نکته مهم:
این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- سمت خودت را انجام بده؛
- معجزه “بازسازی احساس لیاقت درونی”؛
- معجزه “ورود به دل ترس ها”؛
- چرخه ای نابود کننده به نام “راضی نگه داشتن دیگران”؛
منابع بیشتر
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده28MB28 دقیقه
به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی
سلام به همه عزیزانم
تحسین میکنم لیلای نازنین که آنقدر زیبا و با اعتماد به نفس صحبت کردند که در تک تک لحظات فقط داشتم تحسینشان میکردم آنقدر که رسا و فوق العاده و مفید صحبت کردن
و تبریک میگویم به ایشان برای شجاعتشان برای رفتن به دل ترس از جدا شدن از خانواده و مستقل شدن ترس از سگها و…
استادم امروز با شنیدن این فایل بسیار هدایتها دریافت کردم حتی آمدم در سایت بنویسم اما نجوای ذهن بود که من را منصرف کرد
امروز چه زیبا برایم از رفتن به دل ترسها گفتید
ترسهایی که اسیرمان کرده اند و با نرفتن دلشان در مدار باج دادن قرار میگیریم و مهر تأییدی زدید بر رفتن به دل بزرگترین ترس زندگیم ترسی که همیشه از روبرو شدن با آن فرار میکردم و باج میدادم اما در گلوگاهی که نه راه پس بود نه راه پیش تصمیم گرفتم با توکل بر خدای مهربانم قدم در دل آن بگذارم و برایش قدم بردارم و علفهای کنار رودخانه را که خیلی سفت چسبیده بودم رها کنم
استادم این روزها بیشتر از همیشه احساس میکنم باید خودم را با فایل های توحیدی شما بمباران کنم چون مدتی بود آنها را گوش نداده بودم چقدر موذیانه شرک ها از آن زیر سر درآورده بودند چنان که با کوچکترین نجوایی همه چیز یادم میرفت و متوجه شدم من چقدر به تکرار این آگاهی ها نیاز دارم
این روزها احساس کردم چقدر ناخودآگاه همچون قوم بنی اسرائیل عمل میکردم و هدایت می آمد اما من منتظر بودم خدا برود و انجام دهد چون ترس داشتم
دوست دارم نتایجش را بگیرم بعد در موردش صحبت کنم چون احساس میکنم چقدر در این مسئله ضعیف هستم انقدر که حاضر بودم بمیرم اما با این ترس روبرو نشوم و خدا برود و حلش کند و به عینه میدیدم که در نتیجه همان عمل نکردن نتایج دارد تغییر میکند و تضاد ها دارد می آید
خدا رو شاکرم که پا در دل این ترس گذاشتم و طرف خودم را انجام دادم و دقیقا این فایل را در یک هم زمانی فوق العاده گوش دادم حتی خیلی جملات انگار مهر تایید بود بر تصمیمم تا قلبم مطمئن تر شود دوست دارم با نتایجش برایتان بنویسم
اما میخواهم از یک تصمیم خوب و نتیجه خوب برایتان بنویسم
استاد نازنیم عشق به نوشتن و بازخوردهای زیبایی که ازشود از دستان پر از عشق عزیزانم در این سایت دریافت کردم و صحبت های زیبای شما در فایل های مصاحبه با استاد که برایم همه هدایت بود در مورد تقویت مهارت مرا مصمم کرد که مهارتم در نویسندگی را تقویت کنم
الهامی که خیلی وقت بود دریافت کرده بودم اما مقاومت میکردم تا زمانیکه هدایت شدم به خواندن کتاب جدایی معنوی از دبی فورد که بسیار با نوشته هایش در ابتدای مسیرم ارتباط برقرار کردم و نویسنده مورد علاقه من است
مخصوصا که یک تشابهاتی با هم داشتیم که ایشون هم کار مد و لباس را کنار گذاشته بودند و به دنبال روانشناسی و خودشناسی رفته بودند
ایشان هم گذشته ای پر حاشیه داشتند
اولین بار که کتاب نیمه تاریک وجود ایشان را خواندم بود که در دلم میل به نوشتن و الهام بخش بودن شکل گرفت
آنقدر که روزی به خود آمدم که دیدم طبق تکاملم من هم دارم در بهترین سایت موفقیتی جهان مینویسم و خدا این آرزوی من را محقق کرده
آرزویی که فکر میکردم به خاطر موقعیتم نمیتوانم به آن برسم چون من میخواستم از خودم بنویسم میخواستم از معجزات خدا در زندگی ام بگویم
بگویم من کجا بودم و خدا برایم چه کرد و خدا مرا به این سایت هدایت کرد
بعد از خواندن کتاب جدایی معنوی بود که قدم بعدی به من گفته شد و دیدم ایشان هم دوره های مهارت نویسندگی را گذرانده اند
از خدا هدایت خواستم و خدا مرا به یکی از بهترین دوره های نویسندگی هدایت کرد
من که مقاومت داشتم که نکند استادش بخواهد از مسائل سیاسی و غم و تراژدی صحبت کند برای نوشتن چشم باز کردم دیدم چقدر قانون دقیق کار میکند و استادی بینظیر که در صدایش سراسر آرامش در کلامش توجه به زیبایی ها و نکات مثبت موج میزند
استادم چقدر این قانون کبوتر با کبوتر دقیق کار می کند همان بود که میخواستم در صلح آرام صبور شنونده ای عالی و خدا چه زیبا هدایت میکند
مگر میشود هدایتی بفرستد و تو عمل کنی و لعلک ترضی نشوی
با دیدن آن ویژگی ها در سایتشان فرم مصاحبه قبولی را پر کردم بعد از ۱۴ روز به من تماس گرفته شد و من آنقدر ذوق داشتم که خدا میداند
مصاحبه به بهترین شکل انجام شد و در تک تک سوالها من با بهترین جوابهایی که خدا به قلبم می انداخت استادم را غرق در تحسین و شگفتی میکردم
و در انتها ایشان گفتن با کمال میل افتخار میکنم شما در دوره ما باشید و به بهترین شکل در این دوره ثبت نام کردم
در تک تک لحظات هدایتم به این استاد و مراحل ثبت نام هدایت خدا را لمس کردم
و بیشتر یاد گرفتم وقتی خدا هدایتی بفرستد و تو عمل کنی خودش صفر تا صد را بر عهده میگیرد
آنقدر صدای زیبا و الهی و گوش نواز شما را تحسین کردم و لذت بردم که هدایت شدم به این استادم که ایشان هم صدایی بسیار آرامبخش دارد به گونه ای که در طول مصاحبه دوست داشتم بیشتر صحبت کند
و در نهایت هم برای آرامشی که در صدایشان بود تحسینشان کردم
استادم میخواستم با تمام وجود از شما سپاسگزاری کنم شما نه تنها قوانین الهی را با عشق به من یاد دادید بلکه اصول نویسندگی را هم به من یاد دادید وقتی گفتید بچه ها عمل کنید نتیجه بگیرید بعد بنویسید با نتایجتان صحبت کنید
و یکی از سوالات مصاحبه من همین بود که در چه موردی میخواهید بنویسید و من همین را که به من یاد دادید گفتم و این بهترین جواب بود که بسیار بابتش تحسین شدم
شما به من شجاعت داشتن در خودافشایی را آموزش دادید اصلی که با آن نوشته هایت منحصر بفرد میشود
وقتی استاد نویسندگیم گفت شما راهتان در نویسندگی بسیار روشن است وقتی برایش از توانمندی هایم با اعتماد به نفس گفتم
میدانستم که بخشی از این نتیجه از داشتن استاد الهی همچون شما بوده که خدا در زندگی ام قرار داد
از شما بسیار سپاسگزارم برای این سایت برای اتاق شخصی که در این سایت به من دادید
از تک تک دوستانم هم تشکر میکنم که با پاسخ های زیبا و سراسر عشقی که در کامنت هایم نوشتن به من انگیزه ای دادند که در این مسیر جدی تر قدم بردارم
الان داشتم لایوی از دوره های نویسندگی ام میدیدم و صحبت از این بود که شما شروع کنید به نوشتن ایده نوشتن می آید
یاد صبح افتادم که ایده آمد که بنویسم ولی یک موردی پیش آمد و من منصرف شدم در صورتی که عاشقانه منتظر زمانی بودم که این خبر قبولی ام را به شما استاد عزیزم بدهم
استادم من امروز دیوانه اعتماد به نفستان شدم دیوانه ایمانتان به خدا شدم شما در مسافرخانه های ناصر خسرو بودید اما می آمدید و از قدرت خدا میگفتید از عشقتان به خدا میگفتید
من با کلی معجزه در زندگی ام با کلی نتیجه در دستم با یک تضاد که در دلش گنج ها نهفته است نوشتن را برای خدا مشروط کردم
اما شما هرگز گفتن از توحید و آموزش قوانین را برای خدا مشروط نکردید تحت هر شرایطی پای تعهدتان به خدا ماندید و چقدر لایق این جایگاه هستید
آری وقتی خدا فرزندتان را گرفت باز هم از خدا و عشقش گفتید حتی سیاه نپوشیدید
وقتی غرق در بدهی بودید و باز هم از خدا گفتید و عشقش را فریاد زدید با اینکه مسخره شدید که تو که انقدر خدا خدا میکنی کو ثروتت اما شما نا امید نشدید و و ایمانتان را به نتیجه گره نزدید و خدایی که پاداش ایمان را ضایع نمیکند
میدانید شما خدا را شرمنده این ایمانتان کردید
و من امروز متوجه شدم چقدر ایمانم به خدا ضعیف است
چقدر وابسته به نتیجه هستم
و امروز چقدر قشنگ نجوای ذهن با یک مشغولیت ذهنی که از ترس نشأت گرفت مرا از نوشتن باز داشت از آن ذوقی که برای نوشتن داشتم تا برایتان بگویم
اما با دیدن آن لایو تلنگری به من زده شد که اگر من متعهد شده ام بنویسم باید تحت هر شرایطی وقتی به من گفته میشود بنویس بنویسم و اجازه ندهم اتفاقات بیرونی مرا از این کار باز دارد
همانطور که هیچ تضادی هیچ مانعی دلیل بر این نشد استادت از توحید نگوید از قوانین الهی نگوید و به رسالتش ادامه ندهد