مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- شما چقدر می توانی به خدا اعتماد کنی؟
- چگونه خود را در مدار دریافت الهامات خداوند قرار دهیم؛
- “قلب”، دریافت کننده الهامات خداوند می شود وقتی که …
- چگونگی دریافت الهامات؛
- رابطه “آرامش قلبی” و “دریافت الهامات الهی”
منابع بیشتر:
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD364MB23 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 52 | اتصال به الهامات الهی21MB23 دقیقه
لبَّیک اللّهمّ لبَّیک، لبَّیک لا شریک لک لبَّیک، إنّ الحمد و النّعمه لک و الملک، لا شریک لک لبَّیک.
گوش بهفرمانم و بهسوی تو میشتابم، خدایا گوش بهفرمانم و بهسوی تو میشتابم، هیچ چیزی همتای تو نیست، گوش بهفرمانم و بهسوی تو میشتابم، فقط تو هستی که سزاوار ستایش و بزرگی هستی، تمام نعمتها از جانب توست، همه چیز به تو تعلق دارد و تو بر همه چیز مسلط هستی، هیچ چیزی همتای تو نیست، گوش بهفرمانم و بهسوی تو میشتابم
سلام معبودم یه روز دیگه را با نام ویاد تو وتوکل بر تو آغار کردم
معبودم ،خدای رزاقم تو راهزاران هزار بار شکر که امروز هم به من فرصت زندگی دادی
تورا هزاران هزار بار شکر که هروز بیشتر مرا آسان میکنی برا آسانی ها
معبودم من چه بگویم من بندگی نکردم برات ولی هر چه دارم از تو دارم وبی توهیچ هیچم ،خدای بزرگ من خدای بخشنده ومهربان من خدای قوی وقدرتمند من چقدر این صفات برازنده توست عشقم ،خداجونم از صمیم قلبم دوست دارم چقدر خوشبختم که تورا دارم
خداجونم بخاطر لحظه به لحظه زندگی ام ازت ممنونم
معبودم من فهیمه اندازه پشه ای کوچک قدرت ندارم هر چه دارم از تودارم به هر خیری از طرف تو من محتاجم وبراستی که تنها تو برایم کافی هستی
چه روز فوقالعاده ای هست امروز ،ازت ممنونم بخاطر این حس فوق العاده که اتفاقات عالی را بدنبال داره
خدایا ازت ممنونم که انرژی خودت در بدنم جاری هست ، وسلامتی ام روز به روز بیشتر وبیشتر میشه ممنونم که اجازه دادی تا برات بنویسم
خداجونم قلبم را باز کن وپرده از روی چشمان وقلبم بردار تا صدای تو را واضح تر وبلندتر بشنوم
خدایا من تسلیم هدایت توام تو در زندگیم در وجودم جاری باش وسکان زندگیم را به دستان توانای تو میسپارم
سلام به استاد ارجمندم ومریم جان زیباوبی نظیرم
سلام به دوستان الهی ام
روز شمار تحول زندگی ما روز 152
گفتگو بادوستان قسمت 52 (اتصال به الهامات الهی )
اعتمادمن چقدر به خدا اعتماد دارم تا کجا به خدااعتماد دارم
اگراین سوال همین جوری تو جمعی پرسیده بشه با اعتماد به نفس کامل میگیم خیلی ولی آیا این خیلی در عمل هم هست یا فقط در همان حد حرف می باشد
برحسب تکاملی که طی میکنیم وبه شناخت درونی خود برسیم وبه منبع وصل باشیم واز درون به صلح رسیده باشیم و وقتی در هر لحظه با ایمان وکنترل ذهن دراحساس خوب باشیم اعتماد ما به خداوند ،به حکمتی که در مسیر زندگی ام در قالب تضادهای گوناگون قرار داده بیشتر میشود چون فقط در حالت احساس خوب هست که ارتباط ما با خداوند برقرار میشود وآماده دریافت الهامات هستیم
وسطح این اعتماد به خداوند در خصوص موارد مختلف متفاوت هست در بعضی زمینه ها اعتماد ما به خدا خیلی زیاد است آنجا که ایمان داریم قدرتی بالاتر از قدرت او نیست واو محافظ ما هست ولی در مواقعی که تردید کنیم سطح اعتماد به خداوند پایین میاد وآنجا ذهن شروع میکنه به نجوا وبد کردن احساس ما
همانطور که شما استاد اشاره کردید قبل از اینکه فرزندتان را ازدست بدین شما آماده شده بودید من وقتی فرزندم را از دست دادم 8 ساله بود پسری شاد وبا ادب باهوش وقتی 7 ساله شد شرایط سلامتی اش به سمتی پیش رفت که خودم از خدا خواستم امانتت رو بگیربهت برمیگردونم اگر شفا بچه ام تو این امره ، چون من آن موقعه با قانون آشنا نبود ولی پسرم با نگاهش به من میگفت رهام کن باور کردنی نیست ولی هر موقعه گریه میکردم خب آن موقعه با باورهای اشتباهی که داشتم فکر میکردم گریه وزاری من سبب میشه دل خدا رحم بیاد ولی پسرم به من میگفت مامان اگر تو گریه نکنی من خوب میشم ووقتی با قانون ومبحث سیستمی بودن جهان آشنا شدم درک کردم که خدا با زبان پسرم بارها وبارها بامن حرف زد ولی من توجه نکردم تا وقتی که از نگاهش خوندم که میگه مامان رهام کن تا به جاییکه تعلق دارم برگردم همان شب پسرم رفت تو حالت کما من رفتم خونه دوش گرفتم غسل کردم نماز خواندم گفتم خدایا غلط کردم من تسلیمم فقط دیگه درد کشیدن پسرمرا نبینم امانتت رو به خودت بر میگردانم وهمان صبح پسرم به رحمت خدا رفت ولی صبری به من داد که تا الان که 10 سال گذشته یبار خواب پسرم ندیدم حس میکنم همیشه هست مدام با خودم صحبت میکردم خاطرات خوشی که داشتیم را مرور میکردم هر دفعه میگفتم خدایا شکرت از اینکه 8 سال بهترین وباهوش ترین وبامحبت ترین فرزند را داشتم که تو این 8 سال من هزاران بار اسم مامان را ازش شنیدم واز وجودش لذت بردم ،خدایا شکرت که به من نعمت دادی تا طعم مادر شدن را بچشم وهمین حرفها سبب شد آرام باشم وحال خوبی داشته باشم برخلاف اطرافیانی که میشناختم واتفاقی شبیه من را تجربه کرده بودند چقدر هرروز وضعیت روحی وروانی آنها بد وبدتر میشد
یکسال بعد من از همسرم جدا شدم چون یکی از عواملی که زنجیر به پام بود تا آن زندگی را تحمل کنم وجود پسرم بود ومن آن موقعه حکمت خداوند را درک کردم چرا که تونستم بدون هیچ نگرانی مسیر زندگی ام را انتخاب کنم وبعد از آن با قانون وسایت شما استاد عزیزم آشنا شدم
در ابتدا که من ذهنم خیلی مقاومت داشت به بسیاری از کامنت دوستان یا تعدادی از فایلهای شما ولی الان بعد از تقریبا 7 سال که عضو سایتم ویکسال ونیم هست که با جدیت دارم رو خودم کار میکنم از لحاظ شخصیت درونی خیلی تغییر کردم آنقدر که خودم تعجب میکنم ودیشب که داشتم با خودم فکر میکردم گفتم تا تغییر در درون وشخصیت اتفاق نیافتد تغییری در بیرون مشاهده نمیشود گاها اتفاقاتی در زندگی پیش میاد تا تورا سریع تر رشد بده وهمانطور که شما تو فایلهای مختلف فرمودید میشه نقطه عطف زندگی ما سکوی پرتاب ما به مدارهای بالاتر البته به شرط ایمان وداشتن احساس خوب
استاد جان صمیمانه از شما سپاسگزارم وتوفیق روزرافزون شما را از خداوند خواستارم
در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت
به نام خدا
سلام به استاددعزیزم ودوستان گلم
آیا من به خدا اعتما دارم
تا کجا به خدا اعتماد دارم
واقعا اگر بشینیم فکر کنیم چقدر تو زندگی روزمره به خدا اعتماد داریم آیا آن اندازه که به اطرافیانمون اعتماد داریم به خدا اعتماد داریم چقدر به هدایتی که خدا به ما الهام میکنه اعتماد داریم
استاد این فایل پر از آگاهی خداروشکر میکنم بخاطر این آگاهیها دقیقا خدا آماده ات میکنه برا سختیها واگر اعتماد کنیم حکمتش پی میبریم وقتی بعداز ۹ ماه بارداری در لحظه آخر فرزندم مرده بدنیا آمد فقط گفتم حتما حکمتی داره نمیگم احساسم بد نشد ناراحت نشدم چرا ولی وقتی دکتر بهم گفت یا باید خودت رو نجات میدادیم یا بچه رو گفتم خدایا شکرت این فایل نشانه امروزم بود که خدا چه زیبا ازطریق کامنت دوستان وصحبتهای شما با من سخن گفت داشتم فکر میکردم بعداز ۱۵ سال وچقدر دکتر رفتن بصورت طبیعی بچه دار شدم تا ۹ ماه هیچ مشکلی نداشتم یه هفته به زایمان متوجه بیماری خودم بشه دکتر والان حکمت آن را فهمیدم خدا رو شکر که به من فرصت دوباره زندگی داد خداروشکر بخاطر آگاهی امروزم
سلام وعرض ادب خدمت استاد عزیزم ودوستان گلم
باید بگم بعد از ماهها دوباره به سایت سر زدم واین فایل نشانه امروزم بود کلی ترس ونگرانی سراغم آمده بود که گفتم بزار ببینم نشانه امروزم چیست وقتی که استاد عرشیانفر گفتند چقدر بخدا اعتماد داری هر لحظه تکرار کن دیدم تو حرف خیلی تو عمل هیچ واین فایل تلنگری بود برای من انجا که استاد میگه بعضی ها انقدر احمق هستند که بعداز کلی سختی خودشون رو تسلیم حق میکنند میفهمم چی میگن چون من خودم یه نمونه بارز این قسمت فایلم هرروز با گریه وزاری والتماس وبازگوکردن مریضی فرزندم میخواستم که فرزندم سلامتیش رو بدست بیاره هرجا میشستم از بیماری فرزندم میگفتم فکر میکردم دل دیگران به حالم بسوزه خداهم دلش بحالم میسوزه غافل از اینکه من فقط داشتم بیماری بیشتری رو جذب فرزندم ورنج وسختی بیشتری رو برای خودم جذب میکردم ویک شب که خسته شدم دستام رو به آسمون بلند کردم گفتم خدایا عاجزم من نمیتونم ولی تو میتونی فقط بچه ام دیگه زجر نکشه هدیه ای بوده که تو به من دادی واگر صلاح پس گرفتن این هدیه است راضی ام به رضات وآن شب آرام شدم وفرزندم هم به جایی برگشت که به آنجا تعلق داشت خدا کمکم کرد تا مرگ فرزندم را پذیرفتم وهرلحظه به خاطر آرامشم سپاسگزارش بودم این فایل به من یادآوری کرد که رها کنم وتوکل کنم وترس و نگرانیهایم را بخودش بسپارم
وچقدر خوشحالم که به این مسیر هدایت شدم
با آرزوی بهترینها وسلامتی وشادی برای همه شما عزیزان