گفتگو با دوستان 52 | اتصال به الهامات الهی

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • شما چقدر می توانی به خدا اعتماد کنی؟
  • چگونه خود را در مدار دریافت الهامات خداوند قرار دهیم؛
  • “قلب”، دریافت کننده الهامات خداوند می شود وقتی که …
  • چگونگی دریافت الهامات؛
  • رابطه “آرامش قلبی” و “دریافت الهامات الهی”

منابع بیشتر:

دوره قانون آفرینش | بخش هفتم


برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    364MB
    23 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 52 | اتصال به الهامات الهی
    21MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

209 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «علی اکبر شفیعی» در این صفحه: 1
  1. -
    علی اکبر شفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1714 روز

    به نام خدا

    سلام بر استاد عزیز و دوستان گرامی

    بازم خدا را سپاسگذارم به خاطر یک فرصت دوباره و یک روز دیگه که توی این سایت الهی بودم و دارم این آگاهی های ناب را دریافت میکنم

    استاد عزیزم یکی از بارزترین خصوصیات شما که از این باور که همواره همه چیز باید ساده تر و راحتر و آسونتر باشه نشأت میگیره این که بر خلاف خیلی کتاب ها و افراد در طول تاریخ تا به امروز اون مغز کلام را خیلی ساده و روان و با زبون خودمونی انتقال میدید

    نمیدونم چقدر فقط باید شکر گذار خدا باشم به خاطر فقط همین خصوصیت شما

    خیلی وقتا برای موضوعات مختلف نظر فیلسوف ها و مراجع و مفسرین و… را میخونم که این قدر سخت بیان کردن که آدم شک میکنه خود همون ها هم چیزی از مطالب خودشون درک کنن

    اما در مورد این گفتگوی های اخیر و این فایل یه همزمانی زیبا اتفاق افتاده برام با جلسه ۹ و ۱۰ دوره راهنمای عملی که نمیتونم به سادگی ازش بگذرم و تو همین چند روز کلی اتفاقات با همین دو جلسه برام رخ داده

    از خدا کمک میخوام که درک کنم ما اصل هستیم ما به عنوان تکه ای از این انرژی کل که همه ی خصوصیات اون انرژی‌ را داره، اختیار کامل دست ماست

    و این اختیار وجه تمایزی شده که ما شدیم اشرف مخلوقات

    حالا وقتی من خودم را بشناسم و خدای درست را هم بشناسم و بدونم بین من و خدا جدایی وجود نداره و اصلا هیچ دوگانگی تو هیچ چیز وجود نداره و همه چیز یک چیزه

    اول و آخر خداست و عاقبت همه چیز به خدا بر میگرده

    حالا وقتی این را درست درک کنم و باور کنم

    میبینم همین انرژی یک سری قوانین خیلی ساده قرار داده و اگه هم جهت با اون قوانین برم جلو هم لذت بخش‌تره و هم راحتر و پاداش اون هم مشخصه

    یک قانونش میگه آقا جان شما یک موجود فرکانسی هستی و به هر چی فکر کنی فرکانسی از همون جنس را میفرستی پس باید ببینم تو هر لحظه دارم به چی فکر میکنم البته که این تکامل میخواد و مداومت

    اون داستانی که به صورت نمادین میگن حضرت ابراهیم سنگ میزد به شیطان(نه سنگی بوده و نه شیطانی که فیزیک داشته باشه) یعنی ابراهیم به خود آگاهی رسیده بود و هر بار که نجوای ذهن میومد به واسطه ای اون احساس بدی که پیدا می‌کرد اجازه نمی‌داد به شیطان و می‌گفت دور شو

    من به واسطه این مدتی که با این آموزه ها بودم الان یه کوچلو دارم به اون فکر ها که قبلا ناخودآگاه تو ذهنم پر بود آگاه میشم

    اتفاقا همین دیروز به این مطلب به قلبم نشست گفتم من ارزشمندترین چیزی که دارم فکرمه

    پس دارم اون را خرج چی میکنم ؟

    خرج کی میکنم ؟

    آیا دارم این دارایی را برا خودم هزینه میکنم؟

    مثلا فرض کنیم هر فکر ما یه قیمتی داره مثلا هر فکر یه میلیون حالا دارم سعی میکنم هر بار که به موضوعی فکر میکنم به خودم میگم این یه تومن را داری خرج چی میکنی ؟

    آیا دارم خرج خودم میکنم ؟

    بعد وقتی میشینم میبینم منشا این فکر و افکار چی بوده میبینم برمیگرده به ورودیم

    خیلی قشنگه وقتی میام به زندگی خودم و بقیه نگاه میکنم خصوصا در مورد خودم چون به فکرها و باورها و اعمال خودم آگاه هستم میبینم ارتباط مستقیم داره با ورودی هام

    وقتی تو برهه ای کل افکارم رو خرید ماشین بود در موردش حرف میزدم هر روز به سایت ها و بنگاه ها سر میزدم، تجسم میکردم ، خلاصه صبح شب تو ذهنم بود بعد میبینم اتفاق افتاد البته اون روز آگاه نبودم اما الان که میبینم این کارها را انجام دادم

    یا وقتی میبنم آروم آروم با یک سری کتاب ها و صحبت با بعضی دوستان و نگرش ها آشنا شدم و همیشه هم تو افکارم بود هدایت شدم به این مسیر

    و دقیقا اون اشتباهاتی هم که داشتم ارتباط مستقیم داشت با ورودی هام که باعث یه سری افکار میشدن و بعد اون افکار ناخودآگاه میشدن باور و یک سری اعمال از من سر میزد

    و این که خدا به چه سمتی هدایت میکنه دقیقا به انتخاب ما بستگی داره هر کدوم از ماه حداقل برای من اینطوریه دقیقا تو زندگیم هر موقع کارها و افکار درست داشتم در هر موردی به سمت آدم ها و شرایط و موقعیت های مناسب با اون هدفی که داشتم هدایت شدم

    و هر موقع هم افکار اشتباه حاصل از ورودی هام که یا دوستان بودن یا هر عامل دیگه ای دقیقا با سمت افراد و شرایط و موقعیت های با همون اهداف هدایت شدم

    پس این قانون که ما موجودات فرکانسی هستیم کاملا خودش را تو تمام مرحله های زندگیمون و نتایجمون نشون میده

    حالا یک قانون اصلی و مادر همه قوانین میگه

    احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب

    و احساس بد مساوی با اتفاقات بد

    اول باید یادآور بشم که قانون یعنی چی ؟

    یعنی تو با هر دلیل و منطق و با هر توجیهی چراغ قرمز را رد کنی دوربین تو را جریمه میکنه

    حالا بری جلو دوربین التماس کنی و بگی

    موقعیت اورژانسی بود و جون کسی در خطر بود

    بگی حواسم نبود و خسته بودم

    اصلا بگی بابا رئیس پلیس کل کشور تو ماشینم نشسته بود

    یا بگی اولین مقام مملکت تو ماشینم نشسته بود

    اون دوربین هیچ دلیل و منطق و بهانه ای را قبول نمیکنه و شما جریمه شدی

    یا مثلا خودت را از ارتفاع بلندی پرت کنی پائین قطعا قانون گرانش دخل شما را میاره

    حالا بیا بگو بابا حواسم نبود

    یا بگو پشت سرم تو ساختمون آتیش گرفته بود

    یا هر دلیل دیگه ای قانون کار خودش را انجام میده

    پس وقتی درک کنیم که قانون با ما شوخی نداره هر طور شده حواس خودمون را جمع میکنیم که طوری فکر کنیم و باور کنیم و عمل کنیم که هماهنگ باشه با این قوانین ثابت

    حالا باز ما اختیار داریم میتونیم هماهنگ بشیم با قوانین که نتیجه اش بهشته در تمام ابعاد

    یا ناهماهنگ بشیم که نتیجه اش جهنمه در تمام ابعاد

    پس با هر دلیل و برهان و منطق اگه احساسم را خوب نکنم نتیجه اش مشخصه حالا این برا هر کس متفاوته و هر کس میتونه و باید به یه طریقی خودش را به احساس خوب برسونه و به اندازه کنترل افکار و احساسمون هست که نتیجه میگیریم

    حالا تو قران اومده یه سری الگوهایی معرفی کرده چه اونهایی که هماهنگ بودن با قوانین و چه اونهایی که ناهماهنگ بودن با قوانین

    مثلا میاد ابراهیم را مثال میزنه میگه یه نفر همچین باوری و ایمانی و رفتاری داشته و نتیجه هاش را هم گفته

    بعد تو همون قرآن میگه همه شما تو خلقت برابرید پس اگه یه نفر تونسته کاری را انجام بده همه شما میتونید

    باز تو همون قرآن داره تکامل را نشون ما میده که ابراهیمی که این کارهای بزرگ را کرده یه روزی از همون کارهای کوچیک شروع کرده پس خودت را با آخر داستان ابراهیم مقایسه نکن برو ببین که کل دوره ای زندگیش چه باورهایی داشته و چیکار کرده و تو هم از همین اسوه یا الگو تبعیت کن

    حالا باز تو تجربه های خودمون و اطرافیانومن که نگاه می‌کنیم رد پای این قانون کاملا مشخصه

    مثلا ضرب المثل شده که بد از بد نمیترسه

    یا هر چی سنگه مال پای لنگه

    و…

    قبلا که هیچ آگاهی از این قانون نداشتم چه اتفاق هایی که برام رخ نمی‌داد بعضی وقت ها

    با یه تضاد کوچیک که حالم بد میشد و اعصابم خورد میشد پشت سر هم اتفاقات ناجور رخ می‌داد

    مثلا با بد حسابی یه مشتری اعصابم داغون میشد

    پشت بندش چک برگشت میشد

    ماشین خراب میشد

    یه وسیله ای می‌شکست

    یه برخورد بد از دوستم میدیدم

    و…

    و هر موقع حالم خوب بود و مسافرت میرفتم و تفریح پشت سر هم مشتری خوب میومد

    و اتفاقات خوب

    اون موقع آگاه نبودم اما الان میفهمم دلیل اون اتفاقات را

    استاد جان از شما یاد گرفتم اسطوره ای فکر نکنم بیام این قوانین را تو همین اتفاقات زندگی خودم ببینم و اجرا کنم و نتیجه اش را ببینم و تکاملم را طی کنم چون حرف قشنگ زدنه آسونه

    این که بیرون گود وایسیم وبگیم لنگش کن آسونه اما باید ببینیم وقتی خودمون اومدیم تو میدون چیکار میکنیم

    آیا هنوزم با یه تلفن

    با یه برخورد بد

    و… حالمون بد میشه

    آیا میتونیم هر اتفاقی چه کوچیک و چه بزرگ رخ داد بگیم صددرصد خیره

    و به قول دوست عزیزتون که با افتخار میگن از شاگردهای شما بودن و درس پس میدن

    چقدر به خدا اعتماد دارم ؟

    آیا اصلا به خدا اعتماد دارم ؟

    و تا کجا و تا چه حد به خدا اعتماد دارم ؟

    خدا را شکر مثل شما تا یه آیه میخونم سریع دنبال ریشه ای اون کلمه ها و ارتباط بین اونها میگردم و تا الان چقدر باعت آگاهی و ایمان بیشتر شده برام

    و اعتراف میکنم با این که کلی قبلا آدم به اصطلاح مذهبی بودم هیچ کدوم از این آگاهی ها با این خلوص را هیچ جای دیگه ای ندیده بودم

    اونجایی که میگید این پیامبران بودن که خدا را انتخاب کردن نه خدا اون ها را …

    همیشه به ما میگفتن اون شخصیت های قرآنی و امامان یه سری آدم های خاصی بودن که خدا اونها را برگزیده و هیچ وقت به ذهن ما خطور نمی‌کرد که اصلا فکر کنیم ما هم میتونیم مثل اونها باشیم فقط باید خودمون و خدا و قوانین و تکامل را درست درک کنیم

    یا در مورد ریشه ان یشاالله و ریشه شیء

    فقط از شما این مورد را شنیده بودم

    و این که مشیت و قوانین خداوند از اراده خداوند هم بالاتره و…

    هنوز صفحه ها میشه نوشت اما از خدا میخوام به جای فقط نوشتن و حرف زدن تو همین اتفاقات کوچیک زندگیم این قوانین را اجرا کنم

    هر چقدر خدا را سپاسگذار باشم بابت حضور شما تو زندگیم بازم کمه

    همچنین بابت حضورم تو این سایت الهی و بابت این دوستان عالی خدا را شاکرم

    خیلی دوستون دارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای: