مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- “نشانه” تشخیص الهامات خداوند از نجواهای ذهن؛
- “قدرتِ” تسلیم شدن در برابر خدا؛
- شما چه زمانی دست از ادامه ی مقاومت بر می داری؛
- قدرت احساس خوب؛
- کدامیک را برای پیروی انتخاب کرده ای؟ “ذهن” یا “قلب”؟!
- راهکار مسائل، همواره گفته می شود اما فقط وقتی آماده شوی، جواب را می شنوی؛
- قدم اول برای آماده شدن: بپذیر ایراد از خودت بوده و بهبود آن ایراد را شروع کنی؛
- قدم دوم، تسلیم بودن در برابر هدایت های خداوند و بی چون و چرا عمل به آنها؛
منابع بیشتر:
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD769MB49 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 53 | تشخیص الهام از نجوا45MB49 دقیقه
سلام وعرض ادب واحترام ،بنده هم تجربیات مشابه زیاد داشتم که درهای معجزه یکی پس از دیگری برایم باز شده و کارهایم به شکل مناسب ومطلوبی انجام شده ،مثلا سال 90 یک 206 صفر از کارخانه خریدم در حالی که فقط یک سوم پول آن ماشین را داشتم و هرکاری میکردم ماشین دست دوم بخرم راهها بسته میشد ومن را هل میدادن سمت ماشین صفر ،اگر مایل بودید داستان شیرینی دارد که مفصل است و میتوانم بازگو کنم ،اما امروز در مورد اتفاقات اخیرم برایتان داستانی میگویم که درهای معجزه متعددی برایم پشت سرهم باز شد وگاهی اتفاقات افسانه ای برایم میافتاد که برای تعریف کردنشان مردد بودم آیا کسی باور میکند؟ اگد خلاصه بخوام بگم من دوسال پیش به این ساختمان فعلی اسباب کشی کردم تنها زندگی میکنم وکسی را جز خدا ندارم که گویا همه چیز دارم وبا همسایه طبقه پایین درگیری پیدا کردم دو زن و دو مرد بودند که معلوم نبود چه نسبتی باهم دارند ،ماشینم را با چاقو خط انداختند ،پنچر کردند ،در نبودم وارد واحدم شدن ، انباریم را تصرف کردند ،پشت در واحدم باچاقو تهدیدم کردند ،کتکم زدند …..هرروز کارم شده بود زنگ زدن به 110 وکم کم آنها هم خسته شدند و دیگر نمیآمدند، از طرفی برای شکایت شاهد نداشتم و وکلای دادگستری در اتاق مشاوره گفتند بدون شاهد دعوی رد میشه و از طرفی اینها حرفه ای هستند و کاری جز عصبانی تر کردنشان نمیتوانی انجام دهی صبر کن وقتشان تمام شود و بروند ،اما من میدانستم که آنها نمیروند و باوجود این که شاهد نداشتم شکایت کردم و چون حسابهایم مسدود بود نمیتوانستم بجز وکلای رایگان مشاوره وکیل بگیرم ،وکلا بمن گفتند حالا که شکایت کردی مواظب باش از جلوی واحدشان رد میشی نکشن داخل و سر به نیستت کنند ،اتفاقا آنها لامپ های طبقه اول را باز کردند ودر شب کاملا پارکینگ و راه بله ها ظلمات میشد،منم سعی کردم از غروب به بعد در راه پله ها و پارکینگ رفتوآمد نکنم ،بشکل معجزه وار از فیلم هایی که موقع درگیری گرفته بود م 4 تصویر چاقو در آوردم و زمانی که فیلم ها را بردم دادسرا بشکل یک داستان افسانه نه ای محکوم شدند اما قاضی پرونده بسیار با آنها ملایمت داشت و بسیار بمن توهین و تحقیر نمود طوری که طرفهای من و وکیلشان تمام طول جلسه بمن میخندیدند و رای سبکی هم برایشان نوشت ،به شکل معجزه وار وارد دفتر وکیلی شدم که طرفهای من را بخوبی میشناخت وبه هزینه بسیار بسیار کم تجدید نظر و اعتراض به رای برایم نوشت که همه وکلا میگفتند تجدید نظر هم 99 درصد رای ها را تغییر نمیدهد، ولی رای من تغییر کرد دو نفرشان زندان گرفتند ،بدون شاهد بدون وکیل ،بدون هزینه ،واز این خانه فرار کردند .خدایا شکرت که منو هدایت کردی ،شکرللله،شکرللله،شکرللله،من دراین سایت خداپرستان واقعی را پیدا کردم واز دست اندر کاران سایت سپاسگزارم و خیلی خوشحالم .