مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- “نشانه” تشخیص الهامات خداوند از نجواهای ذهن؛
- “قدرتِ” تسلیم شدن در برابر خدا؛
- شما چه زمانی دست از ادامه ی مقاومت بر می داری؛
- قدرت احساس خوب؛
- کدامیک را برای پیروی انتخاب کرده ای؟ “ذهن” یا “قلب”؟!
- راهکار مسائل، همواره گفته می شود اما فقط وقتی آماده شوی، جواب را می شنوی؛
- قدم اول برای آماده شدن: بپذیر ایراد از خودت بوده و بهبود آن ایراد را شروع کنی؛
- قدم دوم، تسلیم بودن در برابر هدایت های خداوند و بی چون و چرا عمل به آنها؛
منابع بیشتر:
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD769MB49 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 53 | تشخیص الهام از نجوا45MB49 دقیقه
به نام خداوند بخشنده مهربان
تسلیم بودن در برابر خداوند جواب میده
چقدر ناآگاه بودم تسلیم بلد نبودم غر زدم گله کردم
چرا در مدرسه به ما این آگاهی ها رو ندادن همش ما رو از خداوند ترسوندن هر کاری می کردیم میگفتن از خدا بترس
خدایا شکرت فهمیدم تو ترس نداری امید داری آرامش داری انرژی داری نور داری
الان ثبت نام کردم از اول کلاس درس خداوند چقدر شیرین هست باید همیشه دانشجوی کلاس خداوند باشم
خیالم راحت شد
حال خوب اتفاق خوب
بخدا تا یکم بیشتر می خندیدیم میگفتن خنده شگون نداره بعد از خنده گریه است
الان می فهمم بعد از خنده خنده زیادددد
الان مقاومت ندارم
الان هدایت فهمیدم
کنترل ذهن فهمیدم ورودی و خروجی فهمیدم
درپناه خداوند باشید
به نام خداوند بخشنده مهربان
امروز یک برگی گم کردم خیلی گشتم خونه رو زیرو کردم گفتم خدایا من به تو اعتماد دارم نشونم بده
به محض اینکه کمی خوابیدم استرس ام کم شد یک رمز کارت بود انگار بهم الهام شد و یادم اومد خدا رو شکر کردم
و دیروز داشتم فایل عزت نفس گوش می دادم خوابم برد انگار استاد شاگرد زیادی داشت فک کنم نزدیک یک هواپیما بود من هم بودم داشت حرف می زد من بیدار شدم خدا رو شکر کردم به پسرم گفتم گفت مامان این یعنی کمی مدارت بالا رفته
این اعتماد بخدا چقدر حال آدمو خوب می کنه
تصمیم داشتم از قبل عید یک بسته پک برام اومده بود برای کسب و کار همش امروز و فردا می کردم
یک هفته پیش پسرم تشویق ام کرد نصفش انجام دادم دیروز هم بقیه اش انجام دادم حس ام عالی شد
نگاهش میکنم کار دستم هست لذت می برم
یا اینکه همسرم جمعه کلید خونه یادش رفت صدای گوشییش کمه هر چه زنگ زدم نمی شنید گفتم خدایا تو یادش بنداز یا ببینه گوشی دو دقیقه بعد زنگ زدم برداشت هنوز دور نشده بود برام معجزه بود
خدا یا شکرت
در پناه خداوند باشید
سلام دوست عزیز
من هم شنبه رفتم پسرم بردم مدرسه از اون طرف که برگشتم عکس گرفته بودم از اتاق استاد رفتم رنگی چاب کردم و اومدم چسبوندم توی پذیرایی این قد حس ام خوبه همش جلوی چششم هست تحسینت می کنم واقعا حس اش عالیه و باورمون عالی میکنه من هم مثل شما فکر میکنم موفق باشی پارسال دخترم نوشت زد توی اتاقش ولی الان خودم پرینت رنگی گرفتم دقیقا مثل خونه استاد هست
در پناه خداوند باشید