مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- شما چقدر می توانی به خدا اعتماد کنی؟
- چگونه خود را در مدار دریافت الهامات خداوند قرار دهیم؛
- “قلب”، دریافت کننده الهامات خداوند می شود وقتی که …
- چگونگی دریافت الهامات؛
- رابطه “آرامش قلبی” و “دریافت الهامات الهی”
منابع بیشتر:
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD364MB23 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 52 | اتصال به الهامات الهی21MB23 دقیقه
سلام
از جناب عرشیانفر بسیار سپاسگزارم که همیشه مسیر صحبتی رو با استاد ما باز میکنن و کلی آگاهی های ناب از یه لایو بیرون میکشن از یه گفتگوی بینظیر با یه عالمه قانون های اللهی
وقتی ایشون درباره فرزند شما صحبت میکردن و شما در سکوت کامل گوش میدادین ایمان و دیدم معنای محکم بودن و فهمیدم نه اینکه زوری باشه بلکه قلبی هست و بقول شما وقتی شما در آرامش هستین خدا با شما صحبت میکنه
همیشه تو فیلمهای پیامبری میدیدم خدا داره باهاشون حرف میزنه حالا یا با یه صدای از بکگراند تو فضا میپیچید یا فرشته وحی رو در قالب نور میوورد که پیام و برسونه بعد فکر میکردم همش برای فیلمه فقط مگه میشه خدا با ادم صحبت کنه؟ بعد خدا من و با وجود اللهی شما آشنا کرد و بمرور فهمیدم بله پیام خدا همینقدر واضح هست و گاهی فکر میکنی حتی یک نفر پیشت نشسته و داره باهات حرف میزنه همونجور که صحبتهای شیطان و نجواها واضح هستن و بستگی به من داره که در وجودم ارامش هست که کلام الله و بشنوم یا شرک که پیام شیطان و بشنوم و بعد احساسم فرق بین هردو رو بهم گفت چیزی که استادم یادم داد
درباره همون تجربه فرزندتون که گفتین میخواستم اینو بگم که انگار این جمله های بالا رو همون لحظه خدا گفت بنویسم واقعا
استاد خود من اون اوایل کسی وقتی یادی از پدرم میکرد و میگفت بابات خدا بیامرز و یا داستانی خاطره ای تعریف میکرد من شاید نشون نمیدادم ولی بغضم میگرفت و حسم بد میشد و این حس همینجور ادامه داشت تا وقتی که بازم خدا رو شکر با شما و قوانین اللهی آشنا شدم (زندگیم قبل آشنایی با شما زندگی نبود روزمرگی بود)
بعد اون دقیقا هنه تنها ناراحت نمیشدم بلکه اصلا خیلی کم پیش میومد کسی ازش پیشم بگه و با این منطق خودم و اروم میکردم که خدا رو شکر من سنم کمتر بود و اگه هرچی بیشتر حضورم در کنار ایشون بود شاید خیلی سخت تر بود همه چیز و گاهی فقط دلتنگ میشم و با یه لبخند از این حس میگذرم شاید نتونم اون حس و درکی که دارم و بیان کنم ولی میتونم کاملا صحبتهای ابتدای فایل شما رو بفهمم
واقعا خدا رو شکر که تو سایت هستیم همیشه من و خواهرم میگیم اینو بهم که اگه تو سایت نبودیم اگه با استاد آشنا نبودیم در مقابله با چالش هایی که بهشون برمیخوریم کم میوردیم واقعا
در آخر وقتی جناب عرشیانفر گفتن مگه چنتا جوون هست راه بیفته تو تهران از پیرمردها سوال کنه هم استاد قشنگ توضیح دادن یجورایی برمیگرده به همون جنس هدایتها و نشانه ها که برای هرکسی فرق داره و حتی تمرین آگهی بازرگانی که هرکدوم از ماها که انجامش دادیم به یه نحوی و در یه مکان های خاصی بوده
خدا رو میلیون ها بار شکرت که هربار بعد از هر فایل کلی میشینیم فکر میکنم بررسی میکنم و خدا رو شکر میکنم از درک امروزم
خدا رو شکر میکنم که با شما هستم بهترینی مرد
دوستتون دارم
سلام بر همه عزیزان
روزشمار 12 فصل ششم
مورد علاقه ترین قسمت گفتگو با اقای عرشیانفر و من همین قسمت میدونم میخکوب و متفکر به صفحه …
راجع به تک تک حرفهایی که زده شد و نکاتی که نوشتم مینویسم اما میخوام طلایی ترین بخش این صحبت و بگم و که وقتی بار اول هم گوش دادم راجع بهش کامنت گذاشتم ازون حرفهایی بود که هیچ کجا نه ازش صحبت شده و نه من نوعی راجب بهش تحقیق و فکر کردم اونم اینه که
خداوند پیامبران و انتخاب نکرد پیامبران خدا رو انتخاب کردند*
خیلی حرف توشه خیلی جای فکر و بررسی داره خیلی ایمانت و به خدای سیستمی نه خدای انسانی قوی و نزدیک میکنه
نکات که نوشتم و میگم بعد یه تجربه هم در مورد حرفهاتون میگم
من چقدر به خدا اعتماد دارم؟؟
بتازگی سر سال خونه مون شده و مایی که تازه از شرق تهران به غرب تهران مهاجرت کردیم و اینجا جا افتادیم بخاطر 20 درصد اضافه کردن مبلغ روی مبلغمون تقریبا بیست روزی هست دنبال خونه همین اطراف هستیم حالا این موضوع خیلی جای صحبت داره که نمیخوام از بحث اصلی خارج بشم
تنها دوست نزدیک من و خواهرم که فامیلمون هست و همونیه که من الگوش کردم در بحث ثروت و ازدواج ثروتمندش از طریق عزت نفسش چون تو یه سری موارد الگوی خوبی نیست و منحرفت میکنه رفته بودیم خونشون و حرف شد و من این موضوع و براش گفتم و که داریم میگردیم و اونم به این خاطر شد که تازه از سفر خارج (کشورش و نمیگم بنا به دلایلی )برگشتن و داشتن راجع به مهاجرت صحبت میکردن بعد داشت باورهای اشتباه میگفت که من بتازگی در روانشناسی ثروت دارم روش کار میکنم اونم بحث موقعیت جغرافیایی بود اینکه دیگه اینجا نمیشه زندگی کرد و اینا بعد من اینو بهش گفتم که خب شما با پولتون برید شمال کشور زندگی کنیین شما که مشکل جدا شدن از محیط ندارین و میتونین اونجا خونه بخرید و یسری دلاییل بظاهر منطقی آورد و خب به نوع خودش داشت برامون دلسوزی میکرد من و خواهرم به حرفهاش گوش دادیم هیچی نگفتیم تایید میکردیم که ذوق کنه :))) نمیتونستیم بهش بگیم کل قانون چیه ربطی به موقعیت جغرافیایی نداره ما حتی اگه الان امریکا هم بهمون اقامت لاتاری مثلا ک از دید بقیه ایده آل ترین نوع مهاجرت هست هم بده و حتی با موفقیت بریم اونجا مشغول به کار بشیم باز اگه در فرکانس درست و باورهای درست نباشیم اونجا هم همین شرایطی رو تجربه میکنیم که اینجا داریم موفقیت و باید از همین جایی که هستم شروع کنم شما یه حرفی رو تو قسمت 6 روانشناسی ثروت زدین که هربار تو گوشم زنگ میخوره اینکه هر شرایطی که الان توشی چه مالی چه روابط چه سلامتی هرچی که الان توشی همون چیزیه که باید باشه جالب نیست؟؟ باورهات و در موردش تغییر بده …. خیلی خیلی بهم هشدار داد این حرف در کل اینو گفتم که بگم اگه اعتماد به خدا در من بوجود بیاد غییر ممکن ترین از نظر بقیه برای خدا اگه من باورش داشته باشم و اجازه بدم خودش همه چیو درست کنه ممکن ترین میشه و اینه که خیال راحتی در من بوجود میاره به همون اندازه ای که اعتماد کنم
* به میزانی که اعتقاد داری حس خوب داری
* شهود و ما باید فعال کنیم با همون نگاه اعتقاد به خدا
* خدا با هرکسی صحبت نمیکنه قلب و شهود سراغ هر کسی نمیره
* مغز کارش نجواست نیم ساعت که هیچ حتی 1دقیقه هم ول نمیکنه
*قلب فیزیکی در قرآن : فوآد هست معنیش قلب به معنای دریافت کننده الهامات
* خدا هدایت گر همه ست ولی به سمت کسایی میره که خودشون بخوان
* اگه تو آماده نباشی خدا ، قلب، شهود بهت الهام نمیکنه مثال پیامبر
* کسی که در مسیر درست باشه خدا میخواهد بهش بدهد زیر میخواهد خط کشیدم تو دفترم و اونی هم که در مسیر غلطه هم خدا میخواهد بهش بدهد
* مشیت از اراده بالاتر هست
موج آرامش: فرکانسی هست که وقتی شما آرومی تو هر شرایطی چه بظاهر خوب چه بظاهر بد وقتی در آرامشی خدا بهت الهام میکنه
اینو آخر صحبتهام میگم اگه یکم منفی هست نخونین :
تجربم در رابطه با از دست دادن که اشاره کردین بهش
وقتی من پدرم و از دست دادم و در یه شوک عجیبی بودم هم سنی هم عقلی و هم اینکه با شما آشنا نبودم کلن با قانون جذب و این موارد شما اشنا بودین آقای عشق یار و دیده بودین اما من هیچ تجربه ای از از دست دادن نداشتم اونم نزدیکترین فرد بهم خلاصه گفتین 2ساعت نان استاپ گریه کردین من یادم نمیاد اشکی ریخته بودم چون تو شک بودم اما گفتم خیلی جاها 1ماه مریض روحی بودم اما تو همون 1ماه احساس میکردم نباید تو این غم بمونم باید خودمو نجات بدم با عقل بچگیم نمیخواستم مرور کنم یا نمیزاشتم کسی صحبت کنه در اون مورد خوب یا بدش و نمیدونم سعی میکردم فیلمهای کمدی ببینم با اینکه ظاهری بود اما درونن حالم خوب نبود وقتی حالم خوب شد و تونستم خودمو پیدا کنم که منزلمون و ازونجا بردیم بعد اون ماجرا خیلی از نزدیکان دیگمو از دست دادم و با وجود اینکه واقعا راحت نبود ( برای همین درکتون میکنم استاد) اما هی میگفتم تو پدرت و از دست دادی و تونستی با نبودش کنار بیای حالا به هر طریقی پس یاد بگیر زندگی کردن و یاد بگیر روی خودت و روی خدای خودت حساب باز کردن و هربار که ارومتر شدم خدا رو شکر با اینکه خب مرگ یه فصل از زندگی هست و روزانه ممکنه برای خیلی ها پیش بیاد اما الان خیلی ساله که نه تو این فضا شرکت نکردم نه خدا رو شکر فرد نزدیکی رو از دست دادیم و اینکه تو آرامش تو شر ایط سخت بتونی ایمانت و فعال کنی اروم باشی تا شهود و الهام خدا رو دریافت کنی این موضوع با اینکه سخت هست اما نعمت و ثروت و ارامش و کلی برکات خداوند و برات به همراه داره این موضوع و گفتن این تجربه باعث شد الان این موضوع خونه برام خیلی پیش پا افتاده تر بشه و خیالمو راحت کنه که خدا هست و حواسش به منه و من مثل همیشه و مثل هربار که خصوصا تو این مورد که همیشه با کمترین وجه بهترین ها نصیبمون شده با این دید که همینم تا پارسال نداشتیم و اگه توکل و اعتمادم و بیشتر کنم میدونم براحتی همین محل همین جایی که همه میگن ناممکنه خدای من ممکن میکنه و ما خونه میخریم چون تو این مسیرم اینو مطمئنم
خدایا هزار مرتبه شکرت مرسی از داشته هام مرسی ازینکه استاد هست و برام از درس های زندگی میگه مرسی استاد قشنگم ممنونم از کلام گوهربارتون
خدا رو شکر
سلام بر همه عزیزان
استاد عزیزم لایق این همه نعمت و برکت هستی با این درک از قوانین و عملکردش و این حجم از کنترل ذهن
تازه این موضوع ک برای ذهن الگو و دلیل منطقی بیاریم داره برام جا میفته که شما بهم یاد دادین و چقدر جوابه چقدر ذهن ساکت میشه
شما دو ساعت برای از دست دادن فرزندتون ناراحت بودین اما بعدش ک اروم تر شدین نشستین دلیل منطقی اوردین الگو اوردین ذهنو اروم کردین وگرنه اگه قرار بود کل مسیر و فقط گریه کنین و با اون حجم از احساس بد قطعا اتفاقای خوبی نمیفتاد حتی همون موقع هم ک زدین کنار باز قلبتون اومده کمک
من تو برنامه و فایل های مختلفتون شنیده بودم داستان از دست رفتن فرزندتون اما اولین بار اینو شنیدم ک گفتین ما اولش بچه نمیخواستیم بازم شما با دیدگاه فوق العاده اون موضوع ب اون دردناکی رو بهش نکاه کردین من اولین فکری ک اومد ب ذهنم این بود ااا پس بچه نمیخواستیم و مثلا از رو کج فهمی من طبق قانون چون خواسته شون نبوده زود از دنیا رفته اما شما گفتین این بچه حکمت اومدنش و بجای اینکه این فکر ب ذهنتون بیاد گفتین خود خدا دادش خودشم گرفتش و کلی ازش درس گرفتین و امتحانتون و عالی پس دادین حتی اگه یک روز یا یک ماهم برای فرزندتون سوگواری میکردین بازم از نود درصد ادمها جلوتر بودین ک ماهها سالها میشینن پای غم از دست دادن و اون ده درصدم اقای هوشیار ها و امثال کسانی که ایمان و اعتمادشون ب خدا فقط ب حرف نیست شاید برای خود من ک ادعام میشه خیلی ادم وابسته ای نیستم و عزیز زیاد از دست دادم بازم تو شرایطش نتونم خودمو کنترل کنم اما پا تو مسیر شما گذاشتن مسیر توحیده و توحیدم همون ارامش ابدیه همون اعتماد بی چون و چرا ️
عجب حرف طلایی و ارزشمندی خدا پیامبرها رو انتخاب نکرد پیابمبرها خدا رو انتخاب کردن و یه عالمه تفکر …..
دقیقا همینه اونا خدا رو انتخاب کردن و پیام اور این موضوع به هم نسلی هاشون و نسل های بعد و بعدتر بودن ک اقا بیاین تو این مسیر هرچقدر علم و تکنولوژی پیشرفت کنه هرچقدر طرز شکل و ظاهر موجودات زنده و سیارات هم تغییر کنه قوانین خداوند از ازل ثابت بوده و هست وای خدایا شکرت
ممنونم پیامبر زمان ما