گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده

نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • سمت خودت را انجام بده؛
  • معجزه “بازسازی احساس لیاقت درونی”؛
  • معجزه “ورود به دل ترس ها”؛
  • چرخه ای نابود کننده به نام “راضی نگه داشتن دیگران”؛

منابع بیشتر

دوره احساس لیاقت


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده
    28MB
    28 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

105 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Shahla» در این صفحه: 1
  1. -
    Shahla گفته:
    مدت عضویت: 2571 روز

    سلام خدمت شما استاد عزیز، بانو شایسته مهربان و تمامی دوستانم.

    استاد من همیشه در 99 درصد مواقع وارد ترس هام شدم، تا جایی هم که یادم میاد این ویژگی را داشتم و هربار قوی تر شده. چون همیشه اعتقادم براین بوده که موفقیت، اونطرف ترسه.

    و اون یک درصد که هنوز، نتونستم وارد ترسم بشم یچیزایی شبیه ترس از سوسک هست که هنوز نتونستم بهش غلبه کنم.

    استاد در طول زندگی ترسهای بسیار زیادی در زمینه های مختلف سراغ انسان میاد که برای من سخت‌ترین موردی که میخواستم وارد ترسهام بشم، ” ترس از کمبود” و “ترس از آینده” بود که ترس از آینده هم، ریشه در، ترس از کمبود، داشت.

    و بیشترین رشد من، هم، زمانی بود که وارد ترسهایی درین زمینه میشدم.

    یعنی بقدری نجوا حمله ور میشد بهم و از کمبود بهم میگفت، از اینکه حالا فلان موضوع را میخوای چکار کنی، حالا….

    که واقعا در لحظه منو فلج می‌کرد، ولی هیچوقت یاد ندارم در اون ترس مونده باشم و همیشه وارد ترسم شدم.

    وقتی چنین ترسهایی سراغم میومد، طبق روال همیشگی زندگیم، ترسم را بخداوند اقرار میکردم و پشت سرش ازش هدایت میخواستم چون واقعا خیلی خیلی برام آزار دهنده بود که اسیر نجوای شیطان و ذهنم بشم و باتمام وجودم میخواستم ایمانمو بخداوند نشون بدم و آزاد و رها بشم.

    و همیشه هم هدایت خداوند درلحظه از راه می‌رسید و کمکم می‌کرد برای ورود به دل ترسم.

    و خدا میدونه استاد، وقتی وارد ترسم میشدم و همون پولی که داشتم را با حس خوب و توکل بخدا خرج میکردم، به چندساعت نمیشد چندین برابرش وارد زندگیم میشد.

    و این ترس از کمبود و وارد شدن بهش، خیلی خیلی خیلی زیاد باعث تقویت ایمان و توکل کردنم بخداوند شد. و قوی تر شدن باورم نسبت به فراوانی که این قسمت “باور فراوانی” را خیلی خیلی جای کار داره برام که روش کارکنم.

    و یه نکته دیگه که خداوند از طریق، همین موضوع “ترس از کمبود” و وارد شدن بهش، بهم یاد داد این بود که: همیشه با احساس خوب خرج کنم و استاد دوساله وقتی من میخوام چیزی را بخرم اول احساسم را خوب میکنم، باورهای توحیدی و فراوانی و شایستگی را باخودم مرور میکنم بعد قدم برمیدارم برای خرید.

    و دقیقا تفاوتش را با زمانیکه حالت عادی داشتم و خرید میکردم یا حالت ترس و کمبود داشتم و خرید میکردم را متوجه میشوم.

    و تفاوت خرید کردن با احساس خوب و رقم خوردن اتفاقات بعد از اون خرید و ورود نعمت به زندگیم کاملا مشهود و بزرگ بود برام.

    یادمه یبار رفتم هایپر که کشک بخرم، همون لحظه نجوا حمله ور شد بهم و شروع کرد از کمبود پول و تموم شدنش بهم گفتن اونم با قدرت زیاد.

    استاد باورتون نمیشه من ظرف کشک توی دستم، حدود 40 دقیقه توی هایپر جلوی طبقات محصولات ایستاده بودم به بهانه نگاه کردن به محصولات، توی دلم داشتم با نجوا حرف میزدم، جوابشو میدادم، از خدا هدایت میخواستم. تااینکه بعد از 40 دقیقه تونستم باکمک خداوند، احساسم را خوب کنم بعد برم پای صندوق و حساب کنم.

    و اولین نتیجه ای که این نوع عملکردم برام میاره، حس رضایت از خودمه، واقعا آنچنان ذوق و شادی ای توی وجودم جاری میشه که حدنداره و بعد به دنبالش نعمت و اتفاقات خوب، وارد زندگیم میشه.

    و الهی هزاران مرتبه شکر بخاطر نعمت “ترس” که چقدر همواره کمک کننده بوده برای من و چقدر باعث تقویت ایمان، توکل و اعتمادم شده.

    استاد عزیزم بینهایت سپاسگزار شما هستم بابت آموزش های بینظیرتون.

    در پناه خداوند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: