گفتگو با دوستان 55 | احساس لیاقت بی قید و شرط

نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • قدم اول برای صلح درونی، “خودشناسی” است؛
  • جهان بر اساس “خودارزشمندی درونی افراد”، نعمت ها را اختصاص می دهد؛
  • رابطه افزایش خودارزشمندی درونی و افزاش درآمد؛
  • دوست داشتن بی قید و شرط خودت؛
  • برخورد دیگران با ما، بازتاب رفتار ما با خودمان است؛

منابع بیشتر

دوره احساس لیاقت


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 55 | احساس لیاقت بی قید و شرط
    26MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

196 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آرام گیان» در این صفحه: 1
  1. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1073 روز

    استاد یه چیزی بگم؟

    تمام این دوره ها و مباحثی که تک تک مطرح میکنید، دست آخر همشون انگار در هم تنیده هستند و روی هم تأثیر میذارن

    و این خیلی جالبه

    مهمه که همشون رو بطور موازی بهبود ببخشیم

    مثلا اینکه سلامتی روی عزت نفس و ثروت تأثیر میذاره و حتی روی روابط، خیلی محسوسه

    ولی بعضی چیزا هم هست که واضح نیست ولی وجود داره

    و جالبه اگه براتون از یکی از کشفیاتم بگم

    … چندوقت پیش دوباره این موضوع نظرمو جلب کرد که چرا در برخی از خانواده‌های ایرانی، فرزندان گرایش و رفت و آمد بیشتری با سمت مادری دارن؟

    و گاهی اوقات اصلا ارتباط با سمت پدری تقریباً قطعه

    و گاهی حتی ذهنیت منفی نسبت به سمت پدری زیادتر از سمت مادریه و گاهی اصلا انگار سمت مادری فرشته و پاکن و سمت پدرن افعی و گرگ و عقرب و بدجنس هستن!

    عجیب نیست؟ این باور جمعی و فرهنگی و همه گیر؟

    البته که هزار و چند دلیل میتونه داشته باشه

    و من فقط یکیشو میخوام بیان کنم

    .

    برگردیم به اول ازدواجِ خیلی از ازدواجهای سنتی،

    برگردیم به اون لحظه‌ای که مردی میخواد انتخابش رو انجام بده

    خیییلی به نظرم ربط داره به اینکه اون آدما در لحظات اول بر اساس چه باورهایی انتخابشون رو انجام میدن

    یکی از باورها و دیدگاههای رایجی که در برخی افراد وجود داره اینه که مَرده میگه برم یه خانمی رو بگیرم که سطح فرهنگی و اجتماعیش از من پایین تر باشه

    تا من بتونم از پس برآوردن توقعاتش بربیام و همیشه برای حفظ جایگاه قدرتم، یه سر و گردن از خانواده اونا و همسرم بالاتر باشم

    اینطوری حتی میتونم اون دختر رو مثل موم توی دستم شکل بدم اونجوری که دلم میخواد و عوضش کنم… اونم چون اعتمادبنفس کمتری داره حتما سلطه پذیر خواهد بود و میشه اونچیزی که من میخوام ووووو

    خلاصه اینکه بعضی ها میرن با پایینتر از خودشون ازدواج میکنن… ولی خب بعدا شاید یادشون بره چرا این انتخابو کردن و همش از بی فرهنگیای طرف مقابل در عذاب باشن

    … ازونطرف

    زنی که جایگاه خودش رو و اعتبار خودش و خانوادش رو در خطر میبینه چیکار میکنه؟ برای جبران این حس بد در خودش و برای اثبات و بالا بردن خودش؟ و

    احتمالاً برای اینکه بچه هاش به سمت خانواده پدری تمایلشون بیشتر نشه،

    شروع میکنه خودآگاه یا ناخودآگاه، بدیهای خانواده پدری رو برای بچه هاش تعریف میکنه و ازون طرف از خوبیهای خانواده خودش بیشتر میگه و رفت و آمدهاشون رو با خانواده مادری بیشتر میکنه

    فقط کافیه که نتیجه این موضوع چندبار موفقیت آمیز باشه

    بعدش میبینی که تا سالیان سال مادره بصورت عادت داره این کارو میکنه

    و اتفاقی که میفته اینه که بچه‌هاش بقول مادرا، پشتش درمیان… میشن طرفدارش…

    ….

    اینجا کمبود عزت نفس و حس لیاقت و حس خود ارزشمندی اون مرد، در ابتدای رابطه، باعث شده که همین حسهای منفی در خانمش هم بیدار بشه و شدت بگیره

    و کم کم حتی به ضررش میشه اونجایی که میبینه عه!

    برعکس شد که

    من و خانواده من بالاتر بودیم که

    چرا پس بچه هام طرف زنمو میگیرن و با خانواده خانمم بیشتر رفت و آمد میکنن؟

    چرا هرچی میشه طرفدار اونا میشن! چرا من شدم بَد؟

    …. و کم کم برای خودش حس تنهایی و بی دفاعی رو درست میکنه…

    …..

    یه بار یه خواستگار سنتی داشتم

    خیلی حرفها و سوالاتش عجیب غریب بود

    مثلا میپرسید

    آیا شما ازون خونواده ها هستین که مرد رو میکشن سمت خودشون؟

    …..

    ………. جواب خاصی نداشتم براش

    ولی به این فکر کردم که اگر خانواده ای دچار این میشه که عروسشون یا دامادشون بیشتر با خانواده همسرش رفت و آمد میکنه

    باید ببینیم چی تو ذهنش نشسته که یه طرف شدن دیو صفت و یه طرف شدن فرشته

    ….

    من خیلی ناراحت میشم وقتی بچه هایی رو میبینم که تمایل دارن با خانواده پدریشون رفت و آمد بکنن اما از ترس مادرشون نمیکنن

    حتی شاید دلشون تنگ بشه برای عمه و عموشون ولی میدونن اگه زنگ بزنن بهشون و مادرشون بفهمه، کارشون تمومه!

    ….

    قطعا شکل برعکسش هم وجود داره

    و این فقط یه مثال بود

    .

    گاهی وقتا که بحث کارما میشه و کارمای اجدادی،

    من همچین نمونه هایی تو ذهنم میاد

    که یک باور اون پدر، موقع ازدواجش چطور تبعاتش بر میگرده به بچه هاش… و اونا شاید هرگز نفهمن از کجا خوردن

    .

    حتی اینکه گفتم باباهه احساس بی کسی و تنهایی میکنه که همون نتیجه افکار خودشه که اینجوری برگشته به خودش

    پس یه جورایی میشه کارمای عمل خودش

    درسته؟

    .

    این روزها فیلم مصاحبه ی دختر آقای قالیباف خیلی وایرال شده

    طرفدارش نیستم و خوشمم نمیاد ازشون

    ولی جالب بود برام

    به عنوان یک کِیس اِستادی خیییییلی حرفها و تحلیلهای مختلفی میشه داشت درباره ش

    مثلا یکیش همین کارمای اجدادیه

    کاری که تو نکردی

    و فقط چون دختر فلانی بود به تو حمله میشه

    یا ملت غیض باباهه رو روی تو خالی میکنن

    …..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: