گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری

نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • نتایج پایدار حاصل استقامت در مسیر درست است؛
  • حیاتی ترین نقطه ای که ذهن باید کنترل شود جایی است که: ذهن شما به خاطر یک ناخواسته، تمام نتیجه های قبلی را در نظرت بی ارزش جلوه می دهد؛
  • تا می توانی، سطح توقع ات را از آدمها پایی بیاور؛
  • “کینه و نفرت”، آبشخور تولید بیماری های جسمی است؛

منابع بیشتر

دوره احساس لیاقت


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری
    19MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

335 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فاطمه سليمى» در این صفحه: 1
  1. -
    فاطمه سليمى گفته:
    مدت عضویت: 1775 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم بانوی شایسته و دوستان نازنینم

    استاد جان ممنونم برای این فایل ارزشمند و پر از نکته های درس آموز

    و تشکر می کنم از آریای عزیز، و تحسینش می کنم برای نتایج بزرگش

    من معمولاً زمانی که صحبت از نتایج بزرگ میشه، این موضوع به ذهنم میاد که من خانه دارم شاغل نیستم و درآمد حاصل از انجام کار ندارم،(با اینکه ورودی مالی دارم از اجاره ملکی که در یکی از مناطق خوب تهران دارم به لطف خدا)

    و با این فایل که آریای عزیز درمورد نتایجش صحبت کرد، و چقدر هم مورد تشویق و تحسین استاد قرار گرفت، باز هم برام یادآوری شد که نتایج بزرگ مختص شاغل بودن و پول ساختن و نتایج مالی نیست می تونه در زمینه های دیگه هم باشه

    در مورد کینه و نفرت… هرچی به زندگی خودم از گذشته تا حالا فکر می کنم موردی رو یادم نمیاد که از کسی متنفر باشم، و بدتر از اون اینکه از کسی کینه در دل داشته باشم، یادم نمیاد کسی رو نفرین کرده باشم،

    بهترین نمودش رو می تونم درباره موضوع طلاق و جدایی دخترم با داشتن یه پسر سه ساله مثال بزنم که البته با اصرار دخترم صورت گرفت چون همسرش هم بیماری وسواس داشت و هم خیلی بی مسئولیت بود چه بعنوان همسر و چه بعنوان پدر

    اینجور مواقع رفتار عموم جامعه اینه که از داماد سابقشون  کینه بدل می گیرن و تا ابد نفرینش می کنن

    ولی من هروقت یادم می افتاد می گفتم خدا هدایتش کنه، جوری بشه که به اشتباه خودش پی ببره

    اونم بنظرم ارتباط داره هم به درستکاری هم به توقع زیاد نداشتن از دیگران که استاد هم به این دو مورد اشاره کرد

    خدا رو شکر که تمایل به درستکاری از سالهای اول جوانی در وجودم شکل گرفت و من کم کم پرورشش دادم، خطاهای زیادی داشتم، یه موردش رو که تا بحال به هیچ کسی نگفتم  این بود که 14-15 سالم بود سکویی کنار در خروجی دبیرستان بود که بچه ها وقتی منتظر سرویس بودن وسائلشون رو اونجا میزاشتن و میرفتن بازی می کردن، من کیف پول خورد کوچکی دیدم که اونجا بود برش داشتم پول خیلی کمی توش بود رفتم یه بستنی باش خریدم و کیف پول رو دور انداختم،اینم یه خود افشایی شد،

    داشتم می گفتم ،سعی کردم خطاهامو اصلاحشون کنم، و اقدام کردم برای اصلاحشون، تا حالا هم همینجوره، قطعاالان هم اشتباهاتی دارم، ولی وقتایی که متوجه میشم فکرم یا عملکردم اشتباهه، سعی می کنم اصلاحش کنم

    16 ساله بودم که ازدواج کردم، و با مادر و برادر و خواهر همسرم با هم زندگی می کردیم، و من هیچ مشکلی با هیچ کدوم از اونها پیدا نکردم،چون اونها رو مثل خانواده خودم حساب کردم، همونجور که مادر و خواهرم یه وقت چیزی می گفتن یا کاری می کردن که باعث ناراحتی من میشد و من می بخشیدمشون و زود فراموش می کردم، با اینها هم همینجور رفتار کردم،

    و خداییش چقدر  هم خودم راحتتر بودم و هم زندگیم راحتتر میگذشت

    نه فقط نسبت به خانواده خودم و همسرم، یه جورایی انگار توقع زیادی از دیگران نداشتم

    و نتیجه اش این بود که با هیچکس مسئله و کانتکتی نداشتم دو دسته که با هم قهر بودن و بشدت با هم مشکل داشتن من با هر دو دسته خوب بودم و مشکلی با هیچ کدومشون نداشتم

    قانون اینه که وقتی شما از دست کسی ناراحتید شما فقط به خودتون ضربه می زنید،

    بهترین کار اینه که سطح توقعمون رو از آدما بیاریم پایین

    اون وقتها با قوانین آشنا نبودم ولی ناآگاهانه طبق قوانین رفتار می کردم

    منت خدای را عز و جل که هدایتم کرد و با استاد و این مسیر سبز آشنا شدم

    و حالا دیگه آگاهانه، و با ایمان و تعهد بیشتر سعی می کنم طبق قوانین عمل کنم

    اینها نقاط قوت من بوده و من با دوره احساس لیاقت یاد گرفتم که نقاط قوتم رو بپذیرم و بهشون افتخار کنم، و بیشتر تقویتشون کنم

    چقدر زندگی ساده و راحت میشه وقتی ما بر اساس قوانین جهان رفتار می کنیم

    از خدای  مهربان درخواست می کنم که خودم و تمامی دوستانم به این مرحله برسیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: