نکته مهم:
این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- آنچه عزت نفس شما را رشد می دهد، داشتنِ پول بیشتر نیست بلکه “توانایی پول ساختن” است؛
- تاثیرگذارترین شیوه برای افزایش اعتماد به نفس، پول ساختن از توانایی هایت است؛
- نقش “هدف های کوتاه مدت” در پیشگیری از تضادها؛
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 56 | توانایی پول ساختن20MB20 دقیقه
بنام خدا
از دیروز غروب ی احساس بدی داشتم
احساس بیماری میکردم
منی که ب جرات میتونم بگم بیش از یک سال و خرده ای که مریض نشدم
چی شده ؟؟؟
کلا دیشب روخوب نخوابیدم
و صب ب سختی بیدار شدم
دوست داشتم باشگاهم موکول کنم ب فردا
ولی گفتم نههه
باید بری
بلند شدم وسایلم جمع کردم
وسایل کلاس خوشنویسیم برداشتم و با دخترکم رفتیم باشگاه
جالبه که دقیقا دخترم هم خیلی وقته ک سلامت
و اخرین باری کبیمار شد یادم نیس کی بود
شاید وقتی ی سال و خرده اش بود اونم بخاطر دندون دراوردن
ولی حالا هر دومون باهم حالت سرماخوردگی داریم و کوفتگی
از باشگاه رفتم کلاس خوشنویسی و استادم با محبت تمام قلمهام رو تراشید و ب من سرمشق داد
اومدم خونه و سریع ناهار بارگذاشتم
بنظرم اومد ک یکم دیر شده
ولی ب خدا گفتم خودت ب وقتم برکت بده و دستم فرز تر کن
و جالبه غذار رو دم کردم و ظرفها رو شستم
هنوز تا اومدن همسرم وقت بود
احساس کوفتگی نذاشت برم ناهار بخورم و خوابیدم
عصر بیدارشدم و دیدم نمیشه
من چم شده
چرا باید مریض بشم
گفتم بذار ی فایل هدایتی گوش بدم و کم کم ب کارهای خونه برسم
ک استاد دقیقا تو این فایل گفت وقتی عطشت برای ی موردی میخوابه
وقتی دچار روزمرگی میشی
جهان میبینه تکون نمیخوری
میگه ی تکونی بهش بدم
یادمه زمستون با اینکه من و بچه هام تنها بودیم ( هنسرم برای درمان پدرشون شیراز بودن)
من حالم اینقدر خوب بود
خوشنویسی میکردم
سفارش نقاشی داشتم و اولین بار بود که با مبلغ بالای ی تومن داشتم کار نقاشی میکردم
شبها تا ساعت 3 نقاشی میکشیدم
عصرها زبان اموز داشتم
و حتی با اینکه ذوبار پسرم بیمار شد ولی من و دخترم اوکی و سلامت بودیم
حالا چیشد ک این بار تا پسرم سرماخورد من ودخترم هم درگیر شدیم
بنظرم ی. دلیلش رفت و امد با دوتا از دوستام
که در عین مهربانی و خوبی ودست خدا بودنشون در زندگیم
ولی خیلی تمرکزشون روی بیماری،
و من هم خیلی تو جمعشون بودم و البته پیگیر احوالشون ک بهتر شدن یا نه
دوم کم شدن زمان نقاشی کار کردنم
قبلا شبها و صبهای زود دنبال تمرین نقاشی بودم
تمرین خوشنویسی
ولی الان ها
شبها تا خوابم میگیره میرم میخوابم و صبها هم فقط برای کد نویسی وقت میذارم
نقاشی چی ؟؟؟ هیچ
و اگر وقت پیدا کنم دوباره میرم تو جمع همون دوستام
و عملا مثل اونا دچار روزمرگی شدم ( فقط خوشنویسی کار میکنم تو این روزا)
اونا شاغل نیستن و تمام وقتشون رسوندن صب ب شب و رسیدن ب کار خونه و بچه هاس
ولی منادمی هستمکه دوست دارم پویا باشم
دوست دارم پولساز باشم
پولساز بودن عجیب حالم عالی میکنه
من بدن قوی دارم
ک توانایی بهبود خودش رو داره
من هدایتهای الهی رو میطلبم
خداوند من در مسیر رسالتم هدایت و حمایت میکنه
انشاله میام و از نتایج کارهام مینویسم