گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری

نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • نتایج پایدار حاصل استقامت در مسیر درست است؛
  • حیاتی ترین نقطه ای که ذهن باید کنترل شود جایی است که: ذهن شما به خاطر یک ناخواسته، تمام نتیجه های قبلی را در نظرت بی ارزش جلوه می دهد؛
  • تا می توانی، سطح توقع ات را از آدمها پایی بیاور؛
  • “کینه و نفرت”، آبشخور تولید بیماری های جسمی است؛

منابع بیشتر

دوره احساس لیاقت


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری
    19MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

335 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سارا مرادی همت» در این صفحه: 1
  1. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1065 روز

    بنام خدای مهربونم که هر لحظه در حال هدایتِ به سمت خواسته هامون

    سلام به روی ماهت مریم جونم

    سلام به روی ماه استاد عزیزم

    از اونجایی که روابط پاشنه آشیل من ِ و هر روز باید حواسم بهش باشه و این فایل هم دوست عزیزمون در مورد بهبود روابطش صحبت کرد منم میخوام تجربه دیروزم و بنویسم ، خداروشکر که هر روز زندگی ام ی عالمه اتفاقات آگاهی بخش داره

    دیروز عصر که دخترم و گذاشتم کلاس رقص و طبق معمول رفتم پیاده روی ، و تصمیم گرفتم برم سمت مرکز خرید چون میخواستم کفش بخرم

    ی قنادی تو مرکز خرید هست که دخترم همیشه از اونجا کروسان میخره ، دیروز گفتم تا اینجام براش بخرم که سوپرایز شه

    رفتم اونجا که بخرم که خانم گفت اون مدل و تموم کردیم اما این کروسان هم شبیه همونه به ی کم فرق !!

    گفتم ی دونه بده حالا امتحانی ، چون برای دخترم میخوام ، شاید خوشش اومد !!!

    اومدم بیرون چند قدم از مغازه که دور شدم ، یهو دیدم دارم کروسان خودم با یک ولعی میخورم (این در حالیکه من طبق قانون سلامتی دارم عمل می‌کنم و جالب اینکه اصلا هیچوقت کروسان دوست نداشتم و ندارم )

    یهو به صدای درونم گوش دادم ، انگار دو نفر بودیم

    من و ی آدم درون من

    آدم درونم که داشت کروسان و میخورد با صدای بلند میگفت ، گور بابای نیکسا ، اصلا اون کیه که همش باید به فکر خوشحال کردنش باشی ، تازه الان این و بهش بدی می‌خواد غر بزنه که این چیه ، من مدلی که همیشه می‌خرم و میخوام

    نیم ساعت گفت گفت گفت و من متحیر داشتم فقط گوش میدادم !!!

    بعد یاد دوشنبه افتادم که جایی بودم و داشتم با یک آدمی در مورد کار صحبت میکردیم و اون آدم نمیدونست من بچه دارم و منم نمیخواستم حرفی بزنم و درونم احساس می‌کرد خالیه !!!!

    ی حس عجیبی داشتم طی 40 دقیقه یی که جلسه بوداین حس و داشتم !!!

    بعد که اومدم بیرون احساس میکردم من وجود ندارم !!

    من هویت ندارم !!!

    دیروز بعد از ماجرا خوردن کروسان و خشمی که درونم نسبت به دخترم بود و یاد آوری ماجرا و احساس روز دوشنبه ، انگار ی پرده از جلو چشمم کنار رفت که من هویتم رو اصلا بودنم رو به بچه ام و مادر بودنم وصل کردم

    دیدم این صحنه رو که من هیچم ، من وجود ندارم

    اصلا باور نمیشد

    اصلا سارایی وجود نداشت ، بلکه زنی بود که در بی هویت که فقط توسط بچه اش دارای هویت می‌شد

    اینقدر این صحنه و این حس برام دردناک بود که قابل توصیف نیست

    تا حالا شده کسی که دوسش دارین یهو به مرز جنون و تنفر برسین ؟؟؟

    گاهی من این اینطوری می‌شدم و دخترم میگفت من که کاری نکردم چرا اینقدر ناراحت شدی ؟؟

    منم فکر میکردم دارم به نکات منفی توجه می‌کنم و باید بیشتر روی خودم کار کنم که فقط تمرکزم روی نکات مثبت باشه ، اما خبر نداشتم که من اصلا در مقابلش وجود خارجی ندارم ، من اصلا بدون بچه ام ، هیچم

    نمی‌دونم استاد متوجه عمقش هستین ؟؟؟!!

    تازه منی که فکر میکردم خیلی موحد و مومن هستم و تنها قدرت زندگی ام خداست !!!

    خیلی شرمنده شدم در مقابل خداوند

    و تصمیم گرفتم به مدت 3 ماه تحت هیچ شرایطی اسمی از مادر بودنم از بچه ام هیچ جایی نزنم و خودم و به تنهایی به عنوان یک انسانی که هست فارق از نقش مادری که داره ببینم و ایمان دارم که خداوند حمایتم میکنه و به آسانی از این مرحله هم عبور می‌کنم

    چند روزی بود همش خدا با عناوین مختلف بهم پیام میداد که خودت باش ، من متوجه اصل نمی‌شدم

    میگفتم خب من که دارم به سبک شخصی خودم زندگی می‌کنم ،من که خودم هستم دیگه کاری به تایید دیگران ندارم ، دیگه خودم و مقایسه نمیکنم ، آرزوهام بر مبنای خواسته های خودمه !!!

    خدایا چرا داری همش بهم میگی خودت باش ؟؟؟؟

    تا اینکه دیروز عصر فهمیدم ، اصلا منی وجود نداره که بخواد حتی سبک شخصی داشته باشه

    خدایا سپاسگزارتم که رهام نمیکنی

    خدایا سپاسگزارتم که هر لحظه حواست بهم هست

    خدایا سپاسگزارتم که هستی

    این خودشناسی و درک و فهم نتیجه شروع دوباره دوره احساس لیاقت که هفته پیش استارت زدم

    هر چی بیشتر روی خودم کار می‌کنم به لایه های عمیق تری در وجودم پی میبرم ، مثل پیاز که لایه لایه اس و گاهی این لایه های اینقدر ظریفه که دیده نمیشه و باید تمرکزی از خدا بخوایم که چشم و گوش دلمون و بینا و شنوا کنه تا پیداش کنیم

    خدایا شکرت که هدایتم کردی به راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    استاد میدونم روزی هزاران پیام دریافت میکنید از تشکر و قدردانی

    منم میخوام بگم سپاسگزارتونم که هستین و صدای الله مهربان شدین برای گسترش آرامش و خودشناسی

    دوستتون دارم ی عالمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای: