گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا - صفحه 14

301 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مجید حاجیوند گفته:
    مدت عضویت: 1422 روز

    سلام ب استادان عزیز و دوستان با عشق

    خداروشکر بابت این فایل بینظیر واقعا

    با این صحبتها انگار ی زنگی تو مغزم ب صدا دراومد ک واقعا بدون هییییچ اغراقی هر اتفاقی بیوفته ب نفع ماست اگر بتونیم احساس خودمونو خوب نگه داریم اصلا شری وجود نداره مگر اینکه ما اونو ب وجود بیاریم

    در واقع همه چیز خیره همهههه. چیزززز واقعا

    انقد تو ذهنم تحربیات اینجوری دارم ک واقعا فقط نیازه تو شرایط ب ظاهر بد بیاد بیارم و اون موقع کنترل ذهن خیلی اسونه خیلی بدیهی میشه

    واقعا خوب زندگی کردن فقط یک نگاه درست ب اتفاقات رو نیاز داره همیییین بقیش راه خود بگویدد ک چون باید کرد فقط اگر باور کنیم یک قدرت وجود داره اونم خیره برکته عشقه ثروته دیگ نگران اتفاقات بد نیستیم و بدلیل همین نگاه اتفاقات بظاهر بد کمتر و کمتر میشه و هر اتفاقیم بیوفته ب قول استاد مارو ده پله میندازه بالاتر چون فرکانس ما فرکانس درستی بوده و اگرم تضادی بوجود بیاد برای ترقی و رشده

    خدایا ازت سپاسگذارم بابت این همه خیر و برکت و عشقت ب ما تو هیچ وقت بد ما نخواستی این خودمونیم ک با عدم تغییر نگاهمون ب اوضاع اونو برا خودمون رنج اور میکنیم وگرنه زندگی هروز و هروز داره ب نوع نگاه ما نوع فکر ما پاسخ میده فقط نیاز داره ب یه کم ایمان بیشتر ب قدرتت ب اینکه تو صاحب اختیاری تو بزرگی تو قدرتمندی و نشونه ایمان احساس خوبه و نتیجه احساس خوب اتفاقات خوبه ب همین راحتی

    اوایلش سخت هست ولی وقتی با تغییر نوع نگاهمون ب مساعل اونارو بانی رشد خودمون قرار بدیم دیگ یجورایی الگو سازی میشه برامون فقط باید بیاد بیاریم

    ممنون از استاد عزیز و اقای عرشیان فر دوسداستنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1763 روز

    سلام به استاد عزیز و دوستان همفرکانسی ، خیلی جالبه دقیقا من ماه ها پیش به یک تضادی برخوردم که چرا اینقدر من نظر و صحبت و قدرت دو نفر تو زندگیم اینقدر زیاده و خودم زیادش کردم

    دقیقا یک تضادی بود که بهش برخورده بودم و اون زمان ها واقعا شاید ثانیه ای میتونستم احساسم رو خوب نگه دارم و همون ثانیه ها ذره ذره روی هم جمع شدن و انگار دریا دارن میشن ، من برخوردم به شرک وحشتناک زیاد و خفی ای که داشتم و هنوز یکم دارم نسبت به اون دو نفر ، نشستم رو باورهاش و ترمزهاش و منطق هاش آروم اروم کار کردم

    یه مسئله ای بود که باید حل میشد تو زندگیم و باید حل شه و خداروشکر دارم آروم آروم بهتر میشم توی حلش

    تا قبل از اون تصاده من اصلا خبر نداشتم این موضوع هم یک مسئله ی اشتباهی هست که باید حل شه و راه حل داره ، دیگه چه برسه به اینکه فکر کنم شرکه

    نتایج و میوه های اون کنترل ذهن وقتی داخل این تضاد و الگوی تکرار شوندم هستم تا الان که حدودا 6 ماه میگزره این بود که من درآمدم تقریبا 2 برابر شد

    یه سری آگاهی هایی مثل مفهوم شرک ، مفهوم آزادی داشتن و اینکه آزادی ما دست هیچ دولت و قدرت و آدم و هیچ نیرویی جز خودمون و خدا نیست ، اینکه واقعا تمرکزم رو از روی بقیه و زندگیشون بردارم ریشه ای یعنی چی ، اینکه سبک شخصی داشته باشم و اینکه اعتماد به نفس داشته باشم و به خودم حق انتخاب بدم که سبک شخصی داشته باشم ، اینکه قدرت تنها دست الله عه ، اینکه روزی و رزق بنده ها رو تنها الله میرسونه ، مباحث مقایسه نکردن خودم با بقیه ، مباحث اینکه درگیر اثبات کردن خودم به دیگران نشم ، مبحث اینکه من کنترلی روی دیگران ندارم و نمیتونم طرز فکرشون رو تغییر بدم ، مبحث اینکه ریشه ای تر بیام و یه سر به ترمزهام بزنم مثل اینکه ایا مدرک تحصیلی ارزش من رو میبره بالاتر یا نه ، مبحث اینکه بفهمم آقا جان من هر تصمیمی که خودم قبلن برای خودم تو زندگیم گرفتم جزو بهترین تصمیمات زندگیم بوده ، مبحث چه طور کنار اومدن با افرادی که تحقیر میکنن و سلف کنترلی و اینکه ادم عصبانی نشه ، چه قدر به میزان زیادی من عصبانیتم رو کنترل میتونم بکنم نسبت به قبلم و جالبتر این که دقیقا یک لحظه قبل از عصبانیتم قشنگ میفهمم خدا بهم میگه آروم باش الان بیشتر بهش گوش میدم ولی یه جاهایی باز یکم عصبانی میشم ولی خیلی کمتر شده ، مبحث اینکه چرا من فکر نمیکنم خودم میتونم زندگی ای که میخوام رو برای خودم بسازم و منتظر شخصی نمونم ، مبحث بدبینی نسبت به مردان ، مباحث احساس لیاقت تا حدی که هدتیت شدم به سمتشون ، چه قدر من جدیدا دارم لذت میبرم که روی خودم و رو قانون کار کنم و با خودم حرف بزنم و تنها باشم قبلن اصلا اینا وجود نداشت و کلی مبحث های دیگه که مطمئنن من الان یادم نیست درست

    این مسئله ی من تضاد نیست درواقع و خودم اینو میدونم و یک چیزیه که داره تکرار میشه ولی خودم به شخصه دوست دارم بهش بگم یک تضاده چون خیلی حس بهتری بهم میده ولی میدونم چون داره تکرار میشه یه سری باورهای غلط دارم و به سمتشون هدایت میشم

    خدا داره تورو هدایت میگنه در مسیر انا علینا للهدی 

    به هر سمتی که خودت بخوای کلا نمند هوءلاء و هوءلاء وزمانی تو میتونی هدایت های خدا رو دریافت کنی که احساست خوب باشه

    وقتی عصبانی هستی شیطان داره باهات حرف میزنه فقط

    میگه نه توام برو اونکارو بکن گه بفهمه اشتباه کرده ، برو فلان حرفو بهش بزن تا فک نکنه کس خاصیه ، فلان رفتارو باهاش بکن تا بهش بفهمونی اصلا آدم خاصی نیست تو زندگیت ،فلان پیاما رو بده بهش برو به محمد یا دوستات بگو آره من در مقابل این آدم چرت ازنقدر شجاعت به خرج دادم ، آدم فلان فلان شده فکر کرده کیه باید اینو بهش بگم اونو بهش بگم و…

    تو حالت غم تو حالت ناراحتی هم هدایتی نمیاد وقتی تو فکر خودت میگی بیچاره من که اینقدر خوب باهاشون رفتار کردم. ، من بیچاره مگه چه گناهی کردم الان اینجام ، جرا اونجاها فلان اشتباهاتو کردم چرا کسی نبود که بیاد به من هشدار بده

    این گفت وگوهای ذهنیت همان نجوای شیطانه همش در درونته ، اگر همون لحظه بگی الخیر فیما وقع آروم آروم حست بهتر میشه هدایت میاد وراهکارها رو آروم آروم به سمتش هدایت میشی. تو احساس بد هدایت خدا نمیاد چون شرایط دریافت هدایت رو نداری قلبت بستست

    هدایته میاد ومیگه این کاروانجام بده هدایت میاد کار عملی میگه ، وقتی حالت خوبه آروم هستی

    اخیر فی ماوقع یعنی فلان اتفاقی که برای من افتاده قطعا برای من خیره و حتما و بدون شک خداوند داره یک راه جدید و بهتر رو میاره تو زندگیم

    دقیقا مثل زمانی که از کارت اخراجت کردن بدون اینکه بهت بگن یا باهات صحبت کن یا هر چیز دیگه ای و تو گفتی الخیر فی ما وقع ، پس حتما قراره برم سراغ یک کار راحتتر با کار فیزیکی خیلی کمتر ، نزدیکتر ،با درآمد بالاتر و تایم کمتر و رفتی و شد!!!و دقیقا همین موارد تیک خوردن از خواسته هات

    با نگه داشتن احساس خوبت و اینکه نزاری شیطان بر تو مسلط بشه تو به هدایت ها هر روز دسترسی داری ، 

    چه طوری نزاریم شیطان مسلط بشه مثلن وقتی که یک اتفاق ناجالبی برای من افتاده

    وقتی میگی الخیر فی ماوقع وباورش کنی واحساست خوب بشه اعتماد کنی به خدا و بگی با خودت الیس الله بهکاف عبده

    خدا برای من خیر مطلق میخواد هر چه قدر که یک اتفاق ناجالب میخواد باشه تو زندگیم ولی خیره برای من.اگر من بتوانم احساسم رو خوب نگه دارم

    اگر احساس من ذره ذره بهتر بشه لاجرم اتفاقات بهتر و بهتر و بهتر میافتد این قانون جهانه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1239 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام

    قبل از هرچیزی من از خانم شایسته نازنینم سپاسگزارم که متن این قسمت از فایلهارو برامون بصورت تیتروار نوشتند اینجوری واقعا ادم دقیقتر میشه, مرسی که همیشه برای بهبود حتی فایلهای دانلودی رایگان هم انقدر وقت میزارید, این حد از ازادی مالی که دیگه واقعا شما دونفر بحاطر پول کار نمیکنید و فقط عشقه و بس

    من این سلسله فایلهای استاد عباسمنش و استاد عرشیانفر رو خیلی دوست دارم همش راجب حس خوبه, من نمیدونم چجوریه چطوریه که از بچگی شهودم رو بهش اهمیت میدادم خیلی وقتا میشد اتفاقاتی میفتاد که من غمگین میشدم ولی همش فکر میکردم با غم و غصه فقط وقتم تلف میشه, همین دیدگاه باعث میشد پرت نشم از مسیر درست و ارومتربگیرم و هربار مسیرو عوض میکردم حالا درسته مشکلاتو از ریشه هیچوقت بلد نبودم حل کنم ولی حسسسم همیشه بهم میگفت با ناراحتی کشیدن فقط دارم اتلاف وقت میکنم, به قول شما استاد ما خودمون درونمون انگار این اگاهی هایی را داریم

    ولی حالا هرچی بیشتر میگذره بیشتر میفهمم همه چیز تسلیم بودنه, اخه ادمی که تسلیمه و میدونه خدایی هست که منبع خیر و ثروت و سلامتیه میتونه اروم بشه, میتونه بگه الخیر فی ما وقع, وقتی تسلیمی و باور داری اگه وا بدی این جریان اب تورو میتونه ببره به اقیانوس حالت خوب میشه, بقول یه مثالی که به یه نفر میگن زندگیت از کی خوب شد میگه از وقتی ورشکست شدم, به یکی دیگم میگن زندگیت از کی خراب شد میگه از وقتی ورشکست شدم, شاید اون دونفر اصلا همکار باشند ولی اولی یه نگاه به تمام زندگیش میکنه میبینه اقا من وقتی وا دادم باعث شد رشد کنم و درس یاد بگیرم, شکست ها و تضادهاشو پله میبینه و میدونی هرحرکتی حتی اشتباهترین حرکت دنیاهم میتونه یه درسی بهش بده که دیگه هیچوقت هیچوقت اون اشتباهو نکنه, به نظر من همه چیز دنیا برمیگرده به بحث های توحیدی که تمام دنیا از خداست و در جریانی خداوند حضور داره چه ما ببینیم چه نبینیم و خداوند منبع ثروت و خیر و سلامتیه, بیماری هم میتونه منبع خیر بشه برامون مثلا ادمی پاش میشکنه و دوماه میفته تو خونه و اون موقع تازه میفهمه چقدر این پا مهم بوده و دیدیم دیگه وقتی سلامتی رو نداریم تازه میفهمیم چقدر میتونستیم جا بریم و نرفتیم, بعد اون موقع فکر میکنه که اااره من با این پاها میتونم کوههارو برم و بعد اون شکستگی میره کوهنوردی را شروع میکنه, تضادها و مشکلات و همه چی و همه چی وقتی میتونند مایه رشد ما باشند که ما تسلیم این نیروی خیر باشیم

    من خودم وقتی به این شیب زندگی بیست و پنج سالم نگاه میکنم تضادهام خیلییییی منبع خیر شد و میگم خدایا شکرت بحاطر اون پس گردنی ها چون میتونست اون مریضی های فکری و روحی را تا خدامیدونه چندسال دنبال حودم بکشونم ولی الان دارم تمرین میکنم با فایل توحیدی یازده برای کوچیکترین مسایلمم تسلیم باشم مثلا چند روز پیش رفتم کیف بخرم تو مغازه با مامانمم بودم بعد داشتم کیف اسپرتهارو نگاه میکردم یهو خانم فروشنده گفت کیف مردونه هامون فقط اینان, بعد من به مامانم گفتم حالا مجبور بود بزنه تو ذوقم !؟ بعدش گفتم ولش کن بریم و چندلحظه ای ناراحت شدم و بعد گفتم طوری نیست لابد باید میرفتیم یه جا دیگه بهتر و من نمییییدونم , تو راه که میرفتیم مامانم گفت من حساب میکنم برات اگه اینجا خریدی و رفتیم و اتفاقا چیزی ک میخواستیم رو خریدم و پولشم مامانم داد قبلش قرار نبودا ولی خب دیگه اینم پاداش لحظه ای حس خوب!

    حالا شاید بگیم اینا که کوچیکه ولی من دیگه میخوام لحظاتمو پر کنم ازین پرسیدن و تسلیم بودن تا ظرفم اماده بشه برای قدمهای بزرگتر, اونوقت این ادامه دادنا و تسلیم بودنا میرسونه ادمو به” لاخوف علیهم و لاهم یحزنون” , مثل یه گوله ی برف میمونه و بقول استاد میرسیم به جایی که میپرسیم خدایا بهم بگو کی چه کاری را انجام بدم!

    استاد این جمله منو دیوونه کرده خدایا کی چه کاری را انجام بدم؟ اخه من چی بگم یعنی نه زمان تعیین میکنی نه کارتو!!!!!!

    چی بگم

    خدایا کمکم کن تسلیم شدنت رو هرلحظه یادم بمونه و اجراش کنم و این شهود رو همیشگی روشن نگهش دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    فاطمه پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1494 روز

    سلام به خدای خوبم

    سلام به استاد مهربان م، و چقققققدر براحتی درس هاشو بهم یاد میده چون خیییییلی دوست داره منم مثل خودش باشم چون خیییییلی به منبع وصل ه،و می‌دونه که خداوند خیییییلی دوست داره بندهاشو و دوست داره موفقیت هاشونو…..

    خدایا متشکرم متشکرم متشکرم

    هر چی که دارم در زندگی لحظه به لحظه ام ،،،، همش مال اونه همش خودشه،من این روزا خیییییلی اتفاقات می بینم که دارن میان و منو بسازن اگه یه جاهایی خوب می فهمم و خوب حس می‌کنم و اونوقت رو خودم کار می کنم باااااااید حواسم باشه دچار تکبر نشم چون همش اونه همش اونه همش اونه……

    استاد منم این روزا خیییییلی اتفاقات به ظاهر بد هی یکی از دیگری میاد اگه اون لحظه حالم بده. می کنند ولی همینکه به خودم میام و خودمو جمع جور می کنم میگم آره اینا اومدن چون پشتش خبرهای بسیار خوبیست دقیقا همین میشه خبرهایی میشه که کن تو درخواست هام گفتم، امسال تصمیم گرفتم مهاجرت کنم به سمت شهر ، خیلی دارم سعی خودمو میکنم که رو خودم کار کنم و به خواسته هایی که دوست شون دارم برسم، بعضی وقتا ذهن م خیلی درگیرم می کنه که مگه میشه مگه امکان داره آخه چطوری؟؟؟؟؟؟،،،،،

    اما اتفاقاتی مأمور میشن و وارد زندگی م میشن که وقتی درکشون می کنم می بینم آره اینا آمدن که منو به خواسته‌هام برسونن، خیلی خوشحال میشم و بی خیال غصه ، شروع می کنم به خوب کردن حالم وسعی می کنم نبینم این اتفاقات به ظاهر بد رو ، خیلی از اطرافیان م، هی آیه ی یأس و ناامیدی می خونن،اما من که خبر از قانون و فرکانس دارم خیییییلی خوشحال م و می خندم و شادی می کنم و منتظر میمونم که خداوند کارش رو به آرامی انجام بده .

    استاد متشکرم که چقققققدر عالی داری منو شیر فهم می کنی.

    خدایا متشکرم که این بنده ت رو برام عالی فرستادی خدایا متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1721 روز

    سلام استاد عزیزم.

    من خوب بیاد دارم‌چقدر این فایلها به من کمک کرد که باور احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب را در ذهنم جایگزین باورهای نادرست قبلی مثل تو کز محنت دیگران بی غمی، نشاید که نامت نهند آدمی؛ کنم.

    و یا تلاش کنم اگر اتفاق نازیبایی می افتد و یا هر چیز دیگه ای، ذهنیتم را عوض کنم.

    خیلی ممنونم استاد. این فایلها روزگاری تنها نور چراغ راه من بود. شاید اون دورانی که تازه وارد سایت شده بودم برای 100 بار این سلسله فایل را گوش دادم. بارها و بارها.

    اینکه احساس بد مثل این میمونه که دستتو بکنی توی آتش.

    ولی من برای تمامی دوستانی که شاید این کامنت مرا میخونند پیشنهادی دارم.

    حتما وارد دوره ی عالی 12 قدم بشید. نمیدونید چطور طی یکسال تغییر می‌کنید.

    اینقدر عالی میشه شرایط که قابل باور نیست.

    کسی که 1 سال پیش مثل من 1 میلیون هزینه کردن براش راحت بوده، الان میلیون ها تومان درآمد داشته باشه.

    کسی که اگر هزار تومان وارد حسابش میشد، نگران از دست دادنش بود.

    حالا به راحتی هزینه کند و ایمان داشته باشد که این خداست که هدایت میکنه و نعمت ها را وارد زندگی ما می‌کند.

    خداروشکر.

    استاد عزیزم واقعا این احساس بد مساوی است با اتفاقات بد. واقعا دست کردن توی آتش هست. واقعا هر منطقی میخوای داشته باش. دستت میسوزه. تو میسوزی.

    و نگاه مهم الخیر فی ما وقع.

    چقدر تاثیر گذار هست. از وقتی سعی کردم آگاهانه اینو قبول کنم و بذارم چراغ راه اتفاقات نازیبا بعضا، دیگه اتفاقات نازیبا عملا یا کم شده و یا دقیقا میشه مثل ان مع العسر یسری می شود.

    خداروشکر.

    عاشقتونم استاد عزیزم.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    پری سیفی گفته:
    مدت عضویت: 2534 روز

    سلام بر استاد بزرگوارم. سلام به استادی که زبان خداوند شده تا عشق رو در جهان پراکنده کنه. سلام به استادی که اول عمل کننده به قوانین هست و بعد هم انتشار دهنده آنها.

    هزاران تبریک به بههههههترین استاد جهان که من افتخار شاگردی ایشون رو دارم. خداوند هر روز خیر و برکت بیشتری وارد زندگیتون کنه که موجب ورود آرامش و نعمت و برکت به زندگی هزاران هزار نفر شدین

    شما لایق‌ترین استاد جهان جهت تبریک روز معلم هستین. مبارکتون باشه این روز زیبا

    استاد من اگر آرامشی دارم مدیون کلام الهی شماهستم

    هر وقت به تضادی برمیخورم فورا وارد سایت شده و هدایت میشم به یه فایل عالی که از هزاران مشاور و روانشناس بالینی ارزشمندتره

    عاشقانه دوستون دارم شما و خانم شایسته عزیزم رو

    خودتون و عزیزانتون همیشه در پناه حق باشین …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    فرزانه الهی گفته:
    مدت عضویت: 2585 روز

    سلام

    امروز هدایت شدم به سوره کهف ، خدا هدایتم کرد

    در این سوره داستان خضر و موسی آمده و بی صبری موسی در برابر حقیقت ، ماهم و من هم موسایی هستم گاهی که توان درک حقیقت را ندارم در برابر اتفاقات بی صبری می‌کنم ولی بعداً حقیقت امر برمن آشکار می شود و مثل موسی یابد از خداوند به خاطر عجول بودنم عذرخواهی کنم

    فکر نکنم در کیهان کسی باشه که از این اتفاقات الخیر فی ما وقع براش نیفتاده باشه و چه بسا اتفاقاتی که ما تا آخر عمر به حقیقتش نرسیم چون بر قلب هامان پرده هست ،باید تمرین کرد تسلیم خدا بودن رو به خدا هدایت خدا در تسلیم میاد در تواضع در هیچ شدن در ذوب شدن و یکی شدن با خدا

    خدایا من به هر خیری از جانب تو محتاجم

    خدایا من نمی‌دونم تو میدونی

    خدایا من نمیتونم تو میتونی

    خدایا نشونم بده دوستم داری

    خداحافظ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1815 روز

    سلام بر همه عزیزان

    روزشمار 151 فصل پنجم

    این فایل 13 دقیقه ای منفجرت میکنه دو تا کلمه استاد میگه همون دو تا کلمه اندازه 13 ساعت جای فکر داره

    تو دفترم چیزی یادداشت نکردم اینقدر که منقلب شدم اما دو تا مورد درباره شهود میخوام بگم

    چند وقت پیش اشتباهی یه آدرسی رفتم و خیلی راهم دور شد به هوای اینکه نزدیکه و خودمم نمیدونم کجاس ماشینم نگرفتم اینقدر پیاده رفتم دیگه نا نداشتم بعد یه خیابونی رو وارد شدم همونجا وایسادم و گفتم خب حالا از کدوم طرف برم ؟ یه حس خیلی قوی بهم گفت از سمت راست اما منطقم میگفت این دو تا کوچه به خیابون اصلیه منطقی نیست کوچه که دنبالشم اینوری باشه دو تا کوچه رفتم پایین از سوپرمارکت ادرس پرسیدم گفت فلان کوچه اصلا نشنیدم گفتم بهش مگه اینجا خیابون ابراهیمی شمالی نیست؟ گفت نه اینجا جنوبیه شمالی کلن اون سمته فهمیدم که شهودم منو درست داشت راهنمایی میکرد و تنبیه ش هم این شد که همون خیابون شمالی دقیقاااا اولین کوچه ش از بالا کوچه مد نظر بود که باعث کلی پیاده روی بیشتر شد و فهمیدم برای بار هزارم که اگه دارم از شهودم از حس درونم سوال میکنم پس منطق و باید اینجور وقتا کنار بزارم خودم به عقل خودم دیدم چیکار کردم برای یه ادرس ساده که فکر میکردم نزدیکم هست

    مورد بعدی دیشب بود پارتنرم رفته بود والیبال و اونجا چیکار کرده بود که دستش در رفته بود و نمیدونم اما خیلی درد داشت شب قبلشم هی داشت حرفهای منفی میزد راجع به اینکه خدا باهام شوخی داره و اینا من هی حرف و عوض کردم بعد دیشب بهش پیام دادم که حرف منفی و انجام کارهای خطرناک که باعث اسیب جسم و روحت میشه و کنار بزار چون اذیت میشی و اذیت بشی منم اذیت میشم ( اومدم مثلا با دلبری کاری کنم کمتر حرف منفی یا کار منفی انجام بده ) (ما از تغییر دیگران ناتوانیم حتی نزدیکترینا) ایشونم گفت چشم و بیشتر حواسم و جمع میکنم که تو ناراحت نشی و ازین صحبتها ..

    وقتی خوابیدم خوابی که دیدم صبح بیدار شدم احساس میکردم اصلا اینجا نیستم اینقدر منقلب بودم اینقدر بقول خودم فکور شده بودم و اینکه حتی خوابمم یادم مونده بود با جزییات این خیلی کم پیش میاد اینا همش برام درس خیلی بزرگی بود که اینبار اگه گوش ندم میشه مثل همون تنبیه بظاهر ساده اما سخت

    خواب دیدم با ایشون سوار موتور شدم( در حالی که اصلا موتور نداره) و تو یه خیابون و اتوبانایی که اصلا شبیه هیچ اتوبانی که دیم نبود داریم با سرعت بسیار باالا میریم خلوت بود و تاریک یه قسمتهایی چراغ روشن بود و ایشون با سرعت بسیار بالا میرفت حتی از روی دست اندازهای بزرگ و من دیگه سکته زده بودم بعد از یه جا به بعد فقط صورتش رو به من بود و داشت منو نگاه میکرد و همینجوری با سرعت میرفت حالا من فقط دیدم رو به جلو و تلاش برای نگه داشتن گاز موتور که بلدم نبودم چند بارداد زدم اسمش و صدا زدم و گفتم جلو رو نگاه کن الان تصادف میکنیم ولی انگار صدای منو نمیشنید اینقدر داد زدم و عصبی شدم اخرین بار خیلی محکم رو بهش گفتم میگفت هیچی نمیشه بعد داد زدم نگه دار من میخوام پیاده بشم خودت برو ازینجا به بعد و …

    بعد پیاده شدیم من یه جایی که شبیه این ایستگاهای قطار بین راهی تو فیلمهای خارجی بود رفتم و به کسی که پشت کیوسک نشسته بود گفتم میشه برای من ماشین بگیرید و منتظر موندم پارتنرم اومد جلو دید من خیلی عصبیم جرات نداشت حرفی بزنه اما اروم گفت خودم برات ماشین گرفتم منتظر میمونم بیاد سوار بشی بعد یهو یه بارون و تگرک و رعد برق شدیدی اومد که یه لحظه باهم اسمون و نگاه کردیم و جفتمون تو این فکر که با موتور چجوری بره خودش؟ بعد من برای ثانیه ای رها کردم گفتم ولش کن خودمو نجات بدم خودش میدونه هرکاری خواست انجام بده دقیقاااا همین جمله رو تو ذهنم توی خواب گفتم و عجیبه که هنوز یادم مونده

    صبح که پاشدم انگار قشنگ یه نفر باهام صحبت کرد که تو خودت و بکش کنار اگه یه نفر جوری که تو زندگی میکنی و دوست داری زندگی نمیکنه همین قدر کوتاه ادامه نداد و منم ذهنم و فکرم درگیر کارهای روزمره شد و بیشتر درگیر خوابم اون کسی که صبح زود این پیام و بهم داد دیگه تا این لحظه صداش و نشنیدم

    اما اینو فهمیدم که من یاد گرفتم بسیار که نمیتونم با هر روشی زندگی کسی و تغییر بدم حتی اگه عزیزترین کسم داره میره خودش و بندازه تو چاه البته این موضوع از تغییر دیگران ناتوانیم تو این فایل نبود اما شهود و اینکه اجازه بدی وقتایی که ذهنت سکوته (اگه به مثبت فکر نمیکنه حداقل به منفی هم فکر نمیکنه) به شهود اجازه داخل شدن میدی

    احساس خوبتو تو هر شرایطی حتی شرایط بد که تو این مثال درد کشیدن دست ایشون بود باید کنترل کنی اگه من احساس خوبم و کنترل کنم دیگه کم کم یادمون میره درد دستی وجود داشته اینجوری میتونم بهش کمک کنم نه با تاکید و یاداوری زورکی قانونی که ایشون از بیس چیزی دربارش نمیدونه یا حتی اگه میدونست هم باید میزاشتم خودش بفهمه

    اینا چیزهایی بود که من امروز یاد گرفتم و گوش دادن این فایل هم یادآوری ش و برام بیشتر کرد

    واقعا دوست دارم بدونین چقدر دوستتون دارم استادم همه چیزهایی که یاد گرفتم حتی اینکه بدونم صدای خدا کدومه صدای شیطان کدوم همش و مدیون شما هستم استاد عزیزم واقعا ازتون ممنونم

    خدای بزرگ من مرسی که همه جا هوای منو داری مرسی که حواست بمن هست هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 1982 روز

    سلام به استاد عزیزم، سلام به خانم شایسته مهربون و دوست‌داشتنی و سلام به همه دوستای عزیزم در خانواده صمیمی عباس‌منش، امیدوارم حال همگی عالی باشه.

    قسمت اول از سی روز ششم از تحول زندگی من:

    استاد جان، عجب فایل فوق‌العاده‌ای بود، این فایل درباره شهود بود.

    من این مطلب رو یاد گرفتم که ما به خداوند وصل هستیم و خداوند در هر لحظه داره ما رو هدایت میکنه و درک ما هر لحظه نسبت به قبل داره بیشتر میشه.

    شهود یعنی یه نوع درک، برداشت و فهمیدنی که از یه آگاهی جدید میاد و به ما در جهت مثبتش کمک میکنه.

    خداوند هدایت ما رو بر خودش واجب کرده:

    إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ

    به یقین هدایت کردن بر ماست،

    سوره اللیل – آیه 12

    و از طرفی خداوند هرکسی رو به راهی که بخواد هدایت میکنه، چه اونیکه بخواد بره بهشت، چه اونیکه بخواد بره جهنم:

    کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا

    هر یک از این دو گروه را از عطای پروردگارت، بهره و کمک می‌دهیم؛ و عطای پروردگارت هرگز منع نشده است.

    سوره الاسراء – آیه 20

    پس چون دو تا هدایت داریم، مهمترین دعاییکه خدا به ما تقلب رسونده اینه:

    اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ

    ما را به راه راست هدایت کن…

    سوره الفاتحه – آیه 6

    صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ

    راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی؛ نه کسانی که بر آنان غضب کرده‌ای؛ و نه گمراهان.

    سوره الفاتحه – آیه 7

    خدایا شکرت که بیشتر از خود من دوست داری من حالم خوب باشه، موفق و ثروتمند بشم و از نعمت‌های این دنیا استفاده کنم، من عاشقتم.

    آگاهی این فایل اینه که اون هدایت خداوند که باعث رشد ما و باعث بهتر شدن اوضاع میشه نمیتونه وقتی توی مود بد هستیم بیاد، وقتی ما توی احساس ترس، نگرانی، افسردگی، غم و هر نوع احساس بد هستیم، دسترسی به آگاهی‌های بالا نداریم.

    توی زندگی بارها اتفاقات به ظاهر بد میوفته، اما اگر ما بتونیم احساس خودمون رو خوب کنیم و ما رایت الا جمیلا کنیم، لاجرم اتفاقات خوب میوفته، این قانون بدون تغییر جهانه. قانون میگه احساس خوب مساویست با اتفاقات خوب و احساس بد مساویست با اتفاقات بد. این یعنی تقوا و کنترل ذهن که وقتی احساسمون بد میشه، قانون رو به خودمون یادآوری کنیم و از زاویه‌ای به مسئله‌مون نگاه کنیم که احساس خوبی به ما میده. اونوقته که هدایت خداوند میاد و بعد عمل می‌کنیم و نتایج رخ میده.

    مهم اینه که توی مسائل زندگیمون به جای اینکه بدنبال یه راهکار عملی باشیم که مسئله‌مون رو حل کنه، باید به دنبال یه راهکار ذهنی باشیم که ما رو به احساس یه ذره بهتر از احساس قبلی برسونه.

    کل داستان اینه که ما یه نمایشگری توی وجودمون داریم، یه سیستم احساسات داریم که باید احساسمون برامون مهم باشه، خیلی‌ها میگن خب ناراحتم دیگه، دلیلشم نمیدونم، اصلا مهم نیست، خودش خوب میشه، یه سری اتفاقات روی ریل داره میاد، چه من مثبت باشم و حالم خوب باشه و چه حالم بد باشه که فرقی نداره، این اتفاقات روی ریل داره میاد، اما داستان اینه که باید به یاد بیاریم اتفاقات به ظاهر بد گذشته رو که ختم به خیر شده، باید این باورهای عالی رو بسازیم که هر اتفاقی برای من بیوفته همون خیره، همون خوبه است، خداوند همیشه خیر مطلق برای من میخواد، ممکنه ظاهر یه اتفاق بد باشه، اما اگر من بتونم احساسم رو خوب کنم حتی اون اتفاق به نفع من میشه، این باور که هر چیزیکه مرا نکشد، قویترم خواهد ساخت، اگر من دارم ادامه میدم و هنوز زنده‌ام، یعنی قوی‌تر شدم.

    این باورها باعث میشه که به احساس خودمون توجه کنیم، این فکر رو بسازیم که احساس بد مثل آتیشه، مثل پریز برقه، از هر سمی خطرناکتره، وقتی تا این حد از ایمان به قانون رو در خودمون بسازیم، توی هر موقعیتی، سعی می‌کنیم که به یه طریقی به احساس یه ذره بهتر از قبل برسیم و همینطور یه ذره یه ذره احساسمون رو خوب میکنیم تا به آرامش برسیم، خداوند وقتی توی مود آرامش هستیم با ما صحبت میکنه، زمانیکه توی احساس بد هستیم فقط شیطان داره با ما صحبت میکنه، اگر ما آدم زرنگی باشیم، تقوا داشته باشیم و توی هر موقعیت به ظاهر بدی توی زمان کمتری حالمون رو خوب کنیم، اونوقت مصداق این کلام خداوند میشیم که میفرماید تو هیچ تسلطی بر بندگان من نداری.

    الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

    آنها کسانی هستند که ایمان آورده‌اند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش می‌یابد!

    سوره الرعد – آیه 28

    قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ

    گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی، من در زمین در نظر آنها زینت می‌دهم، و همگی را گمراه خواهم ساخت،

    سوره الحجر – آیه 39

    إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ

    مگر بندگان مخلصت را.»

    سوره الحجر – آیه 40

    خدا رو صد هزار مرتبه شکرت.

    استاد جان، خانم شایسته عزیز، فایل فوق‌العاده‌ای بود، بخاطر آماده‌سازی سلسله فایل‌های تحول زندگی من و اصلاح محتوای متنی سلسله فایل‌های گفتگو با دوستان، بینهایت ممنون و سپاسگزارتون هستم.

    شاد و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1034 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به همگی عزیزان

    سپاس گزار خداوندم بابت بودن در فضای این آگاهی ها

    امروز با حس و حال خوبی از خواب بیدار شدم و همه چی داشت خوب پیش می‌رفت که نداریم ساعت 12ظهر که پشت سیستم داشتم یه کارایی رو انجام میدادم که برم بیرون ،زنگ زدن و خبری بهم دادن که یه لحظه به هم ریختم و عصبانی شدم ،چون داداشم یه وسیله که دستم امانت بود و برداشته بود و خلاصه می‌خوام بهتون بگم که قانون چقدر دقیق عمل می‌کنه ،تا اونجا با فرکانس خوب و احساس خوب همه چی روون بود و همونجا که عصبانی شدم ، چند ثانیه نگذشت که سیستم هنگ کرد و فایل هایی که میخواستم انتقال بدم و نمیشد و خلاصه مجبور شدم ری استارت کنم و منتظر باشم و سعی کردم با یه دید متفاوت احساسمو بهتر کنم و اونجا تو اون فاصله همین بهم الهام شد که ،ببین تا زمانی که احساسمو خوب نگه میدارم و اجازه نمیدهم موضوعی احساسمو خراب کنه در فرکانس خداوندم و کارها خوب پیش می‌ره و هر بار احساس بهتر بیشتری دارم ،اما وقتی که من عصبانی میشم از فرکانس خداوند میام بیرون و اجازه میدم تا به جای خداوند ،شیطان باهام وارد صحبت بشه و ایده هاش یکی از یکی بدتر کنه حال منو ،امروز این نکته به من یادآوری شد که فقط باید رهنمود کنترل کنم و مقاومت هامو در مورد خواسته هام بردارم و اصن روند جهان روبه رشده رو به بهبوده و از اول خلقت تا به الان خداوند داره پاسخ میده به درخواست های موجودات و کل کیهان و قانونش اینه که من برای رسیدن به هر خواسته ای باید ذهنم رو کنترل کنم و احساسمو خوب نگه دارم و جهان هستی منو آماده می‌کنه برای اون خواسته و هدایت می‌کنه به داشتن اون خواسته به همین راحتی . تفکر الخیر فی ما وقع در تمام لحظات سخت و حساس می‌تونه ارتباط مارو با خدای خودمون حفظ کنه تا قدم های بعدی به ما گفته بشه و به این ترتیب سعادتمند و خوشبخت باشیم در دنیا و آخرت .

    خدایا شکرت بابت این قوانین ساده و بدون تغییرت وقدرت خلقی که به من دادی .

    تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم .

    در پناه الله یکتا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: