گفتگو با دوستان 53 | تشخیص الهام از نجوا

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • “نشانه” تشخیص الهامات خداوند از نجواهای ذهن؛
  • “قدرتِ” تسلیم شدن در برابر خدا؛
  • شما چه زمانی دست از ادامه ی مقاومت بر می داری؛
  • قدرت احساس خوب؛
  • کدامیک را برای پیروی انتخاب کرده ای؟ “ذهن” یا “قلب”؟!
  • راهکار مسائل، همواره گفته می شود اما فقط وقتی آماده شوی، جواب را می شنوی؛
  • قدم اول برای آماده شدن: بپذیر ایراد از خودت بوده و بهبود آن ایراد را شروع کنی؛
  • قدم دوم، تسلیم بودن در برابر هدایت های خداوند و بی چون و چرا عمل به آنها؛

منابع بیشتر:

دوره قانون آفرینش | بخش هفتم


برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    769MB
    49 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 53 | تشخیص الهام از نجوا
    45MB
    49 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

310 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «هاشم داداشی» در این صفحه: 2
  1. -
    هاشم داداشی گفته:
    مدت عضویت: 1379 روز

    به نام خداوند بخشنده هدایتگرم

    عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم

    روز شمار زندگی من روز 153

    از وقتی که تسلیم شدم و خودمو به خدا سپردم و عجز و ناتوانی آگاهی خودم رو در مقابل اقیانوس بیکران آگاهی خداوند اقرار کردم و گفتم که من چیزی نمی‌دونم و این تو هستی که زندگی من در دستان دوست و دست در دستان خداوند گذاشتم تا مسیر و بهم نشون بده و هدایتم کنه اتفاقات خوب وارد زندگیم شد آرامشی که هیچ وقت مثل الآنم نداشتم و اگه بود زود گذر بود و تجربه کردم و برای تغییر شخصیت ام دست بکار شدم و به این باور رسیدم که از پیامبران گرفته تا افرادی که در مسیر موفقیت قرار گرفتن اولین کاری رو که انجام دادن اون تغییر شخصیت قبلیشون بوده طوری که هیچ ربطی به قبلشون ندارن و وقتی این تغییر شخصیت اتفاق افتاد و جهان فرکانسشو دریافت کرد در مقابل این تغییر شخصیت واکنش نشون داد و اتفاقات خوب وارد زندگی فرد شد چیزی که من تو زندگی استاد عزیزم میبینم و برام ثابت شده که وقتی من به آرامش رسیدم همه چیز در آرامش بدست میاد چون آرامش جایگاه خداونده و خداوند در آرامش با من حرف میزنه و مسیری که مسیر خداوند باشه توحید و یکتا پرستی باشه مسیر رسیدن به خواسته هاست که به صورت کاملآ طبیعی وارد زندگیت میشه کی؟ زمانی که من با جهان همسو باشم و این فرکانس و به جهان ارسال کنم تا جهان در مقابل فرکانس من واکنش نشان بده که برای رسیدن به این حد از تغییر شخصیت باید تکامل و طی کرد و با هر روز نسبت به روز قبل کمی بهتر در احساس خوب بودن میشه به این فرایند رسید من برای اینکه سعی کنم در احساس خوب بیشتری بمانم برای اینکه احساس بدی نداشته باشم هر وقت خواستم احساسمو بد کنم برای خودم جریمه گذاشتم تا یاد بگیرم برای هر اتفاقی از زاویه دید مثبت به اون اتفاق نگاه کنم و برای اینکه من اون جریمه رو پرداخت نکنم بیشتر دقت میکنم تا با هر اتفاقی با دید مثبت برخورد کنم

    رد پای امروز من خدایا سپاسگزارم بابت زمان حالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    هاشم داداشی گفته:
    مدت عضویت: 1379 روز

    با نام خداوند بزرگ فرمانروای جهان هستی

    وسلام و درود به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربون

    وسلام به تک تک دوستان عزیزم

    خاطرهای از هدایت خداوند متعال را میخوام با دوستان عزیزم به اشتراک بزارم امید وارم تونسته باشم خوب بیانش کنم تا شما دوستان عزیزم لذت ببرید

    من پخش جوراب وزیر پوش دارم

    در آخر هر سال خیلی دوس داشتم جایی باشه که بتونم تک فروشی کنم برا کار پخشمم خوب میشد چون نقدینگیم بالا میرفت پول همیشه تو حسابمم وجود داشت دیگه منتظر چک مشتری نمیشدم تا نقد بشه

    خلاصه یه روز صب بعد نماز سر سجادم نشسته بودم ساکت وآروم داشتم فک میکردم

    یدفه انگار کسی با من حرف بزنه به دلم افتاد که برو با اون مشتریت که بهت بدهکاره شریک شو جا از اون جنس از تو باهم کار کنید هم تو بدهیتو از اون شخص بگید همم یه سودی برات میمونه

    فردای اون روز اومدم سمت خیابون درختی گلشهر با اون مشتریم حرف بزنم وقتی رسیدم اونجا دیدم که سر جای همیشگیشون نیستن پرسیدم که کاسبای درختی کجا رفتن گفتن یه بازارچه درست کردن به همه یه غرفه دادن رفتن اونجا

    رفتم اوجا با اون مشتریم حرف زدم وبهش پیشنهادو دادم اونم خیای سریع قبول کرد جای غرفه معلوم بود چون پولی نداشت نتونسته بود غرفرو سرپا کنه

    باهم شروع کردیم من یواش یواش جنسامو آوردم تو سرما بسات میکردم رو میز هوا خیلی سرد بود ولی من با اشتیاق این کارو انجام میدادم بعد چند روز من تصمیم گرفتم غرفرو درستش کنم

    غرفرو درست کردم وچادر براش کشیدم فنسارو زدم رگال چوراب زدم و جورابارو آویزون کردم این دوستمون یه دو هفته ای نبود کل کارارو من انجام دادم با هزینش بعد دوهفته دوستم سر وکلش پیدا شد از من پول دستی میگرفتو میرفت کل کارارو من انجام میدادم

    در حین کار من متوجه شدم دوستم معتاد به مواد مخدره وقتی میومد غرفه اصلا تو حال خودش نبود پولو میگرفتو میرفت منم که دیگه جنس ریخته بودم نمیتونستم کار دیگه ای کنم فقط به خودم میگفتم درست میشه من مطمئنم یه چیزی تو دلم میگفت صبر کن

    همسایم از طریق تلگرام دستگاه کارتخوان گرفته بود منم خداوند هدایتم کرد از طریق تلگرام به من هم دستگاه کارتخوان رایگان آوردن وقتی من درخواست زدم مسئول دستگاه بهم زنگ زد منم چون ذاتا انسان شوخ طبی هستم پشت تلفن با اون آقای مسئول شوخی کردم چنتا تیکه خنددار گفتم ازم مدارک وخواست تلگرام کردم باورم نمیشد سه روز بعد بهم زنگ زدن گفتن آفا کجایی دستگات آمادس

    خیلی خوشحال شدم و خدا رو شکر کردم اون روزا من اصلا از قانون آگاهی نداشتم و نمیدونستم که همه اینارو من با باورام میسازم

    شریکم اومد دید من دستگاه گرفتم گفت مشارکنیه گفتم نه برا خودمه مستقیم میره به حساب خودم این رفت

    بعد چند دیقه اومد گفت جمع کن غرفه منه میگم جم کن حق نداری اینجا جنی بفروشی

    تو پرانتز بگم من این دوستمو قبل درگیری لفظی بردم تو گمپ خوابوندم تا ترک کنه کل هزینشم خودم دادم پسر بسیار خوبی بود ولی چون اعتیاد داشت دست خودش نبود چکار میکنه کنترل ذهنش کلا دست مواد بود اون هرچیمیگفت دوستمون هم اجرا میکرد

    خلاصه همسایم چون ار جریان خبر داشت اومد گفت اینکه گفته جم کن پس سریع تا پشیمون نشده جم کن منم حرف همسایم که عباس اسمس بود گوس کردم وجنسامو با ناراحتی جم کردم تموم که شد من اومدم با عباس خداحافظی کردمو رفتم

    عباس آقا گفت برو ولی فردا برگرد بیا تا یه غرفه اجاره کنی نری حاجی حاجی مکها پشتت باد نخوره گفتم نه فردا میام

    فردای اون روز برگشتم بازارچه تا یه غرفه اجاره کنم رفتم چنتا لاینو گشتم چیز بدرد بخوری پیدا نکردم اومدم پیش عباس آقا نشستم کمی استراخت کردم الهام شد به دلم گفت پاشو برو لاین پشتیارو هم بگرد پیدا میکنی

    اومدم لاین پشت از یکی از کاسبا پرسیدم اینجا غرفه خالی هست گفت برا خرید یا اجاره انگار یکی بهم گفت بگو برا خرید

    گفتم برا خرید گفت نه اهااا وایسا یکی دیشب بهم گفت میخوام خونه بخرم غرفمو میفروشم

    رفتمو غرفرو دیدمو خریدم خدا رو هزاران بار شکر میکنم الان که به قانون پی بردم فهمیدم که تمام اتفاقات زندگی حاصل افکارمان هست ما زندگی خود را با باورهایمان میسازیم

    خالصه من غرفرو خریدم و درستش کردم

    روز اول 17 هزارتومن فروختم چقدددددرررر خوشحال شدم چون اولین روز مستقلیم تو کارم بود

    استاد عزیزم همون طور که شما تو این فایل میگفتید بهم گفته شده پس انجامش میدم اون وقتی که میخواهید کارو شروع کنید نجواهای شیطان خیلی منفی میبافه ولی وقتی شروع میکنی میبینی اینقدر هم سخت نبوده

    من نتیجه میگیرم که اگه ما همیشه در آرامش باشیم الهامات خداوندو میتونیم دریافت کنیم

    در آخر از شما استاد عزیزم کمال تشکر وقدردانی را دارم وازتون ممنونمو سپاسگزارم که این روش زندگی کردن رو به ما نشون دادین و فهموندین که تمام اتفاقات زندگیمان دستان خودمون هست من به شما قول میدم کسایی که با این سایت آشنا شدن به این درک رسیدن والا خیلیها تو همون افکار پوچو غلطی که تا قبل از آشنایمون با این سایت داشتیم هستند ونمیدونن که قانون چی میگه

    بابت همین یک آگاهی من خدارو هر روز شکر میکنم که فهمیدم .

    هرجاکه هستید در پناه الله یکتا شادو پیروزو سربلند وسعادتمند در دنیاو آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: