نکته مهم:
این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- نتایج پایدار حاصل استقامت در مسیر درست است؛
- حیاتی ترین نقطه ای که ذهن باید کنترل شود جایی است که: ذهن شما به خاطر یک ناخواسته، تمام نتیجه های قبلی را در نظرت بی ارزش جلوه می دهد؛
- تا می توانی، سطح توقع ات را از آدمها پایی بیاور؛
- “کینه و نفرت”، آبشخور تولید بیماری های جسمی است؛
منابع بیشتر
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری19MB20 دقیقه
الیسَ الله بِکاف عَبده؟!
به نام خدایی که برای ما کافی است.
سلام به شما دوست ارزشمندم، ابراهیم عزیز.
ابراهیم جان اینو بگم که من کاملاً هدایتی کامنت شما رو دیدم و یه حسی از درون بهم گفت بیا بهش جواب بده.
در حالی که من مدتهاست در فایلهای دانلودی و عقل کل و کلاً در سایت کامنت نذاشتم و تایپ برام کمی سخت شده.
ابراهیم جان من از خودم چیزی ندارم. تجربه مشابه هم نداشتم. هر چی مینویسم با هدایت خودشه. و من حالا حالاها و تا آخر عمر شاگردی استاد عباسمنش عزیزم رو میکنم که با هدایت الله زندگی رو برای من معنا کرده، هر چند که من به اندازه یه قطره از اقیانوس عظیم آگاهی ایشون رو چشیده و درک کرده باشم.
من سه تا نکته طلایی از استاد رو سعی کردم همیشه چراغ راهم قرار بدم.
یک اینکه: سعی کنم ذهنم رو کنترل کنم. افسار ذهنم رو به دست بگیرم و نذارم هر جایی بره.
دو اینکه: احساس خوب = اتفاقات خوب.
و سه اینکه: باورهای ما هستند که زندگی ما رو رقم میزنند. حالا که اینطوره، بیاییم باورهامون رو اصلاح کنیم. کدوم باور به ما احساس قدرت میده؟ همون باور رو در خودمون ایجاد و تقویت کنیم.
—————————————————————–
استاد در جلسه 4 قدم ششم میگن:
ما آدمایی هستیم که چه بخوایم و چه نخوایم اطلاعاتی که وارد مغز ما میشه، ثبت میشه. و اگه تکرار بشه و پایگاههای قوی منطقی داشته باشه، تبدیل میشه به باور، و بعد همون باورها زندگی ما رو generate میکنند، اتفاقات زندگی ما رو تولید میکنند.
چرا؟
چون تک تک اتفاقات زندگی ما به واسطه افکار ماست؛ افکاری که زیاد تکرار میشن نه افکار لحظهای. افکاری که زیاد تکرار میشن که ما بهش میگیم باور. و اونها دارند زندگی ما رو رقم میزنند.
وقتی من این رو فهمیدم، تصمیم گرفتم آگاهانه تمام وجودم رو بذارم برای اینکه باورهای مناسبی رو ایجاد کنم، برای اینکه باورهایی رو ایجاد کنم که همجهت باشه با خواستههام.
اگه باورها با خواستهها همجهت باشه، هر چی رو که بخواید در زندگیتون به دست میارید.
ولی در 99 درصد مواقع باورها و خواستهها همجهت نیستند.
ابراهیم جان خود من نیاز دارم حرفای استاد و همین چند دقیقه از این جلسه رو هزاران بار دیگه گوش بدم.
از باورها بینهایت مثال میشه آورد. و استاد عباسمنش عزیز هم چندین مثال میارن. اینکه کسی فکر میکنه اگه یه بار آب آلوده بخوره مریض میشه. و واقعاً هم میشه. در حالی که یه عده دارند در جاهایی زندگی میکنند که مدام آب گلآلود میخورند و سالم هم هستند.
کسی که فکر میکنه اگه به سگ دست بزنه، مریض میشه، و واقعاً هم میشه. در حالی که یکی دیگه سگ داره، مثلاً یه لیس خودش به بستنی میزنه یه لیس هم سگش میزنه. مریض هم نشده. هاری هم نگرفته.
میگن بیمارستان منبع بیماری و ویروسه، باید مراقب بود. در حالی که این همه کادر درمان صحیح و سالماند.
و الی آخر.
باور، باور، باور.
این باور که خانواده همسرتون دعوایی هستند و فلان…؟ یا این باور که اونا هم بالاخره خانواده محترمی هستند و شما دو نفر مدتها با هم زندگی کردید و لحظات و ساعتها و یا روزهای خوبی با هم داشتید و لذت بردید. حالا این مشکل پیش اومده و اینم حل میشه، همون طور که مشکلات قبلی حل شده. خدا کمک میکنه. و…
کدوم یکی از باورها به ما بیشتر کمک میکنه؟! بیاییم اونا رو انتخاب و تقویت کنیم.
گفته بودند استیون هاوکینگ در 20وخردهای سالگی میمیره. هر کسی این بیماری رو گرفته بدون شک در این سن مرده. هاوکینگ گفت تنها کاری که کردم این بود که باورشون نکردم. گفتم دکترها چرت و پرت میگن. و 76 سال عمر کرد.
—————————————————————–
بیایید باورهای خوب بسازید. باورهای همجهت با خواستهتون. در ذهنتون سناریو بسازید. همون طوری که میخواید.
بیایید تمرکزتون رو بذارید روی خواستههاتون، نه ناخواستهها. میخواید چه اتفاقی بیفته؟ زمان بذارید و با حس خوب، حس خوب، حس خوب اون چیزی رو که میخواید تجسم کنید. در ذهنتون بسازید. صبح و شب. در اول روز و آخر شب و هر وقت دیگه. مدام در ذهنتون با حس خوب تجسم کنید که اینطوری میشه و اون اتفاق میافته. اتفاقاً خانواده همسرم هم خیلی راحت برخورد میکنن و فلان و…
بیایید تمرکز کنید به ویژگیهای مثبت همسرتون. بالاخره ایشون ویژگیهای مثبتی داشتند و دارند و شما زمانهایی با حس خوب کنار هم بودید و عشق دریافت کردید. به اونها فکر کنید.
بیایید حتی اگه کلاً رابطه خوبی بین شما دو نفر نبوده، به ویژگیهای خوب ایشون در مقابل خانواده و دوستانشون فکر کنید. به ویژگیهای خوب پدر و مادر ایشون فکر کنید؛ اینکه چقدر از دخترشون حمایت میکنن و…
و حتی اگه این کار رو هم نمیتونید بکنید، کلاً
بیایید به چیزهای خوبِ دیگه در زندگیتون فکر کنید. احساستون رو از بد بیارید به سمت خنثی و بعد به سمت خوب.
چطوری؟ هر طوری که میشه. استاد بارها در جاهای مختلف مثالهای مختلف میزنند، مثلاً از دیدن یه بچه زیبا که تو خیابون میبینیم تا باد خنک کولر، تا یه غذای خوشمزهای که میخوریم، تا برخورد خوب همکارمون، تا دوش خوبی که میگیریم و سرحال میشیم، تا لباس قشنگی که دوستمون پوشیده، تا گلدون قشنگی که روی میزمون داریم و… اینا در حرف خیلی ساده است ولی عمل بهشون مهمه.
بیایید از خدا هدایت بخواید، از فایلهای استاد کمک بخواید و هر روز هدایتی یک فایل رو پلی کنید. اگه به دلتون نشست، (که من بارها تجربه کردم و وقتی با حالت تسلیم گفتم تو بهم بگو چی کار کنم و یه فایل رو هدایتی گوش کردم، دقیقاً زده به هدف و جوابم رو گرفتم و آروم شدم)، بارها و بارها گوشش بدید و نکتههاش رو دربیارید.
بیایید خودتون رو بزنید به کوچه علی چپ! خیلی سخته. اما این کار رو بکنید. علی بیغم باشید! تفریح کنید، خوش بگذرونید و… بیخیال باشید. در یک کلام، کنترل ذهن کنید.
استاد یه جا میگن: من میگفتم شما اصلاً فکر کنید من سیبزمینیام! مگه برام مهمه؟! یا یه جای دیگه میگن من هر جور بود حسم رو خوب میکردم، حالا حتی با بازی کامپیوتری یا خوابیدن.
ابراهیم عزیز، وقتی که ما از حالت عقل کل خارج میشیم و در برابر قدرت مطلق جهان تسلیم میشیم و ازش کمک میخوایم، اون کمکش رو میفرسته. کافیه ازش بخوایم.
چه جوری بخوایم؟ از درون. نه به زبون.
تسلیم باشیم. مثل موسی، مثل ابراهیم…
آره، آره، مثل حضرت ابراهیم. که شما همنامش هستید. ازش بخواه. خودش براتون همه چیز میشه. خودش دلها رو براتون نرم میکنه. مگه با موسی و ابراهیم و یوسف و محمدص چنین نکرد؟!
ایمان بیاریم که اون همراهمونه. بهمون میگه. کمک میرسونه. اون مراقبمونه. اون برای ما کافیه. اون آتش رو بر ما سرد میکنه. مگه برای ابراهیم نکرد؟ شما هم مثل همون ابراهیمِ پیامبر ازش بخواه. کارها رو بسپر به خودش.
استاد میگه (نقل به مضمون): تا وقتی که منم منم میکنی، میگه بخور تا بیاد! اما وقتی که میگی خدایا من نمیدونم، من نمیتونم راه برم، من رو بذار روی شونهت و راه ببر، میگه باشه. بچهها اون (خدا) داره جهان رو مدیریت میکنه!
آره ابراهیم جان، خدایی که داره جهان رو مدیریت میکنه، نمیتونه کار جدایی شما رو از همسرت مدیریت کنه؟! صددرصد میتونه. بسپر به خودش. فرمون رو بده دست خودش. یه چند روز، چند وقت، نمیدونم، چند هفته، بیا بیخیال این موضوع شو. آروم باش، آروم باش، ذهنت رو کنترل کن. فکرت رو ببر جای دیگه. بذار خدا کارش رو انجام بده. اون در بهترین زمان کارش رو انجام میده.
ابراهیم جان، استاد درباره جدایی خودشون از همسرشون هم میگن که (نقل به مضمون) من اصلاً کاری نکردم. استاد اجازه طلاق به همسرشون دادند و گفتند من مشکلی ندارم، اگه میخواید، خودتون برید اقدام کنید. و ایشون اقدام کردند و کار راحت و بدون دادگاه و فلان و بهمان انجام شد.
در واقع استاد گفتند من سمت خودم رو انجام میدم، خدا هم سمت خودش رو خوب انجام میده. من فرکانسم رو تنظیم میکنم. جهان کار خودش رو بلده. انسانهای ناهممدار رو بهراحتی، بچهها بهراحتی، آقا جان بهراحتی، نه با جنگ و دعوا و خونریزی، بهراحتی از زندگی ما خارج میکنه. بچهها اگه افرادی در زندگی ما هستند که ما نمیخوایم، به این معنیه که ما هنوز به اندازه کافی روی خودمون کار نکردیم و با اونها در یک مدار هستیم. اگه به اندازه کافی روی خودمون کار کنیم، مدار ما عوض میشه و جهان ما رو از اونها جدا میکنه.
————————————————————-
ابراهیم جان حالا بیا صدای خدا رو بشنویم که بهترین حسنختامه. ببینیم اون بهمون چی میگه.
بخونیم و بارها و بارها بخونیم و باورش کنیم.
… أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ. از آیه 36 زمر
… آیا خدا برای بندهاش کافی نیست؟! و مردم تو را از قدرت غیر خدا میترسانند!…
… إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ ۚ وَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَهٌ یَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَفْقَهُونَ. از آیه 65 انفال.
… اگر بیست نفر از شما (مؤمنان) صبور و پایدار باشند، بر دویست نفر غالب خواهند شد و اگر صد نفر بوده، بر هزار نفر از کافران غلبه خواهند کرد، زیرا آنها گروهی بیدانشاند.
… وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ… از آیه 3 طلاق
… و هر که بر خدا توکل کند، خدا او را کافى است. خدا کار خود را به اجرا مىرساند…
گفتوگو با دوستان قسمت ۵۴
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم. سلام به دوستان جان و آریای عزیز.
استاد عزیزم چقدر این گفتوگوها خوبه. یکجور درس پس دادن و ارزیابی آموختههاست.
و دیگه نگم که این فایل (که نشونه امروز من بود)، چقدر بجا و بهموقع و عجیب بود. البته اینا برای ما عجیبه. برای شما عادیه.😍
ممنونم از آریای عزیز که تجربه خودش رو گفت. از بخشش و رفع کینه و دلخوری گفت. فوقالعاده بود. ممنونم از آریا جان. من قبلاً به این مورد توجه نکرده بودم و الان با حرف های آریا برام روشن شد. ایشون گفت که از شخصی ۱۵ سال متنفر بود و بعد از کار کردن فایل های شما رابطه ایشون خوب شده. 👏👏👏👏👏
تبریک میگم به ایشون و تحسینشون میکنم. بخشیدن کار سادهای نیست. 👍👍👍
من مسئول زندگی خودمم. هر کی رو ببخشم انگار خودم رو بخشیدم.
آریا جان گفت به محض اینکه ایشون رو بخشیدم، بدون اینکه اصلاً بهش بگم، رابطهش با من خوب شد.
استاد اصلاً این عالی بود. من قبلاً فایلی در این باره نشنیده بودم و خیلی خوشحال شدم که امروز فهمیدم همچین فایلی هم هست. میرم سرچ میکنم و پیداش میکنم.
حالا درباره این بگم که چرا این فایل بجا و به موقع بود.
استاد چند روزی بود که یک نفر از طریق یک خط تلفن ناآشنا برای من پیامها و عکسهای نامناسب و بدی میفرستاد.
و من امروز با پیگیری زیاد و پرس و جو فهمیدم که اون فرد یکی از آشناهاست و با یکی از افراد محرم من ارتباط نزدیک داره و در واقع تلفن من رو از طریق اون فرد محرم من به دست آورده. حالا یا از سر اشتباه و حماقت این فردی که فامیل و محرم من هست و یا از روی غرض و بیماری و نیتهای نادرست.
در هر حال، من این چند روز حالم خیلی خوب نبود و استرس داشتم ولی سعی می کردم به سایت پناه بیارم و احساسم رو خوب نگه دارم.
امروز عصر که ماجرا رو فهمیدم خیلی خیلی زیاد به هم ریختم و ناراحت و بهشددددددت عصبانی شدم. و گفتم میرم پدرشو درمیارم. یه کاری میکنم که به عذرخواهی و پشیمونی بیفته. و دیگه از این غلطها نکنه. و…
استاد یکی دو ساعتی گذشت و من مشغول کارهای دیگه شدم. و گفتم بذار کارهای واجب رو بکنم و غذا درست کنم. بعد که همسرم اومد باهاش بریم و پدرشو دربیاریم و بعد به پلیس فتا گزارش بدیم و…
خلاصه غذا درست کردم و خوردیم. و بعد همین طور که نشسته بودم، گفتم بذار برم سایت ببینم چه خبره. و بعد گفتم بذار نشونه امروزم رو ببینم.
و استاد 😭😭😭❤️❤️❤️ این فایل به عنوان نشونه امروز اومد. و من شروع کردم به گوش کردن صحبت های شما و صحبت آریا در مورد نتایجش و بهبود رابطهای که ۱۵ سال خوب نبوده.
ایشون درباره بخشش گفت.
و بعد شما این جمله طلایی رو گفتید که:
«ما گاهی حتی به خاطر چیزهای کوچیک از آدمهای بیاهمیت در زندگیمون کینه به دل میگیریم و خودمون رو اذیت میکنیم. در حالی که قانونش اینه که وقتی شما از کسی ناراحتید فقط به خودتون ضربه می زنید. نیازی نیست ما به اتفاقای گذشته یا بدیهای دیگران توجه کنیم.» استاد عزیزم… 😭😭❤️❤️
استاد شما گفتید: تا جایی که ممکنه سطح توقع رو از آدما بیاریم پایین و نگاهمون این نباشه که دیگران باید جوری برخورد کنند که ما رو راضی کنند. نه.
وقتی ما خودمون با خودمون رفیق باشیم و ایرادهای خودمون رو بپذیریم، میتونیم ایرادهای دیگران رو هم بپذیریم و بعد میتونیم اونها رو ببخشیم و باهاشون ارتباط برقرار کنیم.
یکی از بزرگ ترین دلایل بیماری در وجود ما کینه و نفرته. یعنی ما به محض اینکه از کسی کینه و نفرت داریم بدنمون بیماری رو نشون میده (که استاد اتفاقاً من چند روزه مشکل جسمی پیدا کردم. استرس و سردرد و مشکلات دیگه).
استاد شما گفتید: و وقتی می بخشیم اولین اتفاقی که می افته بدنمون سلامت می شه، اون بیماری برطرف می شه، به صورت معجزهآسا.
ایرادهای خودمون رو ببینیم و بپذیریم که بقیه هم مثل ما ایراد دارند.
استاد خلاصه که من الان هاج و واج موندم. گیج و مات و مبهوتم. 🥺🥺
تا چند ساعت پیش به شددددت پر از خشم و عصبانیت بودم. ولی الان نه.
نه که اصلاً خشم نداشته باشم، ولی خیلی خیلی خیلی کمتر شده. و دلم نمی خواد اصلاً حتی به روی فامیلم بیارم. دلم می خواد همین طور که شما و آریا گفتید، ببخشم و بگذرم. خودم راحت ترم اینطوری. به این اتفاق انرژی ندم و بهش فکر نکنم.
استاد چند ساعت پیش که فهمیدم کلی خط و نشون کشیده بودم و گفته بودم فلانی گور خودشو کنده. به حسابش میرسم. کاری میکنم که به غلط کردن بیفته.
ولی الان می گم ولش کن. حماقت کرده. اشتباه کرده. نفهمیده. غیرمستقیم تذکر بدم و ببخشم.
استاد یگانه و عزیزم ممنونم ازتون.
به خدا که این فایلها و این سایت فوقالعاده است. غوغا میکنه، معجزه میکنه.
آخه مگه میشه؟ مگه این اتفاق و این همه هماهنگی و همزمانی عادیه؟
استاد بینهایت ازتون سپاسگزارم. ❤️ عاشقتون هستم. عاشقتون هستم. در کنار مریم عزیزم غرق در خوشبختی و سلامتی و سعادت و ثروت باشید.
الیسَ الله بِکاف عَبده؟!
به نام خدایی که برای ما کافی است.
سلام به شما دوست ارزشمندم، ابراهیم عزیز.
ابراهیم جان اینو بگم که من کاملاً هدایتی کامنت شما رو دیدم و یه حسی از درون بهم گفت بیا بهش جواب بده.
در حالی که من مدتهاست در فایلهای دانلودی و عقل کل و کلاً در سایت کامنت نذاشتم و تایپ برام کمی سخت شده.
(این کامنت رو دو روز پیش نوشتم ولی نمیدونم چی شد و چرا اون رو در زیر فایل اصلی ثبت کردم، نه در زیر کامنت شما. الان متوجه شدم و اینجا هم گذاشتمش. امیدوارم کمکی بکنه. هرچند که شما خودتون از من به قوانین آگاهتر هستین. ولی همه ما وقتی در شرایط سخت قرار میگیریم نجواهای ذهنیمون خیلی قدرت میگیرند و به خاطر همین کنترل ذهن از دست میره و طبعاً کنترل شرایط هم دومینو وار از دستمون خارج میشه. من بارها در این جور مواقع گیر افتادم و بعد با مرور قوانین و کنترل ذهن تونستم اوضاع رو بهتر کنم.)
ابراهیم جان من از خودم چیزی ندارم. تجربه مشابه هم نداشتم. هر چی مینویسم با هدایت خودشه. و من حالا حالاها و تا آخر عمر شاگردی استاد عباسمنش عزیزم رو میکنم که با هدایت الله زندگی رو برای من معنا کرده، هر چند که من به اندازه یه قطره از اقیانوس عظیم آگاهی ایشون رو چشیده و درک کرده باشم.
من سه تا نکته طلایی از استاد رو سعی کردم همیشه چراغ راهم قرار بدم.
یک اینکه: سعی کنم ذهنم رو کنترل کنم. افسار ذهنم رو به دست بگیرم و نذارم هر جایی بره.
دو اینکه: احساس خوب = اتفاقات خوب.
و سه اینکه: باورهای ما هستند که زندگی ما رو رقم میزنند. حالا که اینطوره، بیاییم باورهامون رو اصلاح کنیم. کدوم باور به ما احساس قدرت میده؟ همون باور رو در خودمون ایجاد و تقویت کنیم.
—————————————————————–
استاد در جلسه 4 قدم ششم میگن:
ما آدمایی هستیم که چه بخوایم و چه نخوایم اطلاعاتی که وارد مغز ما میشه، ثبت میشه. و اگه تکرار بشه و پایگاههای قوی منطقی داشته باشه، تبدیل میشه به باور، و بعد همون باورها زندگی ما رو generate میکنند، اتفاقات زندگی ما رو تولید میکنند.
چرا؟
چون تک تک اتفاقات زندگی ما به واسطه افکار ماست؛ افکاری که زیاد تکرار میشن نه افکار لحظهای. افکاری که زیاد تکرار میشن که ما بهش میگیم باور. و اونها دارند زندگی ما رو رقم میزنند.
وقتی من این رو فهمیدم، تصمیم گرفتم آگاهانه تمام وجودم رو بذارم برای اینکه باورهای مناسبی رو ایجاد کنم، برای اینکه باورهایی رو ایجاد کنم که همجهت باشه با خواستههام.
اگه باورها با خواستهها همجهت باشه، هر چی رو که بخواید در زندگیتون به دست میارید.
ولی در 99 درصد مواقع باورها و خواستهها همجهت نیستند.
ابراهیم جان خود من نیاز دارم حرفای استاد و همین چند دقیقه از این جلسه رو هزاران بار دیگه گوش بدم.
از باورها بینهایت مثال میشه آورد. و استاد عباسمنش عزیز هم چندین مثال میارن. اینکه کسی فکر میکنه اگه یه بار آب آلوده بخوره مریض میشه. و واقعاً هم میشه. در حالی که یه عده دارند در جاهایی زندگی میکنند که مدام آب گلآلود میخورند و سالم هم هستند.
کسی که فکر میکنه اگه به سگ دست بزنه، مریض میشه، و واقعاً هم میشه. در حالی که یکی دیگه سگ داره، مثلاً یه لیس خودش به بستنی میزنه یه لیس هم سگش میزنه. مریض هم نشده. هاری هم نگرفته.
میگن بیمارستان منبع بیماری و ویروسه، باید مراقب بود. در حالی که این همه کادر درمان صحیح و سالماند.
و الی آخر.
باور، باور، باور.
این باور که خانواده همسرتون دعوایی هستند و فلان…؟ یا این باور که اونا هم بالاخره خانواده محترمی هستند و شما دو نفر مدتها با هم زندگی کردید و لحظات و ساعتها و یا روزهای خوبی با هم داشتید و لذت بردید. حالا این مشکل پیش اومده و اینم حل میشه، همون طور که مشکلات قبلی حل شده. خدا کمک میکنه. و…
کدوم یکی از باورها به ما بیشتر کمک میکنه؟! بیاییم اونا رو انتخاب و تقویت کنیم.
گفته بودند استیون هاوکینگ در 20وخردهای سالگی میمیره. هر کسی این بیماری رو گرفته بدون شک در این سن مرده. هاوکینگ گفت تنها کاری که کردم این بود که باورشون نکردم. گفتم دکترها چرت و پرت میگن. و 76 سال عمر کرد.
—————————————————————–
بیایید باورهای خوب بسازید. باورهای همجهت با خواستهتون. در ذهنتون سناریو بسازید. همون طوری که میخواید.
بیایید تمرکزتون رو بذارید روی خواستههاتون، نه ناخواستهها. میخواید چه اتفاقی بیفته؟ زمان بذارید و با حس خوب، حس خوب، حس خوب اون چیزی رو که میخواید تجسم کنید. در ذهنتون بسازید. صبح و شب. در اول روز و آخر شب و هر وقت دیگه. مدام در ذهنتون با حس خوب تجسم کنید که اینطوری میشه و اون اتفاق میافته. اتفاقاً خانواده همسرم هم خیلی راحت برخورد میکنن و فلان و…
بیایید تمرکز کنید به ویژگیهای مثبت همسرتون. بالاخره ایشون ویژگیهای مثبتی داشتند و دارند و شما زمانهایی با حس خوب کنار هم بودید و عشق دریافت کردید. به اونها فکر کنید.
بیایید حتی اگه کلاً رابطه خوبی بین شما دو نفر نبوده، به ویژگیهای خوب ایشون در مقابل خانواده و دوستانشون فکر کنید. به ویژگیهای خوب پدر و مادر ایشون فکر کنید؛ اینکه چقدر از دخترشون حمایت میکنن و…
و حتی اگه این کار رو هم نمیتونید بکنید، کلاً
بیایید به چیزهای خوبِ دیگه در زندگیتون فکر کنید. احساستون رو از بد بیارید به سمت خنثی و بعد به سمت خوب.
چطوری؟ هر طوری که میشه. استاد بارها در جاهای مختلف مثالهای مختلف میزنند، مثلاً از دیدن یه بچه زیبا که تو خیابون میبینیم تا باد خنک کولر، تا یه غذای خوشمزهای که میخوریم، تا برخورد خوب همکارمون، تا دوش خوبی که میگیریم و سرحال میشیم، تا لباس قشنگی که دوستمون پوشیده، تا گلدون قشنگی که روی میزمون داریم و… اینا در حرف خیلی ساده است ولی عمل بهشون مهمه.
بیایید از خدا هدایت بخواید، از فایلهای استاد کمک بخواید و هر روز هدایتی یک فایل رو پلی کنید. اگه به دلتون نشست، (که من بارها تجربه کردم و وقتی با حالت تسلیم گفتم تو بهم بگو چی کار کنم و یه فایل رو هدایتی گوش کردم، دقیقاً زده به هدف و جوابم رو گرفتم و آروم شدم)، بارها و بارها گوشش بدید و نکتههاش رو دربیارید.
بیایید خودتون رو بزنید به کوچه علی چپ! خیلی سخته. اما این کار رو بکنید. علی بیغم باشید! تفریح کنید، خوش بگذرونید و… بیخیال باشید. در یک کلام، کنترل ذهن کنید.
استاد یه جا میگن: من میگفتم شما اصلاً فکر کنید من سیبزمینیام! مگه برام مهمه؟! یا یه جای دیگه میگن من هر جور بود حسم رو خوب میکردم، حالا حتی با بازی کامپیوتری یا خوابیدن.
ابراهیم عزیز، وقتی که ما از حالت عقل کل خارج میشیم و در برابر قدرت مطلق جهان تسلیم میشیم و ازش کمک میخوایم، اون کمکش رو میفرسته. کافیه ازش بخوایم.
چه جوری بخوایم؟ از درون. نه به زبون.
تسلیم باشیم. مثل موسی، مثل ابراهیم…
آره، آره، مثل حضرت ابراهیم. که شما همنامش هستید. ازش بخواه. خودش براتون همه چیز میشه. خودش دلها رو براتون نرم میکنه. مگه با موسی و ابراهیم و یوسف و محمدص چنین نکرد؟!
ایمان بیاریم که اون همراهمونه. بهمون میگه. کمک میرسونه. اون مراقبمونه. اون برای ما کافیه. اون آتش رو بر ما سرد میکنه. مگه برای ابراهیم نکرد؟ شما هم مثل همون ابراهیمِ پیامبر ازش بخواه. کارها رو بسپر به خودش.
استاد میگه (نقل به مضمون): تا وقتی که منم منم میکنی، میگه بخور تا بیاد! اما وقتی که میگی خدایا من نمیدونم، من نمیتونم راه برم، من رو بذار روی شونهت و راه ببر، میگه باشه. بچهها اون (خدا) داره جهان رو مدیریت میکنه!
آره ابراهیم جان، خدایی که داره جهان رو مدیریت میکنه، نمیتونه کار جدایی شما رو از همسرت مدیریت کنه؟! صددرصد میتونه. بسپر به خودش. فرمون رو بده دست خودش. یه چند روز، چند وقت، نمیدونم، چند هفته، بیا بیخیال این موضوع شو. آروم باش، آروم باش، ذهنت رو کنترل کن. فکرت رو ببر جای دیگه. بذار خدا کارش رو انجام بده. اون در بهترین زمان کارش رو انجام میده.
ابراهیم جان، استاد درباره جدایی خودشون از همسرشون هم میگن که (نقل به مضمون) من اصلاً کاری نکردم. استاد اجازه طلاق به همسرشون دادند و گفتند من مشکلی ندارم، اگه میخواید، خودتون برید اقدام کنید. و ایشون اقدام کردند و کار راحت و بدون دادگاه و فلان و بهمان انجام شد.
در واقع استاد گفتند من سمت خودم رو انجام میدم، خدا هم سمت خودش رو خوب انجام میده. من فرکانسم رو تنظیم میکنم. جهان کار خودش رو بلده. انسانهای ناهممدار رو بهراحتی، بچهها بهراحتی، آقا جان بهراحتی، نه با جنگ و دعوا و خونریزی، بهراحتی از زندگی ما خارج میکنه. بچهها اگه افرادی در زندگی ما هستند که ما نمیخوایم، به این معنیه که ما هنوز به اندازه کافی روی خودمون کار نکردیم و با اونها در یک مدار هستیم. اگه به اندازه کافی روی خودمون کار کنیم، مدار ما عوض میشه و جهان ما رو از اونها جدا میکنه.
————————————————————-
ابراهیم جان حالا بیا صدای خدا رو بشنویم که بهترین حسنختامه. ببینیم اون بهمون چی میگه.
بخونیم و بارها و بارها بخونیم و باورش کنیم.
… أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ. از آیه 36 زمر
… آیا خدا برای بندهاش کافی نیست؟! و مردم تو را از قدرت غیر خدا میترسانند!…
… إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ ۚ وَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَهٌ یَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَفْقَهُونَ. از آیه 65 انفال.
… اگر بیست نفر از شما (مؤمنان) صبور و پایدار باشند، بر دویست نفر غالب خواهند شد و اگر صد نفر بوده، بر هزار نفر از کافران غلبه خواهند کرد، زیرا آنها گروهی بیدانشاند.
… وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ… از آیه 3 طلاق
… و هر که بر خدا توکل کند، خدا او را کافى است. خدا کار خود را به اجرا مىرساند…