گفتگو با دوستان 53 | تشخیص الهام از نجوا - صفحه 23
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/12/abasmanesh-15.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-12-30 06:27:092024-04-30 02:34:49گفتگو با دوستان 53 | تشخیص الهام از نجواشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
(( بسم الله الرحمن الرحیم ))
سلام ،
روز 153 سفر …
خدایا ازت متشکرم برای تمام نعمتهایت ، برای سلامتی خودم و عزیزانم ، برای حال خوب امروزم ، برای روغنکاری شدن زندگیم در این مدت ، برای این بهتر شدن ها ، برای این بهار ، برای این نسیم هوای مطبوع برای این خونه ی خوب برای این جمع خوب برای این سایت خوب برای این استاد خوب برای فایلهای خوبش برای دوره ها برای این همه اتفاق عالی برای مشتری های امروزم برای همکار های خوبی ک دارم برای دیشب و اون هوای عالی برای فایلهایی ک دانلود کردم برای جای کار خوب امروزم برای تک تک لحظه های خوب امروزم ک با احساس خوب سپری شد ای رب من ازت بی نهایت سپاسگزارم .
خدا به ما الهام میکنه ، مارو هدایت میکنه ، چقدر این فایل روشنگر بود ممنونم از شما ، ممنونم از مریم جان برای این جای گذاری خوب فایلها خیلی به موقع بود واسم و خیلی بکارم اومد ، خدایا همواره هدایتم کن به سمت بهتر شدن ،
استاد مثال شما در مورد نجوای شیطان و احساس بد و سربالایی و صدای خدا و احساس آرامش و سر پایینی عالی بود واقعا و یک تصویر خیلی خوب در ذهنم نقش بست ،
اونجایی ک در مورد هدایت خداوند و الهامات و مثالهایی ک از پیامبران گفتید هم خیلی به دلم نشست و ایمانم رو تقویت کرد و جنس الهام رو بهتر متوجه شدم .
چقدر خوب ک چنین گفتگویی انجام شده و اینقدر آگاهی های خوب از دل این گفتگو بیرون اومد که من از شنیدنش لذت بردم .
ممنونم از استاد عزیزم و دوستان خوبی که باهم هستیم که باعث میشویم و سعی میکنیم که جهان جای بهتری باشد .
استاد ازت ممنونم یه کمکی هم این فایل بهم کرد که یادم رفته بود و توی این فایل خیلی خوب بهم یادآوری شد و احساس شکر گزاری من رو خیلی تقویت کرد ،
من این تیکه اش رو اینجا میگم تا دوستان هم بهش دقت کنند که شما فرمودید که ما وقتی
آرامش میگیریم صدای الهامات بلندتر میشود ،
وقتی آروم شدی ایده ها میاد ،
من دقیقا این رو این روزها و مخصوصا امروز با این فایل دریافت کردم ، ابتدا به آرامش رسیدم ، و بعدش که آرام شدم این ندا از درونم اومد و دیدم واقعا زندگیم الان خوبه شکر خدا ، چیزی که خلافش رو در نجواهام زیاد میشنیدم .
من الان نگاه میکنم میبینم که این مدتها خیلی کم پیش اومد که من بخوام تلاش زجر آوری کنم ک احساسم رو خوب کنم ،
چیزی که سالها قبل خیلی زیاد بود این موضوع ،
استاد عزیزم شما در این فایل فرمودید :
وقتی تو مسیری زندگی رو غلتک میفته ،
چرخا روغنکاری میشه ،
اگه خودت به زندگیت نگاه کنی مقایسه کنی با یه سال قبل و سال قبلش
میبینی چند سال پیش خوب بوده ها ولی هرچی گذشته انگار چرخ زندگیم روانتر شده
انگار همه چی راحتر اتفاق افتاده
یه همیچین احساسی بهت دست میده
نه اینکه یهویی یه معجزه میفته پایین یه شبه زندگیت زیرو رو شه
ولی وقتی مقایسه میکنی با 5 سال پیش واقعا اختلافش زیاده
ولی تو مسیرش احساست اینه ک چرخ زندگی من داره روان تر میشه …
این عبارت طلایی این فایل برای من بود که واقعا امروزم رو از دیروزم بهتر کرد و به هدف امروزم که بهتر شدن از دیروزم بود خیلی بیشتر و بهتر از دیروزم شدم با این عبارت کلیدی ، چون یکی از نجواهایی ک خیلی این روزا بامن بود رو جواب قانع کننده داد یک منطقی که ذهنم قانع شد و الان نمیتونه خلافش رو بگه ،
این ذهن منطقی رو باید با چنین جواب های قوی و قانع کننده ی خفن قانع کرد . الان ذهنم در این موضوع کاملا بسته شد .
خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای زیبایی هایی که به من نشان میدهی ، ازت برای زیبایی های اطرافم زیبایی هایی که میبینم و میشنوم سپاسگزارم ای خدای خوبم .
سلام استاد عزیزم
من حدود یک ماه هست که دو تا از درس های شما رو دارم هم زمان جلو میبرم 12 قدم و قانون آفرینش که هر دو گام اول هستم
استاد من از رشته تحصیلی خودم و کار مرتبط باهاش که سالیان پیش انجام میدادم اومدم بیرون
چون وقتی تو محیط کار قرار گرفتم اصلا دوسش نداشتم و به این نتیجه رسیدم که من نمیتونم برای کسی کار کنم و باید بیزینس شخصی خودم رو داشته باشم
مدت ها از خدا هدایت میخواستم شبانه روز و خیلی ناراحت بودم البته کارم خیلی خوب بود و خیلی با دقت فراوان انجام میدادم طوری که همکاران سابقه دارم میگفتن انگار ده ساله که سابقه کار داری
و من از قوانین چیزی نمیدونستم از اینکه حالم خوب باید باشه
ولی یک الهامی به من شد که اگر میخوای از این کار بیای بیرون باید به عاااالی ترین شکل ممکن اینجا کار کنی و صدت رو بذاری این کلید این قفل هست و من با کمال میل انجام دادم البته شخصیتم هم همینطور هست کار درست در زمان درست
بعد از مدت ها به پیشنهاد یکی از اقوام من هدایت شدم به یک شغل که با اون خانم شریک بشم
و مدت کوتاهی نشد که من سر یه مسئله پیش پا افتاده با رئیس اون بخش بحثم شد که یکی از پرسنل باعثش شده بود منم دیگه نرفتم هر چی زنگ زدن گفتم دیگه سر اون کار نمیام از جاهای مختلف تو همون رشته به من پیشنهاد های عالی شد ولی من قبول نکردم
من تو این مدت 7 میلیون جمع کرده بودم که گذاشته بودم بانک و 21 میلیون گرفته بودم و وقتی پول رو گرفتم به یک نفر که نیاز داشت قرض دادم و وقتی برگردوند تقریبا بازپرداختش تموم شده بود
استاد من بیزینس خودم رو با اون پول شروع کردم
مجبور بودم برم خارج از کشور و اونجا خرید کنم هیچ جا رو بلد نبودم زبانشون رو بلد نبودم صفر مطلق ولی یه هیجانی داشتم که اصلا مهم نبود خرید کردم و به مدت کوتاهی دو برابر خریدم رو فروش انجام دادم منم مثل شما خودم پوستر چسبوندم خودم تراکت پخش کردم و ادامه دادم استاد داستانش خیلی طولانی هست ؛ من که درآمد خوبی داشتم به خاطر اینکه سرمایم کم نشه دست به پول فروش نمیزدم ، استاد من تو شغل خودم اگر از جای دیگه ای برای یک روز میرفتم سر کار بهم 400 هزار تومن پول میدادن اون موقع دلار زیر هزار تومن بود و من الان که این بیزینس رو راه انداخته بودم هیچ پولی نداشتم و مثل یک نوزاد از این بیزینس نگه داری میکردم و مثل یه مادر هر چی داشتم میریختم توی کار خیلی شرایط سختی برام بود
من وارد تولید شدم بعد از جای اولم که کوچیک بود یه مغازه کوچیک گرفتم تو یکی از پاساژ های خوب شمال تهران و بعد چند ماه رفتم تو بزرگترین مغازه اون پاساژ البته شریک داشتم و بعد چند سال تحمل زور گویی های شریکم همه چی رو دادم و اومدم تو یکی از بهترین مال های تهران با متراژ بسیار بزرگ ولی مسیر خیلییی سختی بود و من هر روز پیش رفت کردم یه کارگاه اجاره کردم
استاد من طراح هم هستم و چون پولی نداشتم که کارگاه بزنم از خدا خواستم که مدلی طراحی کنم که بتونم پول کارگاه و وسایل رو جور کنم استاد مدلی طراحی کردم که مردم سف کشیدن و من تو مدت کوتاه سیصد میلیون فروختم کارگاه اجاره کردم تمام وسایل رو نو خریدم ولی مواد اولیه نداشتم کمتر از یک سال من طبقه بالای اون ساختمون رو هم اجاره کردم بعد از مدتی یه کارگاه دیگه هم گرفتم و پرسنلم به 40 نفر رسید
استاد من روزانه بالای 100 میلیون درآمد داشتم و مینوشتم برای 500 میلیون البته بگم درونم یه وقتایی آروم بود و یه وقتایی نه فکر میکردم آدم موفق آدمی هست که سرش شلوغه مشغول حل مسئله هست و تو این مسیر بودم ولی همه چی خوب پیش میرفت
استاد خیلی چالش پیش اومد و حل کردم
ناگهان به پیج کاریم ایراد گرفتن مجبور به پاک کردن عکس تمام محصولاتم شدم دفعه اول گفتم اشکال نداره و من درستش میکنم دفعه دوم سر خورده شدم دفعه سوم که باز هم ایراد گرفتن من دیگه باختم
دیگه اون دختر پر شور خبری نبود هر چی بیشتر تلاش میکردم اون کمتر میومد بالا
و دری از جهنم باز شد و سیلی از اتفاقات بد آدم های بد اومدن استاد از در و دیوار بلا میومد واقعا باور نکردنی سیل اتفاقات عجیب دشمنی های عجیب
و من یک سال نتونستم تولید کنم با چنگ و دندون بیزینس رو حفظ کردم یک سال افسرده بودم دو تا مشاور میرفتم هم زمان در حالت عادی از شدت استرس ضربان قلبم به شدت بالا میرفت من خیلی فعال بودم خیلییی کار میکردم خدا ترمزم رو کشید گفت این زندگی نیست باید آروم باشی من که با تعجب آدم های توی کافه رو نگاه میکردم میگفتم اینا چقدر بیکارن یا میشه منم یه روزی تو کافه ها بنشینم ؟ یک سال تو کافه ها بودم و فکر میکردم و مینوشتم کم کم بهتر شدم
آدم های سمی کم شدن آروم شدم و
دوباره نیروهای جدید استخدام کردم این سری همشون انسان هایی عالی اصلا بعضی هاشون معجزه وار وارد شدن بدون تلاش من قبلش کارگاه هم رو عوض کردم و تمام جزئیات کارگاه رو نوشتم و با یه قیمت عالی اجاره کردم البته کلی باز سازی داشت در حین بازسازی هم گیر چند تا آدم بد افتادم ولی تموم شد مسئله هاشون و سه طبقه کارگاه منظم قشنگ دارم
ولی فروشم تکون نمیخورد من یک ماهه آموزش ها رو گوش میدم حدود 80 درصد وقتمو
من تو این یک سال فهمیدم خدا میخواست آزادی زمانی رو به من یاد بده و من تازه درکش کردم انقدر تیمم خوبن که نیاز به حضور من خیلی خیلی کم شده
من 600 میلیون بدهی دارم و این برای درآمد من رقمی نیست ولی استاد این مدت فروش من به شدت کم شده یعنی بارها و بارها حساب من صفر مطلق شده و معجزه وار پرداختی ها رو انجام دادم ولی وجود بدهی روی من سنگینی میکرد
البته اینم بگم یک سالی که تولید نداشتم 1/5 میلیارد بدهیم رو دادم و 2 میلیارد هم پس انداز کردم که با توجه به فروش قبلم رقمی نبود ولی خیلی خوشحال بودم
دیروز از فشار بدهی ها با اینکه اصلا به من فشار نیاوردن و حتی زنگ هم نزدن خیلی حالم بد شد و من دو روز افتادم تو تخت خیلی امروز گریه کردم نمیتونستم فرکانسمو حفظ کنم البته مدل گریم از غم و خشم نبود از روی تسلیم و گرفتن راه کار بود و گفتم من این جوری نمیخوام این فروش و این شرایط مالی و این فشار رو نمیخوام من بها دادم صبوری کردم الان دیگه بااااااید من فروشم بره بالا رفتم دو تا دستبندم رو فروختم که بدهی هام رو که حدودا یک سوم میشد رو بدم و این فشار کمتر بشه گفتم دوباره میخرم بهتر و جدید ترشو
و استاد باور میکنید که امروز بعد مدت ها ما فروش 80 میلیونی رو داشتیم
وقتی الان بچه ها برام فروش امروز رو فرستادن گفتم باید بنویسم که من اون سبک خواستنم که با ایمان و با جسارت بود.رو امروز دوباره پیداش کردم و همین امروز هم جواب گرفتم
استاد من خیلی پول ساختم از صفر ولی وقتی نگاه میکنم این حرکتم خوب بوده ولی سینوسی بوده یعنی هر بار یه چیزی اومده و تونسته خرابش کنه
من میخوام این ترمزم رو از بین ببرم و قاطعانه و متعهدانه بهش عمل میکنم
من خیلی خلاقیت و توانمندی تو خودم میبینم و بارها. کارهای جهادی کردم این بار جهادم فقط روی ذهنمه
و همین جا تعهد میدم
استاد ازتون ممنونم نور و خیر جاری باشه تو زندگیتون
من هر روز دعاتون میکنم
فقط یه سوال دارم الان با اینکه 12 قدم و آفرینش رو تازه شروع کردم ثروت 1 رو بگیرم یا بذارم اینا تموم بشن
؟!
ممنونم از حضور شما در زندگی جدیدم
به نام خدا
إِنَّمَا النَّجْوَی مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (10)
همانا نجوا از سوى شیطان است تا کسانى را که ایمان آورده اند اندوهگین کند، در حالى که جز به اذن خداوند، هیچ (نجوایى) ضرر رسان نیست، پس باید مؤمنان تنها بر خداوند توکّل کنند.
سلام
عجب گفتگوی ارزشمند و بی نظیری بود ، الله اکبر.
قرآن کریم توسط 2 تا فرشته به آسان ترین شکل تفسیر شد . چقدر صحبت های این جلسه کاربری و اساسی بود.
تمام صحبت ها در مورد ایمان راسخ به خداوند داشتن بود نه سر زبانی، ایمان قلبی که باعث بشه ، هرچه خداوند هدایتگر گفت ، من بنده ، فقط بگم چشم و اجرا کنم ، به خداوند اعتماد داشته باشم، و ازش در کوچکترین و جزئی ترین مسائل مثل خوردن و آشامیدن، هدایت بخوام ، و مطمئن باشم ، منو به هر خواسته ای هدایت می کنه.
کافی من مقاومت ذهنی ام را کم کنم ، و خودم را به احساس خوب برسونم ، در این صورت الهامات الله می آد که وقتی بهش عمل می کنم شاید منو 50 سال در زندگی جلو بیندازد.
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
-از احساس خود می توانیم متوجه شویم گفتگوهای ذهنی ما از طرف شیطان یا خداوند است
-اگر احساس خوب و آرامش داریم بدین معناست که در حال گفتگو با خداوندیم
-اگر احساس غم عصبانیت ترس خشم افسردگی احساس بد داریم بدین معناست که در حال گفتگو با شیطان هستیم
-هنگام داشتن احساس خوب خداوند با ما صحبت می کند و احساس ما به تدریج بهتر می شود
-هنگام داشتن احساس بد شیطان با ما صحبت کرده و احساسمان بدتر می شود
-برخی اوقات هنگام مواجه شدن با چالش ها نیاز نیست اقدام خاصی انجام دهیم تنها کافی است تسلیم شویم
-حضرت موسی با برخورد به چالش ها و تضادها تسلیم و از همان لحظه زندگی او در تمام جنبه ها متحول شد
-هنگام مواجه شدن با چالش ها دو انتخاب داریم:
احساس خود را خوب نکرده و اجازه دهیم جهان ما را زیر چرخ دنده های خود له کند و سپس تسلیم خداوند شویم
احساس خود را پیش از اینکه زیر چرخ دنده های جهان له شویم خوب کرده و تسلیم خداوند شویم
-همواره به خیریت پلن خداوند از همان ابتدا ایمان و باور داشته و اجازه ندهیم احساس بد ما شدت و قدرت بگیرد
-تنها با داشتن توانایی کنترل ذهن است که می توانیم ثروتمند و موفق شویم
-اسلحه ی شیطان ایجاد ترس است
-با داشتن باورهای خوب با سپاسگزاری به خاطر داشته ها با فکر کردن به نعمت هایی که اگر اکنون آنها را از دست می دادیم احساس بسیار بدتری داشتیم می توانیم به احساس خوب بهتر دست یابیم
-تنها کافی است بتوانیم احساس خود را کمی بهتر از گذشته کنیم تا خداوند و قلب ما با ما گفتگو کند
-باید بتوانیم توکل و ایمان خود را نشان داده تا الهامات خداوند را دریافت کنیم
-اگر بتوانیم احساس خود را خوب نگه داریم خداوند و جهان سایر کارها را برای ما انجام خواهند داد
-به میزانی که سعی می کنیم احساس خود را خوب نگه داریم به همان اندازه مشمول دریافت ایده ها و هدایت های خداوند می شویم
-الهامات خداوند قلب ما را نسبت به تحقق نتایج محکم می کند
-با عمل کردن به ایده های الهی نتایجی به مراتب بسیار بزرگتر از سایرین کسب می کنیم
-در هر حوزه ای با داشتن احساس خوب از تضادها و چالش ها درس ها و تجارب زیادی می آموزیم
-با کار کردن بر روی باورها از جایی به بعد با تضادها و چالش های بسیار بد مواجه نشده چرخ زندگیمان روانتر شده و بهتر می توانیم ذهن خود را کنترل کنیم
-قانون جهان را همواره به یاد داشته و سعی کنیم در هر موقعیتی احساس خود را خوب نگه داریم
-به تدریج با عمل کردن به الهامات خداوند جنس آن را به درستی تشخیص داده نتایج و اتفاقات زندگی ما بزرگ و بزرگتر می شود
-ذهن ما حاصل ورودی ها و قلبمان از خداوند است
-ذهن ما بسیار منطقی اما روح و قلب ما دورن ما و آگاهی هایی از آینده و نحوه ی تحقق اهداف دارد
-خداوند همواره در حال گفتگو با ماست
-در دوران کودکی ارتباط بسیار قوی با خداوند داریم به تدریج با قوی تر شدن منطق نجواهای شیطانی جایگزین آن می شود
-باورها و افکار ما نتایج نهایی را برایمان رقم می زند
-باورهای نامناسب باعث می شود علی رغم اقدامات فیزیکی زیاد نتایج نامناسب بیشتری کسب کنیم
-با تغییر باورها و افکارمان ایده هایی برای تحقق اهداف به ما الهام شده که با عمل کردن به آنها به خواسته های خود دست میابیم
-به ایده های الهامی خود فارغ از منطقی بودن یا نبودن آن عمل کنیم
-ذهن ما در برابر الهامات خداوند مقاومت داشته اما قلب ما همواره با آن موافق است
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خدا وسلام به خدا.
153مین گام حضورم درمحضرخداراتوی تمرین دوره ی روزشمارزندگی تجربه میکنم.الهی شکرت بااین همه نعمت بی انتها.
حمدوسپاس مخصوص خداست که بادستورمن درخواستم را اجابت کرد.
ومرابه اقیانوس آگاهی وعلم خودشناسی وخداشناسی قرارداد.
الهی سپاسگذارم که توی دانشگاه خصوصی بابهترین استادهاومعلم وهمکلاسیهای مجرب همراهم کردی خوش بحال من شده.
سلام به هردواستادعشق ، که هم درس مادی و هم درس معنوی راباهم به من آموختن وهیچ تداخلی نداشت قدم به قدم پذیرفتم والان4سالِ تمام بااستادعزیزم سیدعرشیانفردارم زندگانی میکنم.
و2سالِ تمام هم بااستادعزیزم سیدعرشیانفروهم استاد عزیزم سیدعباسمنش ومریم جون زندگانی میکنم.
من اول از آغاز هرسخن سپاسگذاری بابت عقل سالم دربدن سالم خودم وخانواده ونی نی آینده ام رابجابیاورم قربه الاالله الهی شکرت.
خدایاسپاسگذارم که به من تشخیص الهامات خداوندی راازنجواهای شیطان به سادگی آب خوردن بامعنی ودرک وفهم وعمل درمصیرعشق وعاشقی به تک تک کوآرکهای بدنم باخونم آغشته کنی ومرارهبریت کنی.من برای این تجربه صادقانه آمادگی خودم رادربهشت ازلی اعلام کرده ام. وباسبک بالی وسبک حالی قصدسفربه بهشت کره ی خاکی راکرده ام.ودراین محل آزادباوفورامکانات هم این بهشت رامیسازم وهم زندگی دربهشت ابدی ام راطراحی ودرحال ساخت و ساز هستم دمم گرم بااین همه خلاقیت.
سوال اول:حالاخدایابه من جواب بده هراشتباه وخطایی انجام دادم معذرت میخوام. حالابعدازمعذرت خواهی وتوبه پذیری من برای دریافت وشناخت الهامات به ساده ترین روش روآموزش همراه باعمل به من بیاموزالهی دورت بگردم توهم پدرومادروهم پسران رشیدمنی .
پس لیلابااین همه داشته وثروت میتونه توبهشت دنیوی باافتخاروقدرت جهان روگسترش بده.
سوال دوم:الهی خودت درقرآن، کتاب راهنمای زندگی من گفتی.
همین دیروزخوندم که به همه چیزیک اندازه معین ازانرژی خودت داده ای.حالا قدرت تسلیم شدن دربرابرخودت راکه بزرگترین وثروت سازترین نعمت است رابه قلبم تزریق کن.
یعنی از4سال قبل ازفرش به عرش رسیدم ولی حق خواستن بیشتر باسپاسگذاری رادارم بایدبراخودم واولادم آسان کنی به خداماتواین دنیاکه هم تضاد داره هم بُعدداره هیچکاری بلدنیستیم!!!!!!
اینجاکی میخوادبه دادمون برسه!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
منه بیسوادکه توهیچ فضای مجازی نیستم.
حتی استادمن اصلا نمیدونم چطوربابرنامه های زنده ی شما رودنبال کنم ومنم حاضرشم ولذت حضوررابچشم!!؟؟
همش میگین من به کسی جواب پیام نمیدم من باکسی تماس ندارم عیب نداره شما هم باهمونهایی که بلدن تماس بگیرن صحبت کن.!¡!!!!!!!¡
حتما همونطورکه خداباشماصحبت کردبامنم صحبت ورابطه اش رو با زبان ساده تربا من برقرارمیکنه .اعتمادکردم به خدا
شماهاگفتین اعتمادکن منم اندازه خودم دارم کارمیکنم.
سوال3:هنوزنمیدانم چقدرمقاومت میکنم!!!!؟؟؟؟
چون خداخودش شاهده که هیچ لجبازی نه باخودم،نه باخدا،نه بااطرافیان،نه باطبیعت رو دارم.
خدایااگه در این مورد مقاومت هرچی هست ازنگرانیهای منه!!!!!
ازذهن منه ازخطاهاواشتباهات وبه زمین خوردنهای منه !!!!!!!بگو به من چه قدمی روبردارم تاآسان شوم برای آسانی ها!!!!؟؟؟?
خدایاتوکه احساس نداری والان بانوشتن کامنت بی اختیاراشکهام جاری شده ازبی کسی خودم توغارتنهایی موندم چه قدمی بلدم بردارم که رهاباشم !!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟ودرلحظه زندگی کنم برای همیشه نه یک ساعت خوب ویک ساعت ناخوب!¡!!!!!
سوال4:دوست دارم: نه ازترس خداباشه !!!!!!!!!
نه ازترس ازدست دادن چیزی باشه ¡!!!!!!!!!
ونه برای به دست آوردن چیزی¡!!!!!!
مدام احساسم روخوب نگه دارم .
خدایاخودم روبرای خودم میخوام.
ازوجودم لذت ببرم .
ازحضورم لذت ببرم .
مگه چقدرفرصت نفس کشیدن دارم؟؟؟؟؟!!!!!
اونم همش به استرس به دست آوردن خواسته هام!!!
یا از ازدست ندادن داشته هام!!!!
یا ترس ازخدادیگه بسه. !!!!!!!
هرآنچه نعمت دردستان توهست من وخانواده ام تسلیمیم!!!!!! ای بی نیاز، باتجربیاتم میخوام توروخیلی بیشترازنعماتی که درجه یک به من داده ای احساست کنم چون ازچاه تاریک به سوی نوردعوت شدم.
ذهنم میگه خب کی وچگونه میخوای خوشبختی ازاین بیشتر روتجربه کنی!!!!؟؟؟؟؟
سوال 5:خب دوست دارم قلبم حرف اول رابزندچون خوبی منومیخواد.
ومنی که عمریه باذهن جلورفتم وکاسه وکوزه هادرآخرشکسته شد.
الان فقط به مراقبتهای ویژه ی الهی نیازدارم یاربّ. توقول دادی الوعده وفابلدنیستم حتی ازت درخواست کنم یا. ربّ یاریم ده.
سوال6:من نمیدانم!!!! من کی آماده ام برای حل مسائل!!!؟؟؟
چگونه راه حل رابشنوم وبشناسم!!!؟؟؟؟
من کی آماده ام فقط ازخداکمک میخواهم خودش علم وآگاهی خداشناسی وخودشناسی رابه من عطاکندماکه هیچی……….
سوال7:کلاًخودِ من. منبع ایراد هستم.
منم قبول دارم100٪مشکل از بندگی من است!!!!سراپاآماده ام برای تغییرات فقط بایدچشمهاروشست وجوری دیگه ای به خودم وتغییرات وپیش رفتم نگاه کنم.وباخودم روراست باشم هرچی که پیش میرم هی توقعم بیشترمیشه الان متوجه شدم.!!!!
که بزرگترین پاشنه آشیلهام یکی سریع ناامیدمیشم خطر !!¡!خطر !!!!!!بزرگی است.
عجولی من سم کشنده است.
توقع های زیادوبعضا بیجاازخودم دارم ومعجون فلج کننده ازذهنم تزریق به جسمم میشود!!!!!!
که محصولش میشه استرس ونگرانی وضف جسمی که بایدبرای بهبودش عکس این عمل را انجام دهم.
سوال8:خب نمیدونم کجاهدایت خداست!!!؟؟؟؟
بی چون وچراقبول کنم .
بعضی وقتهاباخودم میگم نکنه این حماقت من بودتوی تشخیص هدایت خداوحماقت خودم به خدانمیدانم چکارکنم!!!؟؟؟
مثلایک نفر4الی5سال پیش ازماکمک خواست منم کمکش کردم ازفردای اون روزیکسره آمون ماروبرده بودمانون نداریم،گوشت نداریم،کرایه خونم مونده یامیگفت :ازکسی کمک خواستم!!!!!!طرف میخواسته ازمنودخترم سوءاستفاده کنه!!¡!!!!
وبه صورت مظلوم نمایی مدام برامنوپسرم پیام میداد!!!!!!!
منم یک روزتماس گرفتم وصداموبردم بالابعدگفت ببخشین دخترم این پیامهارومیداده!!!!!!
گفتم دیگه پیام ندین!!!!بعدازچندوقت معذرت خواهی دوباره درخواست کمک کردجواب ندادم!!!!!بازسرمزارروستامون دیدمش یک کم نقدی دادم.
ویک خانم نقدی داشت گفت اگه کسی رومیشناسی این پول روبهش برسون واین پول روبرای همین نیازمندفرستادم.
الان 3هفته پیش پیام داد. جواب ندادم!!! نصف شب تک زنگ زدجواب دادم .سریع قطع کردپیام دادشارژندارم!!!!
بعدازیک هفته تماس گرفت: گفت پام شکسته کمکم کنین وال وبل گفتم موقعیت ندارم وکسی روهم من نمیشناسم.
چون همون5سال پیش برای دارو ودرمان به کسی معرفی کردم جلوی همونم آبروی ماروبردازبس که تماس گرفته. واین بنده ی خدا حتی اسم منوبه نام حاج داداشم توگوشی سیوکرده وگفته فلان ساعت تاروزبعدبه من تماس نگیریداگرکارواجب داشتین پیام بدین چون توخونه جلو خانمم معذب هستم حتی پسرهای منم تماس نمیگیرن بااین حاج آقا!!!!!!!مگردرساعات اداری!!!!
بعداین خانم روکه معرفی کردیم دینگ، دینگ، دینگ با این حاج آقا تماس میگیره که ماخوردوخوراک نداریم مااینجوری مااونجوری!!!!!!
حاج آقا گفت: به این خانم بگودیگه بامن تماس نگیره مگه ازمن طلبکاره!!!!!!
بالاخره الان هم نه موقعیت کمک کردن دارم وبه عزیزدلم گفتم .جواب دادولش کن فامیل عزیزدلم هست. باخودم میگم خدابراش درست میکنه غصه نخور.غصه نمیخورم ولی خب منم انسانم ذهنم هی ازهردوراه اذیتم میکنه کمک کنم یکجوراذیت هستم کمک نکنم بازمیگه توهم نمیتونستی پول 2کیلومیوه کمک کنی والاموندم که این کدومش هدایت خداست کدومش حماقت لیلاس!!!؟؟؟؟
امیدوارم به سادگی تشخیص هدایت روفهم ودرک وعمل صادقانه داشته باشم آمین.
عاشق هردواستادم هستم من سحری هابرنامه های تلویزیون روبعدازاذان مشهدفقط دعای سحرتهران روگوش میکنم اونم نزدیک تلویزیون مینشینم که بقیه خوابیدن راحت باشن.
وکل زمان خوردن چایی وغدافایلهای دوره ی بامدادطلایی استادناجی ام سیدعرشیانفرروباجان ودل گوش میکنم.چون همش از خودشناسی و خدا شناسی صحبت میکنن ومیشه عزت نفس عالی.
الهی استادان گرامی ازاینی که هستین تریلیاردهابرابرپیشرفت مادی ومعنوی داشته باشین آمین.
عاشق همه ی شماهستم، به خدانمیدانم چگونه خداروشکرکنم ؟؟؟؟؟!!!!!!!بابت حضورش ،حضورم ،حضورگرمتان¡!!!!!?؟؟توهمین هم مشکل دارم باخودم که شکرگذاری ام درسته؟؟؟؟!!!!یاحق.
بنام خدایی مهربان
سلام به همه دوستان خوبم و استاد عزیزم
گفتگو با دوستان قسمت 53
تفاوت بین صحبت کردن خداوند و شیطان ، اگر آرامش داری ، حرف از طرف خداوند است ، اما اگر احساس غم و غصه، خشم و نامیدی داری بفهم که از طرف شیطان است .
مدتهاست که برای من اتفاقی بد نمیافتد، واگر هم یک اتفاقی به ظاهر ناجور میفتد من میگم ، قرار است برای من چیز یاد دهد ، چون بارها چنین شده که یک اتفاقی بد افتاده و بعدا وقتی فکر کردیم به خودم گفتم خدایا شکرت که این اتفاق افتاد و گرنه من اصلا متوجه این موضوع نمیشدم.
وقتیکه احساس خوب داری یعنی اتفاقاتی خوب میفتد و همان اتفاقی به ظاهر ناجور به رشدت کمک میکند، چند سال پیش خوب بوده اما این یکسال خیلی عالی پیش میره .
خداره شکر
بخشش کار عقل نیست ، بلکه کار قلب است و همچنان توجه نکردن به اتفاقات ناخواسته است. و باید فقط احساس خوب داشته باشیم تا قلبمان صحبت کنند ، اما اول ما باید انتخاب کنیم .
بارها شده که از الهامات خداوند کار گرفتم و چقدر اوضاع عالی شده ، اما بارها هم شده که خوب فهمیدم که باید اینکار را بکنم اما انجامش ندادیم، و بعد تاوانش را هم دادیم . و این الگو بارها و بارها تکرار شده.
پس باید یاد بگیرم که ببخشیم، نه بخاطر دیگران به دلیل اینکه خودمان آرام بگیریم .
خدایاشکرت
سلام
دوستان کمتر از یکماهه که با استاد عزیزمون آشنا شدم، نتیجه کاری واستون بگم که کاملا بیکار بودم و خودم رو یه جورایی قانع میکردم که مثلا ثروت به سمت من میاد ولی حسم لحظه ب لحظه بدتر میشد و روزها پشت هم این حس تکرار میشد، جوری که تا ظهر میخابیدم که فقط زمان بگذره تا اینکه به سمت کار هدایت شدم وکارهای دفتری و پشت میزی رو دوست دارم،یکی از آشناهام که داخل اسکله فعالیت میکنه بهش گفتم واسه منهم ببین کار هست،من هم میام تا اینکه بهم گفت صحبت کردم و کار فنی واست هست، خلاصه قبول کردم و رفتم واسه مصاحبه فنی، 3 نفر ازم مصاحبه گرفتن و نفرآخر که نفر چهارم بود بهم گفت که واسه کار اداری و دفتری بهترمیتونی کار کنی تا فنی، و دقیقه نود نامه من رو نوشتن که واسه کار دفتری مشغول بشم ،نتیجه مالی از بیکاری الآن دیگه خدا رو شکر اسنپ کارمیکنم و امرار معاش روزانه دارم تا روزی که از شرکت بهم زنگ بزنن و بصورت جدی اونجا مشغول بشم.
اما اینروزها خیلی سردرگم هستم، علتش هم این هست که به محض شروع کردن یه فکری میاد سراغم که میگه دیگه دیر شده، تو دیگه نمیتونی به اون زندگی ایده آلت برسی، خیلی خودم رو با دیگران مقایسه میکنم،خیلی خودم رودست کم میگیرم،عزت نفسم ضعیف شده
بهم راهکار و انگیزه بدید
سلام دوست عزیز
بهت تبریک میگم اول اینکه از شاگردان استاد هستی وراه خوبی درپیش گرفتی همین ک با استاد آشنا شدی ودراین مسیر قرلر گرفتی این خودش نشان پیشرفت وتغییر باورت بوده ک الان اینجایی وکامنت مینویسی
ما انسان هستیم وسر راه همه ما شیطان هست وبا نجواهاش جلو پیشرفت ما رو میگیره
چون قسم خورده ک ما انسان ها رو گمراه کنه
شما مبگید ک یک ماه ک تو این مسیر الهی هستید ویه شغل جذب کردید
و درآمد روزانه از اسنپ دارید این خیللللللی عالیه دوست عزیز با جدیت وتعهد این مسیر رو ادامه بده
این ک خودت با دبگران مقایسه میکنی از احساس عدم لیاقت شماست ک استاد در موردش در دوره احساس لیاقت مفصل صحبت کردن
دوست عزیز کمال گرایی جلو پیشرفت شما رو میگیره
استاد همیشه تاکید بر تکامل دارن وجهان هم یه شب ه ساخته نشده
فقط خودت را با گذشته ات مقایسه کن ن با اطرافیان
هر کس در هر جایگاهی هست نتیجه فرکانس باورهایش است
وتوهم درجایگاهی هستی ک فرکانسش را فرستادی واین عدالت خدا وند است
اگر توانایی خرید دوره نداری عجله نکن
تو سایت کلییییی فایل رایگان هست
از این آگاهی ها استفاده کن کم کم مسیر باز میشود در پناه الله
باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربون
روز 153ام
هدایت از قلب میاد
بارها ، هدایت شدم ولی ذهن اونقدر سریع عمل کرده که منو دچار سوتفاهم کرده و نزاشته عمل کنم
و البته که این عمل ها هم تکامل میخواد
اونقدر ازمونو خطا انجام میدی،تا کم کم هدایتا و صدای قلبو واضح تر میشنوی
چند وقته پیش،به دلیل تقاضا برای کلاس یوگا،به دنبال مربی بودم
یه روزی وسط کلاس،یهو یاد یکی از دوستانم گفتم که قبلا در باشگاه اونها مربی بودم ولی به دلیل تضادها،جدا شدم و بعدها این دوست شریف،بمن زنگ زد ک در حال اموزش یوگاست و دوسال از اون تماس تلفنی گذشت(دوستایی بودیم که هروز ساعتها حرف میزدیم ،راجب کتاب هایی ک میخوندیم،کارو..انصافا همیشه صحبتامون مفید بود…)
خب ما بخاطر تضادهایی ک زمانه همکاری داشتیم،ارتباطمون قطع شده بود و فقط همون یبار باهم تلفنی حرف زدیم
وقتی وسط کلاس،یادش افتادم که یوگا کار میکرده و قلبم گفت زنگ بزن!
حس خوبی داشتم
اما ذهن شروع کرد..
ندا،حاشیه ها رو یادته،اون ادمها خیلی بهت بد کردن،پشت سرت حرف بی ربط زدن،شاگرداتو نربی کردنو همه جا گفتن ندا …
خلاصه دلایل منطقی برای زنگ نزدن
ولی قلبم داشت فریاد میزد زنگ بزن
گوشیو برداشتمو زنگ زدم
دوستم از خوشحالی،یبار هول شد سلام داد،گوشیو قطع کرد
یبار دیگم کلی ساکت بود
گفتم چی شده؟
گفت ندا باورمنمیشه زنگ زدی!!
گفت یماه قبل،به همسرم گفتم منو سوپرایزکن،اونم گفته چی برات بخرم؟؟
گفته نه!ی کاری کن ،من ندارو ببینم و باهاش حرف بزنم
خلاصه کلی حرف زدیمو بعد از یکساعت حرف زدن،گفت ندا چقد خدارو فراموش کرده بودم و چقد همین تماس،بمن ارامش قلب داد و چقد حرفامون مثل سابق،بهم انرژی داد
چقدر ازم تشکر کردکه دوباره جواب یکسری نگرانی ها رو،از حرفای من پیدا کرده بود(مثل سابق)
گفت ندا کمه،رستوران قرار بزاریم
خلاصه همون روز همسرشون بهم پیام داد کلی تشکر کرد ک این دوسته من چقدر شاد شده چقدر حسش تغییر کرده..
واقعا با یک تماس که صدای قلبم بود
این حجم از انرژی خوبو منتقل کردم
چند وقته بعد،رستوران ک بودیم،ازم خواست ک برم سر کلاساش (باشگاه قبل)
من سالها قبل با برادرشون ک صاحب باشگاست به شدت به مشکل خوردمو اومدم بیرون
ولی حالا همش میگفت ندا ماهمه متوجه شدیم که تو چقد متفاوت بودیو اشتباه از ما بود
ندا داداشم میدونه تو چقد زحمت کشیدیو اون درگیر سوتفاهمایی بود ک بقیه مربیا برای تو ساخته بودن
ما ی مجموعه بزرگتر داریم میزنیم،میشه رو تو حساب کنیم؟
ذهنم همش طبق تجربه های قبلی و حواشیه اون مجموعه،میگفت نه! بگو نه
مراقب خودت باش
این سیکل اشتباهه و دوباره برات اتفاق میفته
اون ادمها عوض نمیشن
یبار تجربه کردی دوباره برنگرد همون جا،برای خودت بده
شاگرداتو مردم چی میگن!
کلی حرافی کرد
یه جمله جوابشو دادم،گفتم من ندای قبل نیسم!! همه اون داستانها،برای اون ندا بوده
قرار نیست برای ندای جدید این اتفاقا بیفته
به ذهنم گفتم،اجازه بده خدا برامون تصمیم بگیره و با نشونه ها جلو بریم
خلاصه ک منتظر نشونه هام تا ببینم پلن برای من چیه
وقتی با بابام صحبت کردم،بابام گفت دخترم اگه بخاطر غرورت میخای نری،اشتباهه
اگه بخاطر حرف مردم بخای نری،اشتباهه
اگه باشگاتو جم کنی بری،اشتباهه
عشقه تو ورزشه،چه بهتر ک دستی از دستای خدا باشی برای بقیه،مخصوصا جایی ک قبلا کار کردی و دلتو صاف کنی برای ادمهایی ک اعتراف به اشتباه کردن!
باشگاتو داری،ی ساعتم برای بقیه وقت بزار
قلبم با حرفای بابام اروم بود ( پشت حرفای بابام عشق بی قیدو شرطو دوری از قضاوت کردنه بقیه و داشتن شجاعت در مقابل حرف مردم بود)
و هم چنان منتظر نشونه ها هستم
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
خدایی که همه چیزم از آن اوست
سلام و احترام به استاد عزیزم و خانوم شایسته ی نازنین و دوستان توحیدی ام
چققد جالب من قبل از ورودم به سایت استاد عباس منش گفته بودم که با چهار استاد دوره داشتم و آخرین استاد اقای عرشیانی فر بودن و من توی همین سایت متوجه شدم که ایشون از شاگردان استاد عباسمنش بودن…. و چققد این طی کردن تکامل من جالب بود برام الان که نگاه میکنم به دوره هایی که از دوستانی که تهیه کرده بودم تا رسیدم به خود استاد عباسمنش …. یادمه آخرین دوره ای که از اقای عرشیانی فر تهیه کرده بودم رزق سحرگاهی بود به مدت چهل روز و بعد از اتمام اون دوره من طرز عجیبی وارد سایت استاد عباسمنش شدم وجالبه بدونید من استاد عباسمنش رو اسمشون رو دقیقا همون تایم و زمانی شنیدم که اسم اقای عرشیانی فر رو …. ولی باز خداوند به من اجازه ی ورود به سایت استاد رو نداده بود چون وارد سایت اقای عرشیانی فر شدم و خلاصه تکاملم رو طی کردم تا رسیدم به استادم جان جانان استاد عباسمنش….مرررسی استادم برای اینهمه انرژی مثبت در سایتتون که هر چی جلوتر میرم مطمئنتر میشم که خداوند دوست داره منو هدایتم کنه دوست داره من بشم همون بنده ای که خودش میخواد …. استاد عزیزم من آرامش و حس فوق العاده ام رو از شما دارم البته شرک مخفی محسوب نشه چون خدا میدونه منظورم از این حرف چیه….شما یکی از دستان خدا بودید روی زمین برای من …. خدایا شکرت که منو لایق دونستی تا بشم یکی از بنده های خوبت که باورت داره بهت ایمان داره بهت اعتماد داره …. خداجونم خییلی دوستت دارم …. من عااششقتمم که همه ی شرایط رو برام فراهم میکنی تا من به خواسته هام برسم … خدایا شکرت ….. خدایا خیییلی دوستت دارم ……
سلام خدمت شما استاد عزیز.
استاد آگاهی های این فایل، بسیار کمک کننده بود برای من.
با وجود اینکه من این فایلها را، بارها شنیده بودم ولی الان درین زمان، با توجه به شرایط من، برام یه جنس دیگست، و بسیار بهم کمک میکنه تا همچنان ایمان و اعتمادم را حفظ کنم.
نه فقط این سری فایلهای گفتگوی شما با دوستان ، بلکه هرفایلی که میشنوم، هرکامنتی که میخونم، هر حرفی که مثلا از زبان دوستم جاری میشه، هر هدایتی که مستقیما به وجودم جاری میشه، همه و همه دست به دست هم دادن، تا من به سلامت و سربلندی ازین مسیر عبور کنم.
چقدر، هم، کلام شما، و هم کلام آقای عرشیانفر برام چراغ راهنما بود، برام قوت قلب و انرژی بود، برام هشدار بود.
وقتی از اعتماد بخداوند و ایمان به غیب صحبت میشد، انگار دقیقا روی صحبت بامن بود.
استاد سالهاست من طبق هدایتهای خداوند و همین موضوع ایمان به غیب دارم پیش میرم. بارها میشد بخدا میگفتم : آخه خدایا من هیچی نمیبینم و فقط طبق هدایتهای خودت دارم پیش میرم، یه نشونه ای برام بفرست که دارم راهو درست میرم و شک میکردم بخودم که نکنه توهم زدم.
نجوا بهم میگفت: کو نتیجه؟ حتی یه نشونه هم نمیبینی!!! به چی دل خوش کردی که داری ادامه میدی ؟!!
ولی استاد من واقعا با ایمان به غیب، با اعتماد بخدا و انچه بهم میگفت جلو اومدم و هنوزم دارم ادامه میدم.
و این فایل و آگاهی هاش خیلی بمن دلگرمی داد.
مثل یکی که توی یه مسابقه دو، شرکت کرده و ساعتها در حال دویدن بوده، و چندمتر دیگه بیشتر به خط پایان نمونده باشه، و همه از همه طرف دارن بهش انرژی میدن و تشویقش میکنن که ادامه بده چیز دیگه ای نمونده از مسیر و اون دونده از شنیدن اون تشویق ها و… نیرو میگیره که مسیرو ادامه بده تا بخط پایان برسه.
بینهایت سپاسگزار شما و آقای عرشیانفر هستم.
درپناه خداوند باشین