها گذشت تا الان فهمیدم بابا این نجواهای شیطانه
خیلی مسخره س بخدا
ببین این ادما از چه راهی دارن مردمو سرکار میزارن و کلی پول ب جیب میزدن
درکل
میخواستم بگم ک من ازاونجا ب اینجایی ک الان هستم رسیدم با این خرفات و اعتقادات خام و پوچ
خدایا شکرت
واقعا من خودمو یک نجات یافته میدونم
از دنیایی ک خودتون بهتر میدونید ک چ افکار معیوبی دارن
خدارو هزاران بار شکر میکنم برای این هدایت زیبا ک من تو این سایت الهی هستم
و از اموزه های استاد لذت میبرم و کلی درس یاد میگیرم و تو زندگیم دارم اجراش میکنم
عاشقتونم
درپناه الله یکتاشادو سالم و خوشبخت باشید