گفتگو با دوستان 56 | توانایی پول ساختن

درود و دو صد درود

بخاطر ضبط صدای شاگردانم به کتابخانه ی مورد علاقه ام رفتیم.آنجا با پرگل دختری بسیار دوست داشتنی آشنا شدم که از 6 ماهگی عضو کتابخانه شده بود و حالا در سن 9 سالگی خودش همیار کتابدار است. دیدم در حال تهیه یک پوستر است و رویش نوشته بازارچه ی کسب و کار پرگل. ازش پرسیدم جریان چیه و بهم گفت فردا بیایید به این آدرس. ازش پرسیدم چه میفروشی؟ گفت: لواشک ،خودم آنها را چیده ام و مراحل تهیه را کامل توضیح داد. گفتم خدایا به چه جای هدایتم کرده ای…امروز در بازارچه بیشمار بیشمار فراوانی دیدم.

کودکان با عشق کارهای دست خودشان را به فروش می‌رساندند. حساب کتاب می‌کردند و کلی هیجان داشتن. آشنایانی دیدم که به من عشق ورزیدند و بی نهایت احساس خوب گرفتم.

حجمی از عشق و جوی بسیار صمیمانه.

خدایا من قادر به سپاسگزاری نیستم. امیدوارم قلبم شاکر باشد. تو بر من بیشتر و بیشتر بیفزای.