گفتگو با دوستان 56 | توانایی پول ساختن

نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • آنچه عزت نفس شما را رشد می دهد، داشتنِ پول بیشتر نیست بلکه “توانایی پول ساختن” است؛
  • تاثیرگذارترین شیوه برای افزایش اعتماد به نفس، پول ساختن از توانایی هایت است؛
  • نقش “هدف های کوتاه مدت” در پیشگیری از تضادها؛

این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 56 | توانایی پول ساختن
    20MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

167 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اندیشه افشین» در این صفحه: 1
  1. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2973 روز

    سلام استاد عزیزم

    تمام وجودم با حرفهات لرزید . صدها درس و نکته توی ذهنم ردیف شدند . فقط دارم فکر میکنم به اینکه عزت نفس ما نه تنها در کودکی گرفته شده بلکه اگر به دادش نرسیم تا ابد توسط آدم ها سرکوب و لگدمال میشه.

    بعد از گوش دادن به این فایل نشستم فکر کردم و گذشته خودم را به یاد آوردم . من تنها زن پولساز در فامیل همسرم بودم و یکی از بهترین زنهای پولساز در فامیل خودم . یعنی من سال ۸۹ وقتی هنوز مُهر و سربرگ درست نکرده بودم و حتی دفتر وکالتم را نزده بودم اولین پرونده را گرفتم . بدون ذره ای تجربه شغلی . یعنی من به محض صدور پروانه وکالت شروع به کار کردم . من حتی دوره کارآموزی هم نرفته بودم و یادم میاد وقتی در پروسه انجام اون پرونده قرار گرفتم نشستم یه گوشه توی دادگاه گریه کردم از بس که ناشی بودم . اما به هرشکلی بود اون پرونده را بطور کامل و با موفقیت انجام دادم و پول خوبیم گرفتم و بعدش دیگه راه افتادم و همینجور پرونده های بعدی و بعدی . حالا بماند که بخاطر باورهای افتضاح و اعتماد به نفس پایینی که داشتم مدام به در و دیوار میخوردم اما با تمام این مسائل من پولساز بودم . کم کم پرونده های راه دورتر گرفتم و همسرم کمکم می‌کرد و هم توی خونه کنارم بود و کمک می‌کرد هم در امورات شغلیم کنارم بود و مثل یه آچار فرانسه هرکاری میخواستم انجام می‌داد و البته کار خودشم جداگونه انجام می‌داد . یعنی ما در شرایطی بودم که دوقلوهای شیرخواره م را روی صندلی عقب ماشین میذاشیم و پسر سه سالم را صندلی جلو و سه چهار ساعت من میرفتم توی دادگاه یا دفتر و همسرم پیش بچه ها بود . من نه تنها دستم جلوی همسرم دراز نبود بلکه بابت کارهایی که برام می‌کرد به عناوین مختلف براش هدیه میخریدم یا پول به حسابش می ریختم . از وقتی با شما آشنا شدم ده درصد درآمدم را به حساب خواهر خودم یا خواهرهای همسرم می‌ریختم . من وکالت را اصلا دوست نداشتم ولی میتونستم ازش پول بسازم چون اول اینکه باورم این بود که این شغل پولسازه و دوم اینکه خودم توانایی پولسازیم خوب بود . تا اینکه از یک جایی به بعد فهمیدم من فقط بخاطر پول توی این شغل موندم و دیگه اون یکذره علاقه ای که قبلا داشتم هم ندارم . اون موقع تمرکزم روی دوره کشف قوانین بود که در نوع خودش یک شاهکار محسوب میشه و من انقدر فایل ۶ و ۱+۶ این دوره را گوش کردم تا جرأت پیدا کردم و رفتم وارد کاری شدم که بهش علاقه داشتم و اتفاقا توی همون کار هم پول ساختم یعنی همزمان با آموزشی که میدیدم پولم می ساختم .

    اما خودم می‌فهمیدم که یک چیزهایی توی ذهنم داره تغییر میکنه که منو به سمت نامناسبی هدایت میکنه یعنی یک سؤال در ذهن من شروع به فعالیت کرده بود که چرا تو باید پول بسازی ؟ چرا گنج سراغت نیاد ؟ چرا مثلا خرید و فروش های سودمند توی زندگیت رخ ندند ؟ چرا تو زحمت بکشی ؟ حالا نکته ش خیلی ریزه . چرا این سؤالات توی ذهن من میومدند؟ و البته منو از پول ساختن دور میکردند ؟ علتش به حرفهای اطرافیان برمی گشت . یعنی من در ظاهر فکر می کردم حرف آدم ها برام مهم نیست اما در عمل به شدت تحت تاثیر حرفها قرار گرفته بودم . حالا حرفها چی بود ؟ خانواده و خواهرهای همسرم که خانه دار بودند می‌گفتند چرا همش تو باید کار کنی . چرا با وجود سه تا بچه انقدر خسته میشی . چرا صبح و عصر سر کار میری . پول درآوردن وظیفه شوهرها ست و در عمل هم که مدام اینا زیر کولر و جفت بخاری بودند و شوهرها پول می‌دادند و اونا خرید می‌کردند. از طرفی همکارام که نمیدونم چرا اکثرا از شوهرهاشون جدا شده بودند یا مجرد بودند می گفتند بیچاره فردا تو این کار پیر و شکسته میشی و شوهرت جوون و سرحال میمونه. حالا من با جوون و سرحال بودن شوهرم مشکل نداشتم ولی واقعا دلم نمی خواست خودم شکسته بشم . یا مثلا می گفتند آدم باید روی پای خودش بایسته و دلیلی نداره شوهر آدم همه جا دنبالش باشه و یک جورایی هم کارم در نظرم بی ارزش شد و هم خشم عجیبی نسبت به همسرم در وجودم ایجاد شد . حتی خانواده خودمم وقتی می دیدند من بهتر از همسرم و بهتر از خیلی ها پول می‌سازم با نگاه هاشون بهم می فهموندند که شوهرت بی عرضه س و تو خیلی احمقی که بار زندگی را گرفتی به دوش و از طرفی من بخاطر باورهای غلطم واقعا با سختی و دردسر پول می ساختم . یعنی هر دقیقه دفترم را باید جابجا می کردم . موکل ها نصف پولمو نمی دادند . بسیار پرتوقع و بعضا بی ادب بودند و منم واقعا نمی تونستم مبلغ واقعی را طلب کنم و همیشه نگاه میکردم که دیگران چقدر می‌گیرند و من کمتر از اونو تعیین میکردم چون ته ذهنم این بود که اگه کم بگم میاند پیشم و اگه زیاد بگم میرند جایی دیگه ( هنوزم این باور را دارم و دارم روش کار میکنم ) و حالا از طرفی حرفهای اطرافیان از طرفی سختی هایی که توی کار متحمل میشدم باعث شد که بگم اصلا چرا من پول بسازم ؟ چرا خدا از راه‌های دیگه بهم نده؟ و با این طرز فکر روزبروز وضعیت مالی بدتر شد . یعنی حتی وقتی کارم را عوض کردم و توی حوزه ای که بهش علاقه داشتم وارد شدم هم چیز زیادی تغییر نکرد چون من اون باورها را با خودم آورده بودم یعنی هنوز هم به سختی پول می ساختم . درسته ، اینکه از وکالت بیای بیرون و وارد کاری که دوستش داری و هیچیم ازش بلد نیستی بشی خودش خیلی کار بزرگیه ولی بقول استاد ایمان خالی تو را جلو میبره اما بدون پول . برای پول ساختن باید باورهای درستی نسبت به پول داشت یعنی فراوانی را در تمام جنبه ها باور کنی ، احساس لیاقت کنی ، در مورد شغلی که توش هستی باورهای خوبی ایجاد کنی تا بتونی پول بسازی و راحتم بسازی . و من در مورد فراوانی که هیچی نمی دونستم و در مورد خودم که احساس لیاقت به شدت ازم گرفته می‌شد و هرروز و هرروز بیشتر باور میکردم که اونهایی که کنار کولر و بخاری لم میدند ارزششون بیشتر از منیه که دارم پول می‌سازم و چون باورهای درستی نداشتم با سختی و تلاش فیزیکی زیاد و دستمزد کم پول می‌ساختم و تمام اینها دست به دست هم داد تا من کم‌ کم از پول ساختن فاصله بگیرم و با وجود اینکه بسیار دوره ها را گوش کردم و تمرین کردم و از خیلی جهات پیشرفت کردم اما از جهت مالی پشت یه سدی قرار گرفتم یعنی خودم حس میکنم که عامل در خودمه و البته عامل همیشه در خود ماست اما خیلی ها حسش نمی کنند اما من حسش میکنم و امروز که استاد این توضیحات را دادند اصلا من ذهنم شکوفا شد و گفتم خدایا چقدر من تو پولسازی آدم توانمندی بودم که اون زمان که بقیه زن ها کنار بخاری و زیر کولر حرفهای خاله زنکی می‌زدند من کار می‌کردم و یک دفعه تمام ارزش هام جلوی چشمم اومدند . به همسرم گفتم ببین تو هم هرروز داری پول می سازی و فقط باید با تغییر باورهات این روند را بهتر کنی و همینکه داری روزانه پول درمیاری یک ارزش به حساب میاد و ارزش وجودی تو از اون شوهر خواهرت که داره اطراف روستای جد و آبادیش دنبال گنج میگرده خیلی بیشتره و بهش گفتم من دیگه تحت تاثیر حرفهایی که ننه باباها و فک و فامیل میزنند قرار نمیگیرم و البته رابطه خیلی کمی هست ولی خب حرفها هم هست یعنی ما سال ۸۸ اهواز را ترک کردیم و اومدیم اصفهان و یک حرکت شجاعانه کردیم شوهرم کار دولتی را ول کرد و اومدیم اینجا و کلی تجربه کسب کردیم ولی هنوز پشت سر ما میگند فلانی ها اشتباه کردند در حالیکه درست و غلط را ما باید تشخیص بدیم نه دیگران و جالبه من خیلی روی موضوع عزت نفس کار کردم ولی هیچوقت اینطوری که استاد توی این فایل گفتند به خودم بعنوان یک آدم پولساز و ارزشمند نگاه نکرده بودم و الان میفهمم که چقدر پولساز بودن ارزشمنده و آگاهانه میخوام که خودم پول بسازم و حتی اگر قرار باشه راه‌های دیگری غیر از خودم هم برای ورود نعمت وجود داشته باشه من آگاهانه میخوام که خودم هم پول بسازم ولی با باورهای درست بسازم . الان میفهمم که همون ده درصدی که از درآمدم به خواهرهای همسرم میدادم چقدر ارزشمند بود و من چقدر با خود اونها متفاوت بودم . واقعا چقدر مهمه که ما همیشه رد پای عزت نفس را در موضوعات مختلف زندگیمون پیدا کنیم . کسی که از بیماری می‌ترسه خودش را لایق سلامتی نمیدونه . کسی که میخواد از طریق ارث و گنج و شوهر پولدار به ثروت برسه خودش را از پول ساختن ناتوان می بینه . کسی که مدام به فکر عافیت بچه ها و اطرافیانشه داره با احساس گناه زندگی میکنه و کسی که تحت تاثیر حرفهای دیگران کارهای درست و شجاعت ها و جسارت های خودش را سرکوب میکنه و مسیر خوشبختی خودش را متوقف میکنه و شروع به سرزنش کردن خودش میکنه مثل یونس در شکم ماهی ، گیر میفته . من از این فایل خیلی چیزها یاد گرفتم .

    اول اینکه به این جواب رسیدم که چرا باید پول بسازم ؟

    دوم اینکه به موازات پیشرفتم آدم ها ممکنه حرفها و قضاوت هایی نسبت به من داشته باشند و من باید یاد بگیرم که نه تنها غرق نشم بلکه با قدرت بیشتری شنا کنم .

    سوم اینکه باور کنم پول ساختن زمانی لذت‌بخش میشه که من باورهای درستی در خودم ایجاد کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 152 رای: