نکته مهم:
این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- نتایج پایدار حاصل استقامت در مسیر درست است؛
- حیاتی ترین نقطه ای که ذهن باید کنترل شود جایی است که: ذهن شما به خاطر یک ناخواسته، تمام نتیجه های قبلی را در نظرت بی ارزش جلوه می دهد؛
- تا می توانی، سطح توقع ات را از آدمها پایی بیاور؛
- “کینه و نفرت”، آبشخور تولید بیماری های جسمی است؛
منابع بیشتر
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری19MB20 دقیقه
سلام دوستان عزیزم
چقدر بخشیدن کمک میکنه ..ولی چیزی که هنوز نتونستم درست اش کنم اینکه یک اتفاق بد که پیش میاد هنوز کامل نمیتونم ببخشمش
مثلا دیروز داشتم راجبه عصبانی نشدن آدم ها و خودم فکر میکردم و فکر میکردم هر چی آدم کمتر عصبانی بشه پولدار تر میشه که یک کسی از دوستان ترشی داشت حمل میکرد و کاملا ریختش داخل ماشین و تشک ماشین کاملا بوی ترشی گرفت به خدا گفتم ببین میخام عصبی نشوم ولی آخه مگه میزارن ولی یک اتفاقی افتاد درونم قبلا انرژی منفی رو در درونم حس میکردم حتی انتقال میدادم ولی الان به طور معجزه آسایی از انرژی منفی خبری نبود با اینکه توی ذهنم سناریو داشت میساخت ولی نمیدونم چرا انقدر حسم خوب بود ..شروع کردم کاملا با تاید و آب و اسپری اون قسمت رو شستن ولی نرفت فقط بوش کم تر شد ..تا اینکه امروز هم زمانی با این نوشته ها و فایل اتفاق افتاد ….در ضمن این جملات آقای احسان مقدم هم زلزله ایی به پا کرد که برای نگه داری این جملات ارزشمند و یاد آوری آن در زیر براتون مجدد میزارم ..البته از تمامی دوستان خوبم در سایت و نوشته هاشون الهام گرفتم و سپاس گذارم …..دزمانی که احساسات کنترل میشه تسلیم معنا پیدا میکنه
یعنی بحث تسلیم بحث قانون اصلی زندگیه، احساس خوب=اتفاقات خوب
موضوع انجام یک کار خاص یا شجاعانه نیست، ممکنه همه ما تو زندگی خیلی کارهای شجاعانهای رو انجام داده باشیم اما یا حین یا بعدش احساس خوبی نداشتیم و اون هیچ ثمرهای برامون نداشته.
تسلیم یعنی پرورش و والایش حس خوب
یعنی رها شدن از غل و زنجیرهایی که به واسطه نجواهای شیطان باعث شده احساس آرامشمون رو در زندگی از دست بدیم.
سوالی که من همیشه از خودم دارم درباره این موضوع اینکه چرا ما باوجود این همه تجربه از تسلیم همچنان مقاومت داریم در پذیرش این موضوع و همچنان فکر میکنیم که عقل ماست که میتونه یاری دهنده ما باشه.
اگر من از تمام آموزشهای استاد و قرآن یک چیز رو بخوام برای همیشه یاد بگیرم اون هم موضوع تسلیمه. با توجه به مهارت بسیار بالای استاد در درک قوانین جهان هستی به نظرم اگر ایشون روی یک دوره جامع درخصوص این موضوع کار کنند بسیار میتونه برای همه ما مفید باشه و من از ایشون این درخواست رو دارم.
درحقیقت اگر بخواهیم واژه تسلیم رو به معنای پذیرفتن در نظر بگیریم باید به یاد داشته باشیم که چیزی که به این اقدام معنا میبخشه احساس ماست یعنی با احساس خوب پذیرفتن
خیلی از مواقع هست که ما از خدا هدایت میخوایم و به ایدهها هم عمل میکنیم اما احساسمون خوب نیست و بعد با خودمون میگیم خدایا من که گفتم تسلیمم چرا هیچ اتفاقی نمیفته یعنی با نگرانی داریم این رو عرضه میکنیم، شاید این همه به خاطر فیلمها گروگانگیری باشه که تا حالا دیدیم و شاید اولین و بیشترین جایی که از این واژه استفاده کردیم در همین فیلمها و برای توضیح همین حالت بوده و ناخودآگاه یه جورایی احساس میکنیم که تسلیم شدن یه کار خطرناکه و به همین خاطر انجامش نمیدیم چون تو بسیاری از فیلما هر وقت کسی تسلیم میشده لزوماً نجات پیدا نمیکرده یا حتی ممکن بوده کشته بشه اما مقام تسلیم در پیشگاه خدا به معنای واقعی و به شرط اینکه احساس خوب باشه 100% باعث نجات میشه.
شاید ما فکر میکنیم تسلیم به معنای عجزه و ناتوانیه اما به نظرم تسلیم به معنای قدرته اوج قدرت
اوج قدرت یک انسان زمانیه که تسلیم میشه. اگر دقت هم کرده باشید و در تجربیات مرور کرده باشید میبینید که ما زمانهایی که تسلیم هستیم یه روحیه خیلی قدرتمندی داریم و انگار هیچکسی جلوداره ما نیست، انگار دقیقاً وصل شدیم به منبع و باطریمون تموم نمیشه.
اگه آدم خودش رو تنها ببینه عاجز میشه اما وقتی خدارو ببینه تسلیم میشه. در ظاهر شاید این دو تا خیلی شبیه بهم بیان اما به نظرم شیطان حتی در این زمان هم میتونه به سراغ ما بی بهاد و با عاجز یاد کردن خودمون مارو در مسیر احساسی منفی ببره. اینو به خودم میگم برای همیشه و در همه زمانها که یادم باشه من اگر قوی باشم تسلیم میشم
یکی از مهمترین دلایلی که ما نمیتونیم تسلیم باشیم اینکه قدرت خداوند رو درک نکردیم یعنی خوب خدارو نشناختیم. این خیلی موضوع مهمیه
ما همه چیز رو با متر و معیار عقلمون میسنجیم و نمیتونیم درک کنیم که این انرژی چقدر نامحدود میتونه شکل بگیره. واسه همین نمیتونیم به شکل دلخواهمون شکلش بدیم و احساس خودمون رو خراب میکنیم.
در واقع این انرژی برای تبدیل شدن گاهی نیاز داره به شکلها مختلفی تغییر پیدا کنه دقیقاً ما هم برای اینکه انرژی خواستمون رو به درستی شکل بدیم باید یه سری تغییرات انرژی در خودمون ایجاد کنیم و بعد اون اتفاق رخ میده.
اگر این مکانیزم به خوبی درک بشه ما خیلی سادهتر میتونیم احساس خودمون رو کنترل کنیم.
اول و آخرش هم موضوع همین بحث احساس خوبه
تسلیم شدن به این معناست که خدا عین یه استاد فیزیک خیلی متخصص میمونه که میگه شاگرد عزیزم من میدونم که تو چجوری باید این انرژیهارو تبدیل کنی تا به نتیجه دلخواه برسی بنابراین به جای اینکه به ایده خودت بچسبی از مسیری که من میرم برو