گفتگو با دوستان 55 | احساس لیاقت بی قید و شرط

نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • قدم اول برای صلح درونی، “خودشناسی” است؛
  • جهان بر اساس “خودارزشمندی درونی افراد”، نعمت ها را اختصاص می دهد؛
  • رابطه افزایش خودارزشمندی درونی و افزاش درآمد؛
  • دوست داشتن بی قید و شرط خودت؛
  • برخورد دیگران با ما، بازتاب رفتار ما با خودمان است؛

منابع بیشتر

دوره احساس لیاقت


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 55 | احساس لیاقت بی قید و شرط
    26MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

196 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد کرمی» در این صفحه: 1
  1. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1221 روز

    بنام الله یکتا که هر انچه دارم از اوست

    استاد عزیزم چند روز که میخوام کامنت بنویسم و حتی یکبار نوشتم تایپ کردم ولی گوشیم خاموش شد الان بعد از یه خلصه حسابی و چرت عصرانه خیلی پر انرژی میخوام کامتت کنم و بنویسم که حتی گوش دادن و خوندن کامنتهای بچها توی لحظه چه اتفاقاتی برای ما رقم میزنه

    چند وقتی بود که بعد از تارگتی که برای رسیدن به اهدافم که یکیشون سه برابر کردن درآمدم بود انرژی گذاشته بودم و همینطور جواب میگرفتم درآمد من از میانگین درآمد 20 میلیون تونستم درآمد خودمو توی سه ماه به 80 میلیون برسونم و برای اولین بار بود همچین رقمی درک میکردم ،بدهی هامو داشتم خیلی راحت پرداخت میکردم و به معنای واقعی کلمه چرخ زندگیم داشت رون میشد ،اینجا بود که بقول استاد حرف تکراری خیلی از بچها شده بعد از خوب کار کردن و گرفتن نتیجه همه چی عادی شد و باز بر میگردن به روال سابق خودشون ،تضادها اومدن ،درآمدم کم شد ،طلبکارا باز سرو کلشون پیدا شد و درگیرهای لفظی

    حسابی گیج شده بود و دنبال دلیل و هدایت الله بود تا اینکه با تضاد آخری حرف حساب اومد دستم و فهمیدم که باید برگردم به همون افکار و اعمالی که توی اون سه ماه در پیش گرفته بودم و جواب گرفته بودم ،از همون شب تعهد خودمو نوشتم و صب سرحال و با انرژی مثبت شروع کردم و هنوز از خونه بیرون نرفته تماس یکی هز طلبکارا که حکم جلب منو داشت روی گوشیم افتاد و با اینکه قبلا خیلی باهاش صحبت کردم برای رضایت و قبول نکرد ایندفع خودش رفته بود و کارهای رضایت بنا به شرایطی امضا کرد و مهر تایید روان شدن دوباره کارهامو همونجا کوبید پای شروع روزم و فهمیدم که قرار تضادها محو بشه و بیافتم توی جاده آسفالت .همون لحظه یه رارننده مهربون آژانس منو برد برای کارهای رضایت ،منم رفتم دفتر خونه طلبکار دیدم خیلی مهربون شروع کرد به صحبت کردن و شرایط منو به آسونی قبول کرد و خدا رو شکر این قضیه تمام شد

    اومدم بیام محل کارم سرشار از انرژی خدا بودم باهاش حرف میزدم و کلی کامنت این فایل وقتی میخواستم مراحل رضایت آماده بشه خونده بودم و همین باعث شد خیلی انرژیم بالاتر بره ،وقتی رسیدم سر میدون که با ماشین برم محل کارم یه آژانسی دیدم که میشناختمش و ازش خواستم رفت و برگشتی منو بره محل کارم و بعد باهاش حساب کنم اونم قبول کرد و راه افتادیم و توی مسیر دیدم کولر نداره و هوا هم گرم بود ،خیلی محترمانه با رارننده صحبت کردم و دیدم بله کولر خراب و باید یه جورایی کنار میومدم باهاش ،توی ذهنم داشت مرور میشد که برگشت دیگه باهاش نیام چون خیلی گرم بود ،همون لحظه کامنت احساس لیاقت رو بیاد آوردم که لزومی نداره با کسی رو دروایسی داشته باشم و باید خواستهامو با احساس لیاقت بگم و جهان آینه درون منه

    توی همین فکرا بودم که خود رارننده بهم گفت رسیدیم محل کارتون خودم زنگ میزنم یه ماشین کولر دار بیاد دنبالت و منم چون غرق در احساس لیاقت بودم و جرات پیدا کرده بودم با کمال میل پذیرفتم و بدون لحظه ای مکث گفتم حتما اینکار بکنید ،رسیدم محل کارم و خواستم کرایه رفت حساب کنم و بمونم منتظر سرویس بعدی در کمال تعجب رارننده هر کاری کردم ازم پول نگرفت و تازه کلی هم معذرت خواهی کرد و قانون به وضوح داشت موج میزد در اون مکالمه

    اینا نمود قانون که هر لحظه جواب میده ،من موندم منتظر ماشین که یه مشتری اومد کارشو با عشق انجام دادم دستمزد منو داد و ماشین هنوز نیومد با احساس خوب ازش درخواست کردم منو به جای که کار داشتم برسونه اونم با عشق قبول کرد منو برد و خودشم آورد

    خلاصه اتفاقات خوب پشت سر هم میومد و منم لبریز عشق خدا

    استاد عزیز واقعا الان میفهمم احساس لیافت همه چیز و معنی توحید و دوسداشتن خودم رو بهتر درک میکنم

    دیگه متعهدم که همیشه آموزشها پایبند باشم و همیشه باهاشون زندگی کنم

    سپاسگزارم از شما و تک تک دوستان هم فرکانسیم ،کامنتهای دوستان بی نظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: