نکته مهم:
این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- آنچه عزت نفس شما را رشد می دهد، داشتنِ پول بیشتر نیست بلکه “توانایی پول ساختن” است؛
- تاثیرگذارترین شیوه برای افزایش اعتماد به نفس، پول ساختن از توانایی هایت است؛
- نقش “هدف های کوتاه مدت” در پیشگیری از تضادها؛
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 56 | توانایی پول ساختن20MB20 دقیقه
به نام خدای بخشنده مهربون سلام به استادای عزیزم دوستای بینظیرم و هر کسی که چشمای قشنگش این کامنت رو میخونه .
من یه چیزی که توی صحبت دوست عزیزمون آقا مهدی متوجه شدم این بود که ایشون داشتن یه جوری درباره مسائل مالی صحبت میکردند و میگفتن خوب شاید همه این تجربهها رو دارند یعنی پول ساختن در نظر ایشون یه کار خیلی ساده و آسونه که فکر میکنند که همه میتونن به اون دست پیدا کنن . اول آقا مهدی یه جوری صحبت کردن که من فکر کردم که خب احتمالاً نتایج مالی زیادی ندارن به خاطر همین میگن که خب شاید همه هم این اعداد رو تجربه کرده باشن. اما وقتی که درباره کسب و کارشون گفتن و گفتن که شاید درآمدی که من توی بیرجند دارم یک نفر توی تهران نداشته باشه تازه متوجه شدم که ایشون چقدر خلق ثروت در ذهنشون آسونه که فکر میکنند که همه هم این دستاوردها رو دارند.
من با تمام قلبم بینهایت آقا مهدی و همه دوستانی که تونستن فقر رو در ذهنشون به ثروت و فراوانی تبدیل کنن رو تحسین میکنم. نوش جانتون ساختن شخصیت ثروتمند و موفقی که دارید و نعمتها و ثروتهایی که تجربه میکنید.
دقیقاً افرادی هم که توی روابط به نتایج خوبی دست پیدا کردن میگن که احتمالاً الان همه روابط خوبی دارند .
بحث اینجا بحث مدارهاست وقتی که ما وارد مدار خواستههامون میشیم یا سطح کیفیت زندگیمون توی هر زمینه بالاتر میره آدمهایی رو در اطرافمون میبینیم که دقیقاً شبیه ما هستند ما فکر میکنیم که خب دیگه این طبیعی همه همین چیزی رو که من دارم دارن .
ما فکر میکنیم که رسیدن به خواستهها خصوصاً در زمینه ای که هنوز نتونستیم نتیجه دلخواهمون رو درش خلق بکنیم خیلی سختیه و حتماً باید شاخ غول بشکنیم تا به اون نتیجه برسیم اما تمام قوانینی که استاد در تمام فایلهای رایگان دورهها دربارهاش صحبت میکنن، همه اون راهکارهایه که ما باید دقیقا اونها را انجام بدیم تا نتیجه بگیریم.
این راهکارها به ظاهر انقدر سادهاند که ما فکر میکنیم که از این طریق نمیشه به چیزی رسید به خاطر همینه که کنترل ذهن نمیکنیم، توجهمون رو نمیذاریم روی زیباییها، سپاسگزاری نمیکنیم ، احساسمون رو خوب نمیکنیم، روی باورهامون کار نمیکنیم ،تا به نتیجه دلخواهمون برسیم.
با وجود اینکه ما میدونیم که همه چیز از درون ما شروع میشه و تا الان هم بارها و بارها نتایجی رو به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه در زندگی خودمون خلق کردیم اما باز هم فکر میکنیم که نه من حتماً باید کار فیزیکی متفاوتی انجام بدم تا نتیجه دلخواهم رو خلق کنم…
چیزی که اعتماد به نفس و عزت نفس ما رو توی تجربه زیستنمون بالاتر میبره به دست آوردن نتایج نیست چون ممکنه که به هر طریقی ما یک سری اتفاقهای خوب رو توی زندگیمون تجربه کنیم اون چیزی که باعث بالا رفتن عزت نفس و اعتماد به نفس ما میشه توانایی خلق نتیجه است و ما فقط در صورتی به نظرم میتونیم نتایج مستمر خلق کنیم که مداوم تمرکزمون روی شخص خودمون باشه و از حاشیهها دوری کنیم و بچسبیم به خلق چیزهایی که توانایی اون رو در زندگیمون داریم به نظر من اینکه ما سرمون توی کار و زندگی خودمون باشه و تمام حواس و توجهمون رو بذاریم روی زندگی خودمون و از قوانین استفاده کنیم به صورت ناخودآگاه احساسات ما هم عالیتر میشه و به صورت ناخودآگاه چیزهایی را که توی زندگی دوست داشتیم خلق کنیم رو به راحتی خلق میکنیم و همین باعث میشه که اطمینان ما به خودمون بیشتر بشه.
چیز جالبی که چند روز پیش داشتم بهش فکر میکردم این بود که چه خوبه که به جای اینکه من درخواست کنم که خدایا من میخوام درآمدم بیشتر بشه یا پول بیشتری داشته باشم این درخواست کنم که خدایا من دوست دارم که قدرت خرید بیشتری داشته باشم. چون ممکنه من میلیاردها پول داشته باشم اما دل خرید کردن نداشته باشم از طرفی درآمد دست من نیست اما قدرتها دست من هستند من برای افزایش قدرتم میتونم از همون تواناییهایی که همین الان دارم استفاده کنم و در اونا قدرتمندتر بشم اینطوری میتونم در زندگیم پیشرفتهای بیشتری داشته باشم اما از اونجایی که درآمد دست من نیست و یک عامل بیرونیه ممکنه که بیشتر بشه اما این به من احساس قدرت نمیده شاید هم احساس قدرت داشته باشم اما اون احساس قدرت وابسته به یک عامل بیرونیه و مجدداً ممکنه که از بین بره اما قدرتی که مربوط به شخص من هست اگر ساخته بشه اگر پرورش داده بشه هیچ وقت از بین نمیره یا حداقل اینه که به راحتی از بین نمیره.
حالا میخوام درباره قدرت خرید صحبت کنم همه ما یه مقدار حداقلی همیشه توی جیبمون یا حسابمون پول هست اما این سوال وجود داره چند نفر از ما قدرت استفاده از همون حداقل رو داریم؟ خیلی از ماها با خودمون میگیم که چون این پول کمه توی حساب من پس بزار همینجوری الکی خرجش نکنم که تموم نشه .
در واقع میشه گفت که اینجا پول قدرتمندتر از توانایی ماست و اونه که حکمرانی میکنه اگر من این قدرت رو در خودم پرورش بدم که من سلطان پول هستم و من قدرت خرید دارم یعنی میتونم از این قدرتی که خداوند بهم داده استفاده کنم و به پول به عنوان یک وسیله که همیشه هست و الان میتونه به من کمک کنه نگاه کنم .
من فکر میکنم که اگر ما روی این قدرتمون یعنی قدرت تصمیم گیری درباره پول کار کنیم و بتونیم پا روی ترسمون بزاریم و خیلی جاها که میترسیم که وای الان پولم تموم میشه اون کاریو که باید انجام بشه رو انجام بدیم بعد از مدتی میبینیم که ما قدرتمند شدیم در واقع قدرت خریدمون بالاتر رفته. از اونجایی که جهان هر لحظه داره به فرکانسهای ما پاسخ میده وقتی که ما قدرت درونیمون رو برای تصمیم گیری برای خریدن چیزها بالاتر میبریم و دیگه نگران این نیستیم که وای الان پولم تموم میشه، به صورت ناخودآگاه رابطمون با پول بهتر میشه و پول بیشتر و بیشتر وارد زندگی ما میشه.
دیدگاه من اینه که پرورش قدرت درونی برای خرید یا تصمیم گیری برای استفاده از پول میتونه به ما در توانایی پول ساختن کمک کنه. چرا که اگر پول رو یک شخصیت انسانی در نظر بگیریم وقتی که ما اونو توی ذهنمون قدرتمند و مهمتر از خودمون میدونیم در این صورت اونه که برای ما تصمیم میگیره و مارو از این که بره و دیگه نیاد میترسونه. برای همین ما ازین که چیزیو بخریم که نیاز داریم میترسیم و پول رو برای روز مبادا نگه میداریم و بعد میبینیم که به دلایل واهی همون پولیو که میخواستیم برای چیزهایی که لازم داشتیم و برامون لذتبخش بود ، خرج کنیم، بدون این که ما به چیزی رسیده باشیم از بین رفته و در این صورت ما نمیتونیم از اون به عنوان یک خدمتگزار استفاده کنیم پس اینجا پول تونسته تصمیم بگیره که وارد زندگی ما نشه(چون ما بهش قدرت دادیم) یا اگر وارد شد به هر دلیلی خیلی سریع از زندگی ما خارج شه یا از دست ما فراری باشه. اون میتونه روی احساسات ما کنترل داشته باشه .
من فکر میکنم که با باید روی قدرتمون کار کنیم . قدرت درونی ما با پول داشتنِ بیشتر بالا نمیره . بلکه با تمرین عملی بهبود پیدا میکنه.
میخوای یه چیزی بخری ولی فکر میکنی الان پولم تموم میشه ؟ برو اون چیزو بخر و قدرتتو به رخ پول بکش و بعد هر ایده ای که داریو برای پول ساختن با توکل بر خدا انجام بده.
وقتی ما از نظر ذهنی قدرتمندتر از پول میشیم ، ثروتها و نعمتهای زیادی به راااحتی وارد زندگیمون میشن و در این صورت ما توانگر هستیم .
من اینو قبول دارم که وقتی که ما به یک چیزی دست پیدا میکنیم خصوصاً در زمینه مالی وقتی که به یک جایی میرسیم بعد از یه مدتی با خودمون میگیم که خب دیگه حالا من که نیاز ندارم یه خورده برم لذت ببرم شاد باشم و فراموش میکنیم که ما یک روندی رو طی کردیم و به این حد از توانایی پول ساختن رسیدیم و وقتی که از اون تواناییها استفاده نکنیم به مرور اون تواناییهای ما رمیگردیم اما یه چیزی که به نظرم خیلی جالبه اینه که من فکر میکنم وقتی که ما به یک چیز یک کاری خیلی علاقه داشته باشیم دیگه به این فکر نمیکنیم که من چقدر پول از این در بیارم حتی اگر درآمد خیلی بالایی از از انجام اون کار داشته باشیم هم باز هم اون کار رو انجام میدیم به خاطر اینکه انجام دادن اون کار برای ما مساوی با لذت بردنه . اینطوری ما از انجام اون کاری که تغذیه میشیم نه از به دست آوردن پول به نظر من همه افرادی که درآمد بالایی دارند و تونستن در زمینه ثروت نتایج بهتری بگیرن اول از نظر ذهنی بر قدرت پول چیره شدن . حالا اگر کسی به کاری که داره انجام میده خیلی زیاد علاقه داشته باشه، نمیتونه کنار بکشه و بره با کارهای دیگه ای لذت ببره. شاید مدت کوتاهی این اتفاق بیفته ولی اون آدم برمیگرده . چون روحش از طریق انجام اون کار تغذیه میشه .
به خاطر همینم هست که مهمه که ما کاری رو انجام بدیم که از انجام دادن اون کار بینهایت لذت میبریم و عاشقانه دوستش داریم.
آزاد شو از بند خویش
زنجیر را باور نکن
اکنون زمان زندگیست
تاخیر را باور نکن
حرف از هیاهو کم بزن
از آشتی ها دم بزن
از دشمنی پرهیز کن
شمشیر را باور نکن
خود را ضعیف و کم ندان
تنها در این عالم ندان
تو شاهکار خلقتی
تحقیر را باور نکن
بر روی بوم زندگی
هر چیز میخواهی بکش
زیبا و زشتش پای توست تقدیر را باور نکن
سلام خدمت همه عزیزان
استادید بزرگوار و دوستان ارزشمندم
آومده بودیم که ثروتمند بشیم
همه ی ما آمده بودیم که ثروتمند شدن را در آغوش بگیریم سالها در مسیر بودیم که سرانجام در بهشت باشیم
ماشینها و خونه های لاکچری
کلی حسادت بچه هایی خوردیم که تونسته بودن تو این مسیر رشد کنند
کلی آه کشیدیم آهمون ن از سر حسرت بود، که بود
نگاهمون کم کم از مردم ب سمت خودمون رفت و از خودمون رفت ب سمت خدا
کم کم خدایی شدیم بعد از اون همه خودسازیها و فهمیدیم خدا همه چیزه
خودمون قدرتمندیم و اینو خداوند بهمون ارزانی کرده
آسون نبود ، نه که سخت بود ولی استمرار میخواست
بارها نوشتیم
دفترها پر کردیم
دفترامون میشمردیم تا ببینیم شد اندازه سپیده که 250 تا دفتر پر کرده بود
ساعتها فایل گوش کردیم اما ب اندازه رضا نشد
سرزنش نکردیم اما ب تلاشمون اضافه کردیم
آروم آروم همه روزمون پر شد از ویس و جمله هایی که باید مداوم تکرار میشد
کم کم متوجه شدیم که باید رابطه تو با خدای درونت محکمتر کنی
پس شروع کردیم به صحبت کردن با خدا
اما بلد نبودم
نمیدونستیم چی باید بگیم
انگار که تازه با ی نفر آشنا بشی و ندونی چی بگی
اصلا حرفی نداشتم که باهاش بزنم
از درون ب خودم میگفتم که زود باش باهاش صحبت کن
و باز میگفتم آخه چی بگم؟
شروع شد از اونجایی که هدایت شدم ب خواندن دعای جوشن کبیر و دعای امینالله و دعای پر برکت کمیل
آره دعای کمیل ی دعای عاشقانه بود و کم کم یاد گرفتم که چطور باهاش صحبت کنم
نمیدونم چطوری ولی اینها همون هدایتها بود که منو هر دم با ی کانال یا ی آدم روبرو میکرد و ی چیزی ازش میشنیدیم و یاد میگرفتم و پیش میرفتم
همه جا سر میزدم
میپرسیدم
خیلی عجله داشتم که هر چه سریعتر بتونم باهاش رابطه خوبی ایجاد که کنم تا اونم منو ب ثروت برسونه
غافل از اینکه اون خودش عند ثروته
اصلا اون ملک یوم الدین بود
و من باید صادقانه بهش میگفتم که ایاک معبد و ایاک نستعین
و من و سبک سرانه این جمله تکرار میکردم
هیچ حسی نداشتم فقط شده بود اهرم رنج و لذتم
که اگر بگی
که اگر تکرار کنی به ثروت میرسی اصلا اگر خدا خدا کنی اونم تو رو به خواسته ت میرسونه
نمیشد که نمیشد
هر چی جای مهرها رو عوض میکردم اون بیگ بنگها اتفاق نمی افتاد
چرخهای زندگیم نرم تر وروانتر شده بود نه که نشده بود
من منتظر ی اتفاق شارپی بودم
بخاطر همین بود که اسفند میشدم روی آتیش
ب هر کسی میرسیدم میگفتم کجاست
چطوری باهاش دوست بشم
میدونی من اونو میخواستم که ب پولش برسم
من خدا رو بخاطر دنیا میخواستم
یعنی اصلا خدا رو نمیخواستم
و اما خدا برای من طرح نویی ریخت
اون مشتاق من بود و من محتاج اون
دیگه کم آورده بودم
گاهی درآمدم ب صفر میرسید. اما میدیدم که همه چیز هست
صفر بودم اما بهترین لباس تنم بود
صفر بودم اما سفره مون خالی پر بود
اگر قبلاً از حقوق بازنشستگیم بعد پانزدهم هیچی نمی موند اما الان دیگه تا اخر ماه پول داشتم ن زیاد اما داشتم
یکبار پول باشگاه نداشتم
داشتمااا ولی کمتر از اونی بود که باید پرداخت میکردم
رابطهی مون صمیمیتر شده بود
دیگه راحت درخواست میدادم
گفتم خدایا تو حسابم کافی نیست تا شب که برم باشگاه کافیش کن
بهم الهام شد (خب روزانه بریز )
ب خودش قسم برق از سرم پرید
چون اولا پولم اندازه پرداخت روزانه بود
دوماً باشگاه مداوم تعطیل میشد و از 8 جلسه گاها پنج یا شش جلسه ما باشگاه میرفتیم
فکر کنم اکثر اعضا هزینه باشگاهها روزانه پرداخت میکردن
گفتم خدایا شکرت عجب هدایتی شدم
یهو گفتم خدایا بازم کمه:(
سکوت بین ما حکمفرما شد
اون سکوت کرد منم رفتم پی کارام مطمئن بودم که کارشون خوب بلده
انگار که یکی گفت برو تو گروه باشگاه
وقتی رفتم °|° شدم مربی یک هفته باشگاه تعطیل کرده بود
بعدشم که غزل بهم. پیام داد که مامان 600 تومن بحسابم پول اومده احتمالا سهام عدالت ها رو ریختن
و بعد از دو سه ساعت حساب من کافی شد
تو این مدت که رفتم یسری جنس قسطی خریدم که اونم خودش هدایتم کرد
ی عالم اتفاق شگفت انگیز. افتاد
بارها بهش گفتم خدایا مطمئنی که برم وسایل قسطی بردارم
راهها رو هموار کرد نشانه ها اومد که برو
و من با توکل به خودش رفتم عمل کردم
مدتها بود که دیگه قسطی برنمیداشتم
اما ایندفعه فرق داشت
و چقدر هدایت آگاهانه بود
و در این مدت الهامات پشت الهامات آروم آروم. منو با خودم و خدای درونم بیشتر بیشتر آشنا کرد
تابوی ثروت در ذهنم شکسته شد
و فهمیدم من هم الان هم ثروتمندم
من بودنم ثروته
آرامشم ،سلامتیم ،حال خوبم ،پولم ، خونه م ، لحظه هایی که دارم با تمام وجودم از بودنم لذت میبرم
همه و همه ثروته
اینکه وقتی تو خیابون ی گل زرد میبینم که توی جوی آب درآمده و داره خودنمایی میکنه با اینکه عمرش فقط دوروزه ،باید لذت ببرم
و میبرم
من ثروتمندم
چون میتونم زیباییها رو ببینم
چون میتونم از بودن در کنار عزیزانم. غرق در شادی بشم
من ثروتمندم چون هر آنچه رو که اراده کنم و خواهم داشت بشرط اینکه در لحظه حال باشم
اون چند روزی که رفته بودم پیش مادرم ،دلم میخواست ی کیف داشته باشم برای گوشی و کارت بانکیم
بخاطر همین ی کیف کوچولو ی مشکی برداشتم و رفتم که حساب کنم خانم برادرم گفت که کرمیشو نداری ؟؟
یهو ب خودم اومدم که من از کیف مشکی چند تا دارم نخریدم وقتی برگشتم خونه دیدم من ی کیف دارم با همون ویژگیهای مورد نظرم کیفیتش عالی و زیبا هم بود
بشرط اینکه باور کنم که من لایقم
و من در این پروسه خود کافیم شناختم
و فهمیدم که خدا عاشق منه
منم باید عاشق خودم بشم
فهمیدم که زندگی ی شوخی بیش نیست
فهمیدم که اگر خوش باشم با خوش حالی بیشتر مواجه می شم
فهمیدم که چقدر با ادمهای اطرافم رفتار بهتری دارم
دیدم نسبت به همه چیز عوض شده دیگه مثل قبل مسئولیت همه چیز گردن دیگران نمی اندازم
فهمیدم که من خودم مسئول همه لحظه هامم
فهمیدم که من از فصل خدا چقدر عزیز و محترمم
فهمیدم که هر چی دارم از خدا دارم
فهمیدم من خالقم
و نظر مردم اصلا مهم نیست
چقدر راحت ادمهای اطرافم سرند شدن
چقدر راحت هدایت میشم
الان من ثروتمند ترینم شاید تو حسابم چیزی ب اسم پول خیلی کمتر از نیازم باشه اما این احساس خوشبختیه ،احساس آرامشه ست که منو ثروتمند کرده و میدونم که دادم تکاملم طی میکنم
اینکه همه چیز داره ب راحتی درست میشه
بچه ها هر کدوم براحتی مسیر درست دارن طی میکنند
رابطه م با همسر و اطرافیانم خیلی عالی تر شده
سلامتیم بهتر از قبله
چند وقت پیش رفتم خونه مادرم که چند روزی پیشش بمونم
چند روز که گذشت مادرم بهم گفت تو هیچ قرص و دارویی نمیخوری
گفتم نه
گفت هی دقت میکنم میگم چرا زهرا قرص و دارو نمیخوره
گفتم خب چرا باید بخورم
چند روز پیش یکی از دوستانم بهم گفت الان 6 _7ساله که داری رو خودت کار میکنی
از نظر ثروت چه رشدی داشتی ؟
گفتم بستگی داره ثروت از نظر تو چی باشه
اگر ثروت از نظر تو پوله
باید بگم دارم تکاملم طی میکنم
اگر بهتر نشدم بدترم نشدم و رشد رو میبینم
ولی اگر در نظر تو ثروت فقط پول نیست بشین بهت بگم که چ اتفاقات فوق العاده ای برام افتاده
از ازدواج موفق دخترم تا شغل پسرا
و رابطه خوبم با همسر و اقوامشون و ……
از سلامتی و حال خوبم دیگه نمیگم
اینکه همیشه کارتم خالی بود والان میدونم که ی نفر هست که برام مهیا میکنه و همیشه حسابم پول دارم
دیگه چی؟
آمده بودم ثروتمند شوم
و من ب گنجی پی بردم که خیلیها متوجه ش نمیشن مگر بچه های سایت خدارو شکر
استاد بزرگوارم سپاس
دوستای عزیزم دوستون دارم
در پناه شاه شاهان
خدا نگهدار.