گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری

نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • نتایج پایدار حاصل استقامت در مسیر درست است؛
  • حیاتی ترین نقطه ای که ذهن باید کنترل شود جایی است که: ذهن شما به خاطر یک ناخواسته، تمام نتیجه های قبلی را در نظرت بی ارزش جلوه می دهد؛
  • تا می توانی، سطح توقع ات را از آدمها پایی بیاور؛
  • “کینه و نفرت”، آبشخور تولید بیماری های جسمی است؛

منابع بیشتر

دوره احساس لیاقت


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری
    19MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

335 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ترنم» در این صفحه: 1
  1. -
    ترنم گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    سلام استاد بی نظیرم

    استاد من بیشتر از هرکس نیاز دارم ک توی زندگیم خودمو ببخشم بابت تمام وقتایی ک تلف کردم بابت تمام انتظارات بی خودی ک به خاطر نفهمیدن قانون تکامل از خودم داشتم و بابت تمام وقتایی ک به خودم ظلم کردم….

    لازمه خودمو ببخشم،

    ب خاطر تمام وقتایی ک فکر میکردم قانون رو فهمیدم ولی دراصل دچار کج فهمی شده بودم….

    استاد شما ک فایل سفرنامه رو گذاشتید من این ایده اومد توی ذهنم ک بیام مسیر درس خوندمو سخت نکنم و برم جاهای دیدنی شهرم با درسام لذت ببرم استاد برخلاف مردم این شهر که میگن شهرمون هیچی نداره و حتی منی ک خودم تا چندمدت پیش عین همین مردم فکر میکردم

    الان شهرمو پر از زیبایی می بینم انقدر زیاد ک نمیدونم کجا برم درس بخونم انقدر ک این شهر پر از زیبایی و ثروته،

    استاد من گفتم من از زیبایی های شهرم استفاده میکنم خدا منو هدایت میکنه به جاهای بهتر بزار تکاملمو طی کنم

    یه مدت توی یکی از کافه هایی که بین غرفه های کسب و کارای قدیمی شهر بنا شده و حالت قدیمی و سنتی داره و پر از پیچکای قشنگ قشنگه درس خوندم بهره وریم خیلی بالا بود تمرکزم بالا بود خسته نمیشدم ایده های زیادی الهام میشد و عمیقا از درسام لذت میبردم….

    بعد از دیدن کشتی کروز این ایده اومد توی ذهنم ک یه هتل بگیرم برم اونجا درس بخونم استاد کلا شهرما سه تا هتل بیشتر نداره بافتش خیلی قدیمیه و با گل و سبزه پوشیده شده هتلای شهرما شبیه خونه ی مامان بزرگا می مونه حسش خیلی خوبه و ساخت دوره ی قاجاره و ثبت ملی و جهانین واسه همین انتخاب کردم برم اونجا درس بخونم و لذت ببرم

    استاد رفتم ک هتل رزرو کنم ولی با مخالفت شدید خانوادم روبرو شدم منم ک پول اینو ندارم شبی ۵۰۰ پول هتل بدم اونم واسه یه ماه، اولش سعی کردم زور بزنم یکی از دستبندای طلامو بفروشم، بعد گفتم نه این راهش نیست اگ بخوای ایده ای رو انجام بدی ک براش فقط یه هزاری کم داشته باشی بدرد نمیخوره مال مدارت نیست،،،، اعصابم خیلی خورد شد نمیدونستم چیکار کنم اخه منی ک الان وقت درس خوندنمه و خونه ی پدربزرگم ب خاطر شرایط خانوادگیم دارم با مادرم زندگی میکنم کجا برم بخونم وقتی این خونه ارامش نداره….

    داشتم با مامانم حرف میزدم ک گفت یاد بگیر با شرایط کنار بیای انقد دنبال این نباش رمانتیک زندگی کنی…..

    استاد خیلی ناراحت شدم اومدم تو اتاق دراز کشیدم با خودم فکر کردم متوجه شدم اشکالی ک من دارم اینه که من قانون تکامل رو از یه جایی به بعد درکش کردم از همون نقطه به پایین برام تعریف نشدس مثلا انگار میخوام از شماره ی ۱۰ مسیرم رو شروع کنم نمیخوام از یک بیام بالا…. گفتم اشکال نداره من از همین خونه شروع میکنم لذت بردن رفتم انبار و چک کردم سقف نداره ویوش آسمونه پرستارس یه قالی جدا کردم با کلی کاغذ رنگی و یه شلنگ ک بشورمش بعد هتلش کنم واسه خودم

    هروقت یاد گرفتم ازینجا لذت ببرم اونوقت هدایت میشم… شاید درظاهر داشتم تکامل و طی میکردم ولی درواقع داشتم فرار میکردم و روند تکامل و لذت رو از ۱۰شروع میکردم نه از یک!!!!

    توی درسمم همینه درسته با قانون تکامل اومدم جلو ولی اون تکامله باز از ۱۰ شروع میشه انگار تو ذهن من از یک شروع کردن تعریف نشدس و چون تعریف نشده باید گام بلندی تا ۱۰بردارم و چون اذیت میشم پس اصلا گام برنمیدارم یا زور میزنم و با این مخالفت پدر و مادرم من فهمیدم که قانون تکاملی ک این همه میگم متوجهش شدم و اصلا متوجهش نشدم باید یاد بگیرم با همین چیزایی ک دارم بتونم لذت ببرم اونوقت جهان وقتی تعهد منو ببینه هدایتم میکنه به موقعیت های بهتر باید یاد بگیرم اگ ایده ای داشتم ک حتی به هزارتومن بیشتر از موجودی من نیاز داشته باشه اون ایده ایده ی فرکانس من نیست و باید رهاش کنم….

    یه چیز دیگ هم ک متوجه شدم اینه که استاد شما همیشه از اهمیت کنترل ذهن صحبت میکنید… من ایده های زیادی دارم ازینورم کنکور دارم مرتب فکر میکردم ک خدایا اگ وقت این ایده الانه خب باید عملیش کنم اگ نیست چرا الان الهام کردی اگ هست خب من ک الان کنکور دارم استاد هم میگ باید تمرکز لیزری بزارید واسه اهدافتون، دیشب متوجه شدم ک این ایده ها میاد ک من ذهنمو تربیت کنم و بتونم کنترلش کنم ک نخواد ازین شاخه ب اون شاخه بپره یاد بگیره ایده رو بنویسه بعد به موقع به اون ایده رسیدگی کنه چون استاد من خیلی ایده دارم و تمرکزم مرتب پخش میشه مثلا من وقتی میرم بیرون انقدر ایده ی کسب و کار میاد انقدر میرم سمت افرادی ک کسب و کار تازه ای دارن و تحسینشون میکنم و بهشون ایده میدم یا دعوت ب کار میکنم ک حد و اندازه نداره ازینورم با مسئول کارآفرینی شهرمون درارتباطم هی سعی میکنم ایده کسب و کار تولید کنم…

    انشالله که خدا هدایتم کنه به مسیرهایی که مهندسش خودش باشه به همون مسیری ک توی سوره ی حمد میگیم اهدنا صراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الظالین….

    و در آخر در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: