گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا - صفحه 13

301 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1019 روز

    سلام استاد قشنگم

    سلام دوستای عزیزم

    واقعا نمیدونم یا چه زبونی چجوری شکر گذار این سایت باشم که هر زمان امدم توش حالم خوب شد و کلی چیز یاد گرفتم.

    چند روزی هست که دچار بی انگیزگی میشم .

    و همش تلاش می‌کنم.

    با کارهای مختلف حالم رو خوب کنم .

    امروز بعد اینکه یکی از فایلهای زندگی در بهشت دیدم . بعدش رفتم حیاط و شروع کردم به پیاده روی یکی از فایل های صوتی مربوط به روز شمار 159 رو گوش دادم .

    بعد بهم الهام شد که برو و بلیط بگیر برای برگشت به تهران چون بیشتر از یک ماه امدم مسافرت و منتظر یک نشونه بودم که چه موقع برگردم . نشونه امد حتی دوبار چون من درخواست کردم که خدایا من متوجه نشدم .

    بعد گفتم خدایا خودت هزینه شو برام پرداخت کن نمیخوام به پس اندازم دست بزنم .

    چند روز گذشت خبری از پول نبود .

    تا امروز که خدا بهم گفت چطوریه که برای تفریح به پس اندازت دست میزنی ولی وقتی میگم برو نمیری .

    این شد که بلافاصه اقدام کردم و اتفاقا قطار 4 ستاره گیرم آمد که کیفیتش خوبه . چون من دوستنداشتم قطار بی کیفیت سوار شم ‌.

    خلاصه که الان وقتی امدم متن این فایل رو خوندم اشک تو چشمم حلقه زد ‌

    چون از اون موقع تا حالا که بلیط گرفتم

    هی تو ذهنم نجوا میاد که بابا خدا همچین الهامی به تو نکرده خودت خسته شدی میخوای بری .

    تو اصلا صبر نداری که پول خدا بفرسته ‌ .

    ولی یه صدایی تو قلبم میگفت . نه زهرا تو بلیط بگیر و تو این مدت که تا بخوای بری من دوباره شارژت میکنم . اتفاقا اولین جای خالی برای قطار شد حدود 2 هفته دیگه تو ی قطار خوب که فقط 4 تا صندلی باقی مونده بود.

    آره داشتم میگفتم امدم متن این فایل رو خوندم دیدم نوشته تو وقتی حالت رو خوب کنی اون موقع بهت الهام میشه . هیچوقت تو حال بد به آدم الهام نمیشه . تو حال بد آدم پر از نجوای شیطان .

    بله من با یادآوری این موضوع مطمئن شدم که تو اون لحظه که رفتم پیاده روی و قبلشم زندگی در بهشت دیدم و حالم رو خوب کردم . اونموقه خدا بهم الهام کرد .

    و چقدر خوب و و عالی که عمل کردم و دست نگه نداشتم چون ممکن بود همون 4 تا صندلی هم پربشه .

    خدا یا هزار بار شکرت .

    خیلی وقت بود کامنت نذاشته بودم ولی کلا همیشه پیگیر سایت هستم .

    عشق منی استاد . خدا خیرت بده .

    دلم برا دوستای خوبم هم نتگ شده بود که چقدر با شوق کامنت میخونن و با مهربونی پاسخ میدن . واقعا من چقدر خوشبختم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    افسانه نوشادی گفته:
    مدت عضویت: 705 روز

    سلام.

    خیلی وقت بود در سایت فعالیت نداشتم و یه جورایی فقط اگه روی محصولات هم کار میکنم بیشتر نکته برداری هایی که کردم رو میخونم.

    و امروز در واقع یک حرفی که شنیدم انگار داشت منو از مسیر خارج میکرد یه جور داشت احساسم رو بد میکرد فقط گفتم خدایا بهم آرامش بده من نمیخوام هیچ فکری کنم و سعی کردم به نجواها بی اعتنایی کنم پیاده روی کردم و اینا بالاخره اومدم گفتم خدایا من هیچ نمیدانم من هیچ نمیدانم تو هدایتم کن اصلا نمیخوام فکر کنم به نجواها اهمیت بدم ارزشش رو نداره احساسم بد بشه هر موضوعی که میخواد باشه هر چیزی میخواد بشه هی این نجواهه میخواست زور بگیره همینجوری هدایت خواستم یکم تو سایت کامنتهای بعضی دوستان رو خوندم همینجوری اومدم رو این فایل گفتم تایمش کمه بزار گوشش کنم و چه خوب جواب سوالمو گرفتم که باید در هر شرایطی که هستم ذهنمو کنترل کنم احساسمو خوب کنم چه خوب که استاد میگید هدایت رو دریافت نمیکنی تا وقتی‌که آروم بشی احساست خوب بشه و خدا بهت بگه هدایتت کنه فقط هر جوری هست احساست خوب بشه، شاید در همون لحظه ی برخورد با تضاد و شرایط سخت نشه احساستو زود خوب کنی ولی باید کم کم با هر روشی که‌میدونی مختص خودته خودتو آروم کنی بیای تو مسیر تا خدابهت بگه وگرنه در احساس بد و عصبانیت فقط شیطانه که داره باهات صحبت میکنه و گمراهت میکنه باید بتونی هر جوری هست احساستو خوب کنی تا هدایت ها برات بیاد تا خدا بگه چیکار کنی شاید این تضاده اومده رشدت بده یه درسی بهت بده در واقع همینم هست باید بگی الخیر فی ماوقع این اتفاق تضاد شرایط سخت اومده بهم یه چیزی بگه رشدم بده یه خیری در این کار هست که به نفع منه همونجور که برای شما اتفاق افتاد در اون شرایطی که کل سیستم کاریتونو مشکل براش ایجاد کردن و به ظاهر این بود که همه چی تموم شد ولی شما ذهنتونو آروم کردید در اون شرایط احساستونو به هر طریقی که خودتون میدونستید خوب کردید و بعد هدایت اومد که اصلا برید آمریکا وبه چه راحتی و چه قدر الان خوب دارید زندگی میکنید و سیستم کاریتونم برپاست و سایتتونم خداروشکر فعال یعنی میخواستن به شما ضربه بزنند شد باعث خیریت و شما بودید که در اون شرایط احساستونو کنترل کردید خوب کردید وتونستید به نفع خودتون استفاده کنید از این تضاد،

    چجور شد که حضرت زینب بعد اون همه مصیبت و از دست دادن عزیزانش گفت مارایت الا جمیلا و این همه شهر رو گشت غیر از اینه که با منبع در ارتباط بود به خدا نزدیک بود در احساس خوب بود و خدا اونو هدایت کرد،

    اگر بدونیم احساس بد مثله آتیشه یه آدمه عاقل هیچوقت دستشو تو آتیش تو چیزی که میدونه قطعا دستش میسوزه نمیبره ولی مشکل اینجاست که مانمیدونیم که احساس بد چقدر بد و ضربه زننده ست به ما

    امیدوارم بتونم این نکات رو در زندگیم عملی کنم بدونم خدایی هست اون منو هدایت میکنه بسپرم بهش در احساس خوب باشم در راستای قوانینش زندگی کنم تا هدایتم کنه تا راه درست رو بهم نشون بده تا از گمراهان نباشم من نمیدونم اون میدونه آگاهه عالمه اونه که باید راه درست رو بهم نشون بده‌من با عقل خودم نمیدونم و نمیتونم،

    خدای نازنینم تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم تو مرا هدایت و حمایت کن که تو برایم کافی هستی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    امیر تابع گفته:
    مدت عضویت: 3541 روز

    به نام خدا

    سلام به استادعزیزم و خانم شایسته

    خداروشکر میکنم که وارد فصل ششم از روزشمار تحول زندگی شدم.

    روزشمار تحول زندگی من روز 151

    قبل از نوشتن می‌خواهم تشکر ویژه داشته باشم از خانم شایسته و یا ابراهیم عزیز ولی به احتمال زیاد خانم شایسته عزیز بخش گفتگوی استادبا دوستان در سایت رو بهبودبخشیدن و موضوع متنی هرقسمت از گفتگوها رو اضافه کردن که هرقسمت ازگفتگو موضوع آن بسیار واضحتر و شیرینتر شد و مخاطب قبل از دیدن وشنیدن هرفایل اشتیاق دو چندان پیدا میکنه و خودم به شخصه وقتی خبر اون رو در صفحه اصلی سایت دیدم فوری به بخش گفتگو استاد با دوستان رفتم و با خواندن موضوع همه قسمتهای بخش گفتگوی استاد با دوستان بسیار لذت بردم و هر قسمت موضوع اون برام واضحتر شد.

    این قسمت از گفتگوی استاد با دوستان حاوی چند نکته و اصل مهم بود که کلی استفاده کردم و آگاهی کسب کردم . نکته اولی رو که‌ درک کردم این بود که زمانی میتونم شهود رو دریافت کنم که در حالت احساس خوب باشم که این موضوع مساوی با این اصل و قانون خداونده که احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب و با تغییر زاویه دید و به گفته استاد با رسیدن به کمی احساس بهتر و بازهم کمی بهتر میتونیم به اون حد از احساس خوب برسیم که شهود و الهامی رو دریافت کنیم که بهمون یک اقدام عملی رو الهام میکنه یعنی خداوند بهمون میگه که قدم بعدی تو بعد از احساس خوبت چیه و اون رو عملی کن تا هدایت بشی به سمت راهکارها و اقدام .

    نکته مهم دیگه که اون رو درک کردم اینه که با پذیرفتن و گفتن الخیر فی ماوقع خیلی میتونم احساسم رو بهتر کنم و کمک بزرگی به رسوندن من به احساس خوبه . و این رو دونستم که در حالت احساس بد فقط نجوای ذهنی و شیطان میان وسط و هر اقدامی چه بسا حتی خیلی خطرناک و باعث پشیمونی سودی ندارد بشه .

    خداروشکر میکنم که در این مسیر هستم.

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    هاشم داداشی گفته:
    مدت عضویت: 1369 روز

    به نام خداوند بخشنده هدایتگرم

    عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم

    روز شمار زندگی من روز 151

    اگه من امروز دارم این کامنت و در آرامش و با احساس خوب می‌نویسم دلیلش و به جرعت میتونم بگم که همون زمانی هم که من از قانون آگاهی نداشتم و تو این سایت الهی هم نبودم به خودم میگفتم و به این باور رسیده بودم که هر اتفاقی برام رخ میده به نفع منه و به صلاح منه و میدونستم و اطمینان داشتم که خداوند هیچ وقت بد منو نمی‌خواد و چقدررررر این باور تأثیر گذار بوده تو زندگی من چیزی که برام اتفاق افتاده و من با اینکه نجواهای شیطان امان مو بریده بود ولی ایمان به خداوند و متوکل بودنم باعث می‌شد که من صبر کنم و امیدوار باشم اتفاقاتی که تو زندگیم افتاده و کامنتشو براتون نوشتم مزید بر علته و چقدررررر به نفعم تموم شده و با این دیدگاه الان که عضو این سایت هستم و با آگاهی کامل باورم هزاران برابر شده که هر اتفاقی برام رخ میده الخیر فی ما وقع هست برام و سعی میکنم که احساسم و خوب نگه دارم چون نتیجه رو دیدم و لمس کردم و زندگی میکنم باهاش همین که من سعی کنم هر روز نسبت به روز قبلم کمی بهتر باشم من در مسیر درست دارم حرکت میکنم

    زمانی هدایت‌های خداوند را دریافت میکنیم که بتونیم احساسمون رو خوب نگه داریم

    در شرایط سخت سعی کنیم که احساس خودمون رو خوب نگه داریم

    اگر بتونیم احساس خودمون رو خوب نگه داریم هر اتفاقی برامون رخ میده الخیر فی ما وقعه

    شهود در احساس بد نمی‌تونه بیاد شرایط دریافت الهامات خداوند زمانی اتفاق میوفته که قلبت باز باشه

    وقتی حالمان بده شیطان فقط صحبت می‌کنه

    در فرکانس منفی در طبقات پایین ما دسترسی به آگاهی های بالا نداریم

    زمانی میتونیم به آگاهی های بالا دست پیدا کنیم که خودمان را از احساس بد بیاریم بیرون

    تفکر اینکه خداوند برای من خیر مطلق بوده و هر اتفاقی برام رخ میده در مسیر رسیدن به خواستمه الخیر فی ما وقعه…

    ردپای امروز من خدایا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    نفیسه دشتی گفته:
    مدت عضویت: 964 روز

    سلام وعرض ادب خدمت استادگرامی وخانم شایسته ی عزیز

    دوستان سلام خداروشاکروسپاسگزارم که دربهترین دانشگاه زندگی هستم ومیتونم براحتی ازاین آگاهیهااستفاده کنم این فایل خیلی ارزشمنده آگاهیهایی که استاددرموردش صحبت میکنن

    شایدبارهاوبارهااین فایل های گفتگوبادوستان روگوش کردم ولی مطالبی روشنیدم که قبلانظرموجلب نکرده بوداستادخیلی درمورده احساس بدگفتن واینکه حسمونوبایدخوب نگه داریم والان شنیدم گفتن کسی که تواحساس بدباشه هدایت رودریافت نمیکنه خشم ناراحتی غم احساس بد

    من درعرض چنددقیقه این حس هاروتجربه کردم وچندلحظه طول نکشیدکه نتیجه ی حس بدم رودیدم ومثل همیشه قانون چقدردرست عمل میکنه اون لحظه متوجه نبودم ولی وقتی یکم گذشت متوجه شدم دستموبردم توآتیش و… ولی بعدش به خودم اومدم وگفتم زودتندسریع بایدتوجهتوبزاری روچیزایی که حستوخوب کنه وبعدازنیم ساعت حالم خوب شدوصدای استادتوی گوشم پیچید

    خداروشکربرای اینکه به این سایت وبه این آگاهیهاهدایت شدم استادخیردنیاوآخرت نصیبتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 993 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد و مریم جون

    اگه در طول روز احساست خوب باشد امیدوارتر باشیم فقط اتفاق خول جذب می کنیم

    قانون با کسی تعارف نداره غمگین نشیم نا امید نشیم حتما پیروزیم

    ناامید=شکست

    ایمان =پیروزی

    اگه غم و اندوه داریم داریم از خداوند دور میشیم احساسمون بده

    رابطه خوب با خداوند احساس خوبه امیده

    کسی که ایمان داره نه غمی داره نه ترسی پاداش هم می گیره

    اگه غمگین باشیم چیزهای که داریم بیشتر از دست میدیم این یک قانونه پس احساس مون خوب نگه داریم

    خداوند نیروی خیر هست عشق هست

    در فرکانس غم و اندوه نمونیم

    هر چه شادی بیشترکنیم هر روز شادی بیشتر تجربه می کنیم

    جهان فرکانس ما رو تبدیل می کنه به شرایط

    در پناه خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 805 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسسسسسگزارم

    سلام عزیزان جان

    روز151 از فایلهای سفر نامه

    خدایا شکرت که تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان

    من هنوز کامنت 150رو ننوشتم ولی بارها گوشش دادم و اشک ریختم

    اصلا این فایل ها در درونم غوغایی بپا کرده که فقط دوست دارم بشنوم و اشک بریزم

    قانون جهان همواره یکی است

    احساس خوب اتفاقات خوب

    احساس بد اتفاقات بد

    الله و اکبرررر

    بخدا استاد اصلا از وقتی خودمو لایق هم صحبتی با خدا دیدم و به رحمان و رحیم بودن و غفور و بخشندگی خداوند ایمانم بیشتر شده با اینکه به تضاد برخوردم ولی نتونستم حالمو بد کنم اصلا دیگه بلطف خداوند نمیشه چون زاویه دید من تغییر کرده

    چون تفکراتم اندیشه هام نیکو شده

    اصلا درونم نمی‌پذیرد که نگران و ناراحت باشم

    سریع میگم هر اتفاقی بیوفته الخیر و فی ما وقع است من بخدا خودم ایمان دارم استاد خدا را قسم میخورم که چنان این باور در درونم قوی شده که خدا میداند و بس

    و اصلا اتفاقات به نفع من میشه در آخر

    الله و اکبرررر

    درسته اتفاق ناجالبی هست بخدا خیره.

    و اتفاقات خوب پشت سر هم میان الله و اکبرررر

    خدایا شکرت برای کنترل ذهنم استاد اوایل بقول شما مغزم اندازد یه بشکه میشد احساس میکردم الانه که منفجر بشم ولی هر چقدر به اندازه ای که روی خودم کار کرده ام و ایمانم را قوی تر کرده ام خداوند بهم پاداش داده ایمانم به اندازه کار کردنم بر روی شناخت بیشتر خودم بهتر و بیشتر شده و همه کاره ام جان جانانم هست ومن تسلیمممممممممم

    من هیچی نمیدانم

    تمام امورات زندگی ام را سپدچردم به دستان قدرتمند خودش و آزادم و رها

    بخدا که همه جوره هوامو داره هر لحظه

    أنا علینا للهدی

    خداوند هدایت مرا بر خودش واجب کرده

    دیگه چی از این قوی تر کلام خود خداست که مرا هر لحظه در معرض هدایت خودش قرار داده

    خداوند برای من ارزش و احترام بسیییار زیادی قایل است که مرا اشرف مخلوقات خلیفه خودش بر زمین کردن من رو عزیز دردانه خودش کرده

    من تا حالا با فرکانس های پایین خودمو پایین نگه داشته بودم و حالا که به اون الماس درونم دست یافته ام به ارزشمند ی درونم دارم نزدیکتر میشوم عملگراتر و خاشع تر و آسانتر و فروتن تر و خاضع تر شده ام

    خدایا شکرت که نگاهم را در شرایط ناجالب عالی کردی و لاجرم اتفاقات خوب بوم بوم دارت برام بوجود می‌آید

    خدایا شکرت واقعا الان که بقول شما استاد به شرایط گذشته ام نگاه میکنم بیشتر متوجه هستم که همه اون شرایط به نفع من بوده و من در ناآگاهی بوده ام ‌ودرک نکرده ام الان که میبینم اررررره همه چی به نفع من رقم می‌خورد ه خدای مهربانم شکرت

    وقتی همسرم به تضاد مالی برخورد

    گفتم الخیر و فی ما وقع

    بن همسرم هم گفتم با اینکه اون اوایل بسیار سخنم بود ولی آگاهانه زیپ دینمون رو بستیم و پیش هیچ کسی حرف نزدیم و جوری رفتار میکردیم که همت چی خوب وعالیه و حتی خانواده همسرم میگفتن شما که اینقدر وضعیت مالی تون خوبه باید به ما کمک کنید . باید حق مارو بدین . میریم شکایت می‌کنیم و و خیلی حرفهای دیگه

    من فقط میگفتم من مسئول خودم هستم نه هیچ کس دیگری تنها کاری که انجام میدادم فقط سکوت بود و در تنهایی با خدا جونم عشق و حال اکثر وقتم را برای خودم و کار کردن روی باورهای قدرتمند درونم میزارم و هر کسی هر چی میگه بخداوند ی خدا فقط میگم الخیر و فی ما وقع

    هر کاری هر کسی میخواد انجام بده در آخر به نفع من میشود

    حتی به همسرم میگم هرآنچه مارا نکشد قوی ترکان میکند

    اصلا تمام اتفاقات داره به نفع من رقم می‌خورد

    وقتی به قبلم نگات میکنم و با الآنم مقایسه میکنم و مثله ابراهیم که استاد میگین کت ابراهیم هر وقت بخدا توکل کرد و هر بار سپرد بخدا و برگشت و دید که خدا بهترین کارها را به نفع ابراهیم انجام داده ابراهیم ایمانش قوی تر شد کت اومد چاقو رو گذاشت بین گلوی اسماعیل خب این اتفاق کت نیوفتاد که سرشو ببره ابراهیم چنان ایمان و اعتماد توکلی قوی به خدا داشت که دیگه مطمئن بود که هر اتفاقی به نفع ابراهیم است

    الله و اکبرررر

    خدایا شکرت که خودتی که هر لحظه داری ایمان و اعتماد و توکل و بارخایم را بخودت قوی‌تر می‌کنی

    خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدانم تو علمت بر تمام عالم محیط است بهم بگو تا من لبیک گویان بشتابم به بهترین عمل به بهترین اعمال نیک به بهترین رستگاری

    خدا یا شکررررررت خوشحااااالم که به کمتر از بهترین رضایت نمی‌دهم چون جان جانانم برای همه فراوانی و نعمت و برکتش را جاری کرده پس با استمرار بیشتر با قدرت بیشتر ظرفم را بزرگتر میکنم برای دل سپردن بخدا و تمام اموراتم را به جان جانانم سپردن

    من تسلیمممممممممم

    عشق جانم فدای تو بشم من مهربانم

    مرا به اصل خودم وابسته کن

    که هر خیری از تو به من برسد من سخت نیازمند وفقیرم خدایا شکرت

    کنترل ذهن احساس خوب ایمان و توکل بخدا

    فقط روی خدا حساب باز کرد ن تفکرات مثبت و اندیشه های نیک

    هر روز یه ذره بهتر عمل کردن به هدایت های ناب الهی درهایی از رحمت و نعمت بی‌حسابش را برایمان میگشاید

    لاجرم با بهترینها هدایت میشویم هر روز یه قدم بهتر و بیشتر به ما گفته میشود

    هر وقت در معرض هدایت الله هستیم نجوا های شیطان هم هست

    ولی از آنجایی که ما احساس آرامش داریم خداوند کلام حق را بالا می‌برد و کلام شیطان را پست میکند

    همسرم چند وقت پیش ماشین kmc رو فروخت

    بخدا وقتی بردش برای فروش با اینکه چند وقت بود خریده بودش کلی باهاش لذت بردیم به جاهایی هدایت شدیم دقیقا عینه سفر بدور آمریکا استاد عزیزم و فقط گفتم خدایا شکرت هدیه ای بود از طرف خودت که مدتی ازش لذت بردیم و الآنم خوشحالم که پاهای سالمی داریم و پاده روی میکنیم و کلی هم حالمون خوبه خداروشکر

    همسرم چند بار گفت وامی بگیرم یه ماشین بگیرم هر بار بهش گفتم ن این کار رو نکن حتما خیریتی توشه که ماشین نداریم صبور باش خداروشکر کن محل کارش هم نزدیکه گفتم پیاده روی می‌کنی برای سلامتی بدنت هم عالیه و الان هر بار پیاده روی میریم به جاهای زیبا و فقط شکر گذاری میکنم بابت سلامتی بدنم و عزیزانم .

    اگه من بتونم حسم را عالی نگه دارم لاجرم خداوند تمام اتفاقات را به نفع من می‌کنه

    حتی امشب هم پسر خاله همسرم ما را برای شام دعوت کردو همسرم گفت با ماشین کی بریم من و پسرم گفتیم آژانس خودش ماشین پسر عموم هست خودش گفته هر وقت درخواستی بیا ببر

    با اینکه ماشین پدرش هم هست ولی بخدا یه درصد هم نمی‌خوام فکر کنم که ماشین نداریم حالا چی میشه

    میگم اتفاقاً با آژانس بریم هر جایی داریم با گسترش جهان کمک میکنیم

    یه درصد هم برای نداشتن ماشین حالم را بد نمیکنم بلطف خداوند متعال

    انشاالله در بهترین زمان و بهترین مکان خودش همه چی رو به راحترین شکل و عزتمندانه و به آسانی و زیبایی برامون جور می‌کنه من بخدا ی خودم ایمان و اعتماد و باور و توکل واقعی دارم . همینطور که سرعت تکاملم را بیشتر کرده خیلی سریع تر از اونی که من فکرشو کنم خودش عالی میرسونه چطور من نمیدانم

    او خداست و همه چی را میداند زمان و مکان برای خدا معنا یی نداره

    خدا لامکان و لا زمان است

    الله و اکبرررر

    خدایا شکرت

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    انشاالله که هر لحظه از هدایت یافتگان باشیم

    آمییییین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    نسیم گفته:
    مدت عضویت: 1344 روز

    سلام به دوستان عزیزم و استاد بی نظیرم .

    با اینکه این روزها در شرایط سختی به سر می‌برم اما به لطف الله مهربان آرامش خاصی دارم.

    چون هر چی پیش بیاد خیره .من تلاش خودمو کردم و حالمو خوب نگهداشتم .حدود یکساله که دارم روی خودم کار می‌کنم و ظرف وجودمو بزرگتر میکنم . هر مسأله ای که واسم پیش اومده می‌دونم در مسیر خواسته های منه و به خداوند ایمان دارم که به بهترین مسیر هدایتم می‌کنه مثل مادر حضرت موسی .

    وقتی میبینم نتیجه طبق انتظار من پیش نمیره میگم خدا قطعا یه راه بهتری سراغ داره ،چون اون داره از بالا همه چیزو میبینه و آگاهیش درباره مسیر خیلی بیشتر از منه فقط کافیه ثابت بشینم و منتظر هدایت الله باشم .

    خداوند به بهترین شکل برنامه هارو میچینه از راهی که من نمی‌دونم، حتی به مغزم هم خطور نمیکنه منو به مقصد می‌رسونه و تکه کلامم این شده که هر چی پیش میاد قطعا خیره انشاالله.

    خداوند به شما خیر و برکت چندین هزار برابر بده استاد عزیزم که به این زیبایی قوانین رو برای ما توضیح دادی .زنده باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1147 روز

    سلام به استاد عزیز و محترم ونفس وقلب وعشق خودم ومریم جون عزیزم وتمامی دوستان باصفای خودم .

    هر باری که به صحبتهای استاد عزیز در مصاحبه ها ولایو هاشون با فرد دیگه ای توجه میکنم بیشتر پی میبرم که استاد خودم چقدر توانمند تر و روشنفکر ترهستش .

    واز این بابت به استادم و به خودم که چنین استاد جیگری رو انتخاب کردم افتخار میکنم .

    این احساس قلبیم بود که دوست داشتم بگم .

    واما جریان هدایت :

    چیزی که این روزا خیلی درگیرشم ومدت طولانی هم نیست که پیداش کردم در واقع به درکش رسیدم !

    که خدارو خیلی سپاس میگم چون بی نهایت آرامش رو برام به ارمغان اوورده .

    فک میکنم حدود 9ماهی باشه .بعد از کارکردن دوره ی کشف قوانین و چند ماه بعدش کار کردن دوره ی احساس لیاقت خیلی منو به درک هدایت رسوند.

    البته که از همون ابتدای کار ودر هر دوره استاد عزیز بابت این قضیه خیلی صحبت‌ها وتجربه ها به ما ارائه دادن ،منتهی بعد از گذشت چندین سال، تازه من به درک هدایت رسیدم .

    بنظرم تکاملش رو باید طی میکردم .البته جریان هدایت چیزی نیست که بگی فهمیدیمش، پس پروندشو ببندم.

    نه اینطور نیست .جریان هدایت در هر لحظه اتفاق میفته وما در هر لحظه آگاهانه وهشیارانه باید حواسمون بهش باشه .

    چطور؟

    اینکه جنگ و ستیزی با وقوع اتفاقاتی که برات رخ میده نداشته باشی .

    به خدا و قوانیننش اعتماد کنی.

    احساساتی مثل خشم وعصبانیت ،نگرانی وترسها،غم وغصه وناامیدی رو تو ذهنت کنترل کنی واجازه ندی به احساس بد بری .

    بتونی به اون موضوع از زاویه ی بهتری نگاه کنی.

    بتونی تمرکزتو ببری سمت موضوعات دیگه .

    تجربه واتفاقات گذشتتو میتونی به خودت یادآوری کنی که وقتی خودتو وارد بازی کردی وبا احساسات بد مواجه شدی،با چ اتفاقاتی مواجه شدی .حتمن اکثرمون تجارب جالبی نداشتیم .

    اصلا با احساس بد نمیشه تجربه ی خوبی کسب کرد.

    سعی کنی تجارب خوبی که بعد از انجام هدایت داشتی وخودتو کنترل کردی وبا احساس خوب از اون موضوع گذشتی رو به خودت متذکر بشی که امیدت رو ازدست ندی .

    باید سعی کنیم همه ی اینا رو در لحظه انجام بدیم منتهی از اونجایی که تو اون حالت ودر وقوع اتفاق ،کنترل کردن ذهن خیلی سخته حداقل باید آگاهانه سعی کنیم به احساساتمون غلبه کنیم .باتمرین وتکرار وبا هر بار دیدن تجارب ،ب نظرم امکانش هس وچیز نشدنی ای نیست .

    منم بارها پیش اومده در لحظه تونستم وگاهی هم موفق نشدم اما چند دقیقه بعد شاید یکی دو ساعت بعد ،نگاهم به اون قضیه کاملا فرق کرده .

    همین که ادامه دارش نمیکنم ودیگه مثل گذشته غرقش نمیشم ب نظرم خوبه اما کافی نیست .

    یه روزی از خودم خیلی گله داشتم ومیگفتم چرا با وجود اینکه این همه وقت میزارم واین همه تلاش میکنم ،به اون آرامشی که میخام نمی‌رسم ؟!

    چرا هنوز ذهنم انقد درگیراین افکار ها واتفاقات هستش ؟!

    چرا رابطم اوکی نمیشه ؟

    حالا میفهمم که برای رسیدن به درک هر چیزی باید مراحلش رو طی کنی وآرام آرام و پیوسته بش دست پیدا کنی .

    اون موقع با وجود کسب آگاهی های زیاد ولی به هیچ وجه نمیتونستم چیزایی که الان درکشون میکنم رو درک کنم .

    وآرامشی که الان بهش رسیدم رو نداشتم .

    اتفاقا زیاد تقلا میزدم وفک میکردم همین کافیه و همین باید منجر بشه حال من خوب بشه وبعد کم کم خواسته هام بدست بیاد.

    خداروشکر میکنم .

    از همت وتلاش خودمم سپاسگزارم که هیچ وقت کم نیووردم وبا وجود همه ی سختی‌ها ،ادامه دادم و ادامه خواهم داد.

    چون هر چی میگذره بیشتر متوجه میشم وارد چ مسیر قشنگی شدم پس با ادامه دادنم ، قشنگتر هم خواهد شد.

    در کل که به این درک رسیدم که ما انسانها تا زنده هستیم باید در مسیر آگاهی باشیم تا بتونیم با لذت وشادی زندگی کنیم .

    وامروز من دارم اینو تجربه میکنم .از اینکه امیدمو از دست ندادم ومصمم بودم ،خیلی خوشحالم .

    امروزم با اعتمادم به خدا .

    با رها کردنم .

    با توکل کردن وصبر کردنم .

    با مراقب بودن احساسم .منتظر وقوع اتفاقات عالی از سمت پروردگارم هستم .

    سعی میکنم چیزیو کنترل نکنم .وخودم وقت وزمانی رو برای وقوع خواسته هام در نظر نگیرم .امروز با اعتمادی که به خدا کردم فقط باید راه صبرو پیش بگیرم .

    به پسرم هم همینو یاد دادم .

    پسرم تو دوره ی سختی هستش دقیقا داره صبر وتوکلش رو محک میزنه .

    دوس داره فوتبالیست بشه . تلاش خودشو داره می‌کنه .تمریناتش رو انجام میده ولی هنوز موفق نشده تو تیم مطرحی حضور داشته باشه .

    من سعی میکنم هر آنچه که از استاد یاد میگیرم رو‌براش بازگو کنم خودش هم خیلی به مطالب انگیزشی علاقه داره و همیشه دنبال جملات وعبارتهای تاکیدیه خوب ،می‌گرده وسعی می‌کنه رو اونها تمرکز داشته باشه .

    مراقب حس و حالش هم هست .

    اتفاقات زیادی تو این چند سال اخیر در مسیرش براش افتاد که هر کدوم درسهای خودشونو داشتن .

    وقتی به رفتارهاوحتی افکاروباورهایی که برام بازگو میکنه دقت میکنم میبینم واقعن طبق اصول قوانین جهان داره پیش میره‌.

    خیلی ریلکس وخونسرد .

    اعتماد ب نفس بالایی داره ‌.

    از ارزشها وتوانمندیهای خودش با خبره .

    خیلی خودشو لایق می‌دونه .

    الگوهای زیادی رو دنبال می‌کنه .

    خیلی ایمان داره که یه روزی از یه جای که فکرشو نمیکنه وارد تیم خوبی میشه .

    هرروز تمرین وتلاش خودشو می‌کنه هم جسمی هم روحی و روانی .

    بچه ی من تو سن 20سالگیش خیلی خوب خدا رو میشناسه وبهش ایمان قلبی داره ومن از این بابت خوشحالم چون بچه های هم سن و سال خودش البته دور و ور ما ،به این چیزا می‌خندن چون اصلا به وجود خدا اعتقادی ندارن .خودم احساس میکنم بچم از خودم خیلی الگو برداری می‌کنه . وسماجت وادامه دادنش به همین جهته .چون هرروز میبینه که مادرش چقد دنبال تغییرات مثبت هستش .

    با هم زیاد گفتمان میکنیم بنابراین تجربه های همو به هم میگیم .

    منم به عنوان مادر ،خیلی جاها باید نگرانش باشم چون نمی‌دونم در آینده چ اتفاقی خواهد افتاد .اما اینو می‌دونم اولا باورهای خودش مهمه که خیلی راسخه وخودشو اون بالا بالاها وتو کشور دیگه میبینه .

    اما منم در مرحله ی صبر وتوکل هستم .

    چون منم به خدای خودم اعتماد دارم .البته خدای منو و اون نداره خدای همه ی ما یکی هستش .

    من از جانب خودم اعتماد به خداوند دارم .

    میدونید یه وقتایی در جواب افکار وباور های دیگران ، یه چیزایی میخام بگم اما سکوت میکنم وبه خودم میگم ناهید هنوز وقتش نیست .

    چون تا نتیجه تو دستت نباشه کسی حرفاتو باور نمیکنه .

    دیگران آرامش وشاد بودن تو رو خوشبختی نمیبینن .اونا از تو نتیجه ی واضح مثل داشتن ثروت وبودن در تیم مطرح رو مثلا میخان .

    وتا این اتفاق نیفته باورت نمیکنن .شاید پشت سرت مسخرت کنن .وبگن این همه وقت میزارن برای اتفاقات خوب ،ولی از نظر اونا داریم وقت تلف میکنیم .

    اما منی که قانون رو درک کردم میدونم تو مرحله ی صبر وتوکل هستم بنابراین به احساسات ونظرها وانتقاداتتشون اهمیتی نمیدم .

    پسرمم هم همین طوره دقیقا احساس منو داره ‌.میگه به قصاوتهاشون اهمیتی نده .

    میاد اون روزی رو که به همه ثابت کنم مسیرم اشتباه نبوده .وارزش وقت گذاشتن رو داشته .

    منم به امید اون روز هستم .

    ما سعی میکنیم با این اعتمادی که بدست اووردیم تمامی اتفاقات زندگیمونو بپذیریم هر چند ظاهر جالبی نداشته باشن .

    ما برای اینکه رشد کنیم اول به خودمون ثابت میکنیم تا با اثبات به خودمون ودیدن نتیجه اونوقت مردم جواب حرف وقضاوتهای خودشونو میگیرن .

    ما با امید فراوان ولذت بردن از زندگیمون وارزش قائل شدن برای تمامی لحظاتمون سعی میکنیم این روزا رو بگذرونیم .

    اینجا تو سایت تمام احساسات و خواسته هامو می‌نویسم تا روزی که بدسشون اووردم فریاد بزنم بگم دیدید شد .دیدید بدست اوووردم !

    اگه قانون درسته منو وپسرم داریم طبق اصول قانون پیش میریم .

    خودم تو زمینه ی روابط با همسرم هم دقیقا با هدایت خداوند چون عمیقأ ازش میخاستم خودش کاری کرد تا کم کم به درک درست روابطمون رسیدم والان شرایط وموقعیتم قابل مقایسه با گذشته نیست .

    اتفاقات زیادی رو تجربه کردم تا هر بار درکم کمی بهتر از قبل شد .

    باید بهتر از اینم بشه .عجله ای ندارم .با وجود تلاشی که میکنم از همینشم راضیم .چون هر دو آرامش داریم .

    هدایت خدا رو به خانوادم هم یاد دادم منظورم همسر ودخترمم هس .البته دخترم هنوز خیلی کوچیکه اما با توجه به سنش خیلی چیزا رو می‌تونه درک کنه .

    هیچ کار تحمیلی نداریم خدایی همه رو با عشق برا هم انجام میدیم .

    خوب میفهمم هم فرکانس هم هستیم منتهی هر کدوم به دلایلی از هم دور شده بودیم که با وجود استاد عزیز تو این چند ساله اتفاقات خوبی در روابط ما با همدیگه افتاد .

    به قول پسرم میگه مامان کدوم خانواده مثل خانواده ی خودمون با هم رابطه ی خوبی دارن وبا هم دوستن وحرفای همو میفهن؟ میگه ما از همه بهتریم .

    خیلی شبیه هم شدیم .علایق وسلایقمون هم شبیه همه .

    من همه ی اینا رو هدایت خداوند می‌دونم .

    وقتی دنبال هدایتش هستم ینی غرور وخود خواهیمو کنار گذاشتم و سر خود ،کاری نمیکنم .

    همه ی امور زندگیمو تو همه ی زمینه ها چ تو سلامتی ،چ تو روابط، چ شغل و حرفه، چ ثروت و چ آینده همه وهمه رو با خیال راحت سپردم به هدایت خودش .

    اگه بتونیم همین طور پیش بریم خب طبیعتا بدست اووردن هر چیزی خیلی راحت وآسون میشه برامون .

    که لازمش فقط صبر وتوکل با احساس خوب هستش !

    استاد جونم مرسی ازت که همیشه معلم وآموزگار خوبی برام‌ بودی .

    روز معلم مبارک معلم عزیزم .

    از خداوند بهترین بهترینها رو برات، در دنیا و آخرت خواستارم .

    عشق منی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    حمید رجایی گفته:
    مدت عضویت: 2729 روز

    به نام خدایی که بدون نام او همه کار بدون نتیجه میماند

    استاد عزیم و همه دوستان این راه توحیدی

    این روزا خیلی برام عجیب داشت پیش میرفت و اصلا احساس خوبی نداشتم و به ظاهر هم داشتم فایل گوش میدادم و در هر شرایطی پیش خودم میگفتم که من دارم روی خودم کار میکنم و داره اوضاع درست میشه و همه امیدم روی بحث قانون و سایت و کار کردن بود ولی هر چقدر که میگذشت من نسبت به کار کردن روی خودم سست تر میشدم و اصلا نمیشد روی خودم کار کنم و اصلا بهم ریخته بودم که بابا چرا نمیشه من دارم چکار میکنم ، چرا اوضاع اینطوریه و من به ظاهر دارم روی خودم کار میکنم ولی چرا نتیجه اینجوری شده اصلا من چرا اینجام و…….

    بعد یه موقع به خودم اومدم که بابا من اصل رو فراموش کردم اون اصل توحید اون اصلی که من از خدا خواستم و اون این راه رو نشونم داد و منی که با عشق روی خودم کار میکردم و برام بسیار لذت بخش بود و اصلا زمان رو نمیشناختم

    حالا روزام همین طور داره هدر میره در حالی که فکر میکنم دارم روی خودم کار میکنم و اون روزا حتی فقط یکی دوتا دوره داشتم از قانون افرینش و جهان بینی ولی بسیار روی فایل های رایگان کار میکردم و لذت میبردم و نتیجه احساس خوب رو همون موقع میگرفتم و احساس میکردم که به هر جایی و هر چیزی بخوام میتونم برسم و خدارو شکر قدم برمیداشتم و خدا پله پله به من هدایت میکرد.

    و من توی هر اگاهی و هر نقطه ای میگفتم خدارو شکر خدارو شکر از احساس خوب و اتفاقات خوب هم روتین شده بود برام

    ولی روند از جایی تغییر کرد که من دیگه هواسم به خدا نبود میگفتم که باید اینجوری باید بشینم فلان دوره استاد رو بشدت کار کنم باید بشینم اون دوره رو کار کنم باید اون محصول استاد رو بخرم و کار کنم و لی این شده که الان ده ها دوره دارم که باید روشون کار کنم ولی نمیدونم با شدت شروع میکنم و همه چیز رو اوکی میکنم و چند جلسه پیش میرم دوباره استپ شروع دوباره استپ شروع میکنم مثلا رو ی دوازده قدم دوباره ذهن چموش میگه برو اول عزت نفس دوباره میگه مسئله مالی رو یکم بهتر کن که ذهنت آزاد بشه بتونی روی دوره ها کار کنی دوباره و دوباره و دوباره فکر میکنم الان دوسال هست که داره

    منو بازی میده و این روزا فهمیدم که من اصلا جریان هدایت رو فراموش کردم من مغرور شدم هم نسبت به مهارتم کارم و هم توی قوانین و همه چیز و خدا هم گفت خودت میدونی من چکارم برو ببینم چکار میکنی. و هیچی دیگه توی درو دیوارم و این شده که

    من دریچه قلبمو بستم و اصلا نمیدونم دارم چکار میکنم و فکر میکنم مال تغیییراتی هست که توی کارم انجام دادم

    و من قبلا توی کارم حال میکردم توی مهندسی برق و الان رفتم توی فروش و زیاد علاقه ندارم و رشدی هم ندارم .

    ولی از موقعی که محاجرت کردم و هر بار با خدا خلوت کردم و ازش میپرسم فقط یک کلام میشنوم که حمید تو باید فروشنده بشی انصافا خیلی هم برای فروشنده شدن تلاش میکنم ولی به سختی و نداشتن نتیجه خاص .

    ولی دوباره خدایی که همواره هدایتگر منه داره آروم آروم هدایتم میکنه میگه الان این الان اون و یا هدایتم میکنه به یک فایل از وسط یک دوره و داره دوباره درخت احساس خوبم جوانه میزنه نشونش هم اینه که هدایت شدم به این فایل فوق العاده نشانش اینه که الان بعد از مدت ها دارم کامنت میزارم ، نشانش اینه که امروز صبح توی ستاره قطبی از خدا طلب کار کردن روی خودم رو خواستم ، و خدا خودش کمکم کنه که توی راس همه چیز از خودش طلب هدایت کنم

    خدایا منو هدایت کن به سمت انعمت علیم و نه ظالمین و نه غضب کنندگان

    در مورد این فایل زیبا که استاد عزیزم و اقای عرشیان فر عزیز داشتند

    خیلی خوب شد که الان مدتی که کم پیش میاد بتونم توی تایم کاریم بتونم کامنت بزارم ولی از هدایت خداوند همه چیز ممکنه وقتی استاد گفت که هدایت خدا بعد از اینکه تو احساستو خوب کردی میاد اون خورشید شهود بعد از این که تو پنجره قلبتو باز کردی برای اینکه نور خدا رو دریافت کنی میاد وقتی که پاشی از توی غار خاموش و تاریک منم و شرک و غرور به طرف نور خدا که از دم غار مشخصه به وسیله احساس خوب که نتیجه تفکر االخیر فی ما وقع هست بیرون بیای و نور خدا رو ببینی که همه چیز رو برات روشن زیبا و مشخص کرده ببینی.

    در سته خدا من به خودم ظلم کردم و مرا ببخش که از ظالمین بودم و اینجا یاد آیه آیت الکرسی افتادم که میفرماید :

    اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ

    پس خدایا خودت مرا ولی و سرپرست باش و مرا از ظلمات شرک به سمت نور ایمان و هدایت ببر که تنهی تورا میپرستم و از تو یاری میخواهم و کمکم کن که همواره به یاد تو باشم و از این این مسیر توحیدی هدایت دور نشوم و خودت کمکم که همواره نور هدایتت بر من جاری باشه .

    چند روز پیش یه اسکرین شات از متنهایی که برام جالبه رو داشتم نگاه میکردم و اصلا میخکوبم کرد که نوشته بود که برای داشتن ایمان هم نیازی نیست تو کاری انجام بدهی و فقط از خودم بخواه که ایمانت را افزایش بدم .

    توی این فایل وقتی استاد شروع کرد از مثال هایی که برای کنترل ذهنش داشت میگفت فایل رو استپ کردم و شروع کردم مثال های خودم رو نوشتن :

    روزی که موتور ام رو بردن و من در حد چند دقیقه ناراحت شدم و بعدش دیگه فراموشش کردم و چند ماه بعد یه موتور بسیار زیبا و راحت و بهتر از اونو خردیم

    روزی که صاحب خونه و صاحب مغازه توی یک تایم بهم گفتند باید تخلیه کنی و من دست خالی و خدارو شکر همه شرایط برام بهتر شد

    مثل فوت پدرم که بعدش منجر به محاجرت شد

    مثل شکسته شدن شیشه ماشین توی خیابون که منجر شد همسایمون جای پارک ماشینشو به ما بدهد

    مثل هزاران بار که به ظاهر پول کم آوردم ولی جریان رو به خوبی و بهبود رفت و همه چیز درست شد

    مثل بیمار شدن فرزند خودم که نیاز به عمل داشت که خدا هدایت کرد و به خوبی همه چیز با یه دارو گیاهی ساده به خیر پیش رفت و همه و همه و صدها مورد دیگه .

    خدارو شکر چقدر سبک شدم و احساسم بهتر شد خدایا بینهایت شکرتت به خاطر این سایت و استاد عباسمنش و خانم شایسته وهمه عزیزان این سایت پر بار.

    خیلی برام جالبه چند روز پیش برای کنجکاوی رفتم سراغ هوش مصنوعی که ببینم چیه و چطور کار میکنه چند تا عکس سفارش دادم در عرض چند ثانیه برام ساخت با چه کیفیتی و گذاشتم توی خواسته هایم و بعدش چند تا سوال از ش پرسیدم

    و اون جواب داد و به عنوان پیشنهاد برای مطالعه و منابع بیشتر چند بار سایت عباسمنش دات کام رو پیشناهاد داد.

    استاد دوستون دارم براتون بهتراز اینها رو آرزو میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: