نکته مهم:
این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- سمت خودت را انجام بده؛
- معجزه “بازسازی احساس لیاقت درونی”؛
- معجزه “ورود به دل ترس ها”؛
- چرخه ای نابود کننده به نام “راضی نگه داشتن دیگران”؛
منابع بیشتر
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده28MB28 دقیقه
سلام
واقعا تک تک فایل های گفتگو با دوستان معجزه ای هست که از طریق این سایت برای ما اومده
بار اولی که گوش کردم بسیار بسیار روی من تاثیر گذاشت و لیلای عزییز رو تحسین کردم و همچنین مریم جان و استاد رو که اون بازی هوایی رو سوار شدن برای غلبه بر ترس
چقدر لیلا جان شیرین بیان کردن که شما دوست صمیمی من بودی خیلی به دلم نشست
و رفتن تو دل ترس ها و باج ندادن
یه تجربه ای هست که نمیتونم ازش بگم خیلی شخصی هست ولی یادمه خیلی من و درگیر خودش کرده بود و اونجا هنوز نه فایل ابوموسی رو دیده بودم نه این فایل و مربوط به 4سال پیش هست تازه در سایت ثبت نام کرده بودم و دیدم داره رسوخ میکنه به مغز و استخوانم و داره عین موریانه روحم و میخوره قشنگ یادمه با خودم گفتم تو داری از ترسش ذره ذره نابود میشی بیا و انجامش میده چیزی نمیشه از این ترسی که الان داری که بدتر نیست این عهد و با خودت ببند که خودم کردم و مسئولیت کارت و بعهده بگیر اون زمان خواهرم فایل عزت نفس و تازه خریده بود و گوش دادیم یه قسمتی ش بود استاد میگفتن وقتی تصمیمی میگیری و انجامش میدی برای اینکه ذهنت بعدا نجوا نکنه بگو انجامش میدم نمیدونم درست یا غلطه ولی به نفع من هست و حتی اگه غلط بود تجربه کسب کردم یه همچین برداشتی رو من کردم اون زمان و هرچند سخت و ترسناک انجامش دادم و انگار یه وزنه صد کیلویی ازم برداشته شد و هیچ وقت نجواها هم زورشون نرسید بعدش بهم چیزی بگن و اونجا بود فهمیدم وقتی محکم پای تصمیمت وایمیستی جهان مقدماتش و برات فراهم میکنه و احساسات بعدش بینظیره چه از لحاظ اعتماد به نفس چه اینکه باج ندادی به ترست
و خب بمرور کلی ت این چهار سال ترس های ریز و درشتی که داشتم و سعی کردمم بهشون وارد باشم تو یسری هاش خیلی خیلی موفق بودم تو یسری هاش نه
مثل
تاریکی که گفتم قبلا اصلا فاجعه ای بود برای من و ترسش همیشه احساس سرگیجه و حالت تهوع بهم میداد
اقدامات اگاهانه ای که براش انجام دادم
چراغ خاموش موقع خواب اولش با کم نوری شروع کردم بعد یواش یواش در اتاقم و بستم و بعد در تاریکی مطلق طبیعی بود که اولش خیلی سخت بود و اون اوایل خوابمم نمیبرد حتی بعدش کم کم دیگه جهان همکاری کرد و من اتاق فرارهای نه تنها تاریک بلکه ازین ترسناک ها که اکتور داره میرفتم و… هر اقدام عملی که این ترس و از بین ببره
ترس از حشرات سوسک و ملخ و حتی پشه های بزرگ و شاید خنده دار باشه پروانه و شاپرک :))
اینا رو اقدام عملی براش انجام ندادم برم جایی که پر سوسکه مثلا :)) قبلا اگه خونه مون سوسک بود اصلا شبا نمیخوابیدم تا پیداش بشه و مامانم بکشه ولی بعد کم کم خودم کشتم و یا حتی میدیدم هم خیلی میترسیدم بکشم فراریش میدادم و بعد به جایی رسید که اصلا دیگه خیلی وقته خدا رو شکر ندیدمش و اونجوری وحشتناک نمیترسم ازشون
ترسهای غیر ملموس مثل ترس از تنهایی تردد کردن در جاهای جدید مخصوصا وقتی هوا تاریک میشد
ترس از تنهایی تو تاکسی نشستن و ماشین و آژانس گرفتن و ترس از رفتن تو موقعیتهای جدید
ترس از حرف مردم تمام اینها رو خیلی جدی باهاشون روبرو شدم و تو خیلی هاش اینقدر روش کار کردم که اصلا انگار ناپدید شدن شکر خدا
و در ادامه راجع به حرف دیگران اینکه واقعا هرجور رفتار کنی دیگران حرفشون و میزنن و فکر میکنم همه مون تجربه ش کردیم و از یه جایی به بعد خود من تصمیم گرفتم جوری رفتار کنم که خودم راحتم با رعایت چارچوب البته نه اینکه راحتی باعث بشه هر حرفی و بزنم به هرکسی و هر کاری که عرف نیست و انجام بدم و هر پوششی داشته باشم از یه جا به بعد تمام اینها رو روی خودم کار کردم و درستشون کردم
خدا رو شکر بابت اموزش های شما استاد دوست داشتنی من
خیلی خیلی ازتون سپاسگزارم دوستتون دارم
خدایا شکرت
سلام بر همه عزیزان
لیلای عزیزم چقدر عالی حرف زدی چقدر عالی مثال اوردی چقدر عالی روی خودت کار کردی
چقدر لحنت حرفهات صدات ب دلم نشست و جالبه از صداتون و تعریفی ک از شخصیتت کردی یه چهره دیگه اصور کرده بودمت اما وقتی تو کامنتها چهره دلنشین و زیباتو دیدم چقدر بیشتر دوستت داشتم و انگار فرکانس و ارتعاشت بهم نزدیکتر شد ممنونم ازت کلی درها برام باز کردی کلی چیزهایی گفتی که در من بود و بخاطرش سپاسگزار نبودم
الان راجع به تک تک ش میگم
منم کل فایل های دانلودی رو قورت دادم یادم نیست کدوم فایل شروع تحولم بود شاید به کبوترها غذا ندهیم این فایل و ک گوش دادم اینقدر تعجب کرده بودم ک انگار یه نفر از یه سیاره دیگه اومده بود حرف میزد چیزهایی رو گفت استاد ک اصلا تو چند سال عمرم از مفزمم عبور نکرده بود فایل های توحید در عمل و تنظیم فرکانس و چشم زخم اینا فایل هایی بود ک خوردمشون اینقدر گوش دادم اینقدر حرفهایی توش بود ک اصلا با عقل من جور در نیومد چیزی ک تو درس و دانشگاه و جامعه هم از کنارش رد نشده بودم چون همیشه از مذهب فراری بودم و فکر میکردم هرکس ازین در حرف بزنه خیلی ببخشید میخواد چرت و پرت بگه اما منطق قوی صحبتهای شما فرکانستون حرفهایی ک از دل میومد و لاجرم ب دل میشست من و طبیعتا خیلی های دیگه رو با عشق برای این مسیر ادامه دار کرد
با اون بخشی ک لیلا جون گفتن من معلمم اما میخوام خودم یچیز و یاد بگیرم و عمل کنم تا از عمل من بقیه یاد بگیرن کلییی حال کردم من ک معلم نیستم اما اون اوایل هرچی از استاد میفهمیدم میخواستم با ادا دراوردن و بلدم بلدم ب همه بگم تا اینکه بعد مدت کوتاهی فهمیدم کار اشتباهیه و انصافا تا الانم تکرار نکردم و حتی ب نزدیکترین فرد زندگیمم نگفتم من دارم رو خودم کار میکنم و سایت عباسمنش هست برو ببین عضو شو فلان با اینکه میدونم وقت ازاد بیشتری داره و اکثرا هم حوصلش سر میره تو خونه و بشدت منو قبول داره و نتایج منو دیده اما با خودم گفتم اگه قراره هدایت بشه ب این مسیر یجوری خدا هدایتش میکنه حالا یا از طریق من یا ب هر طریق دیگه ای بالاخره اگه تا الان باهمیم قطعا تو یسری موارد مثل هم فکر میکنیم و عمل میکنیم حالا خیلی ادامه نمیدم ک شعار نشه حرفهام
مورد بعدی مستقل بودن لیلا جون و حرفهایی ک زد راجع ب اینکه اگه بخوام مهاجرت کنم این یک امتحانه برای خودم دقیقاا ما چند سال بود ک ساکن شرق تهران بودیم و کلی ادم اونجا میشناسیم اکثر فامیل هامون اونجان کارو همه چیز اما تو یه اقدام جسورانه جابجا شدیم ب غرب ترین نقطه تهران و بگم اولش سخت بود برامون این اولش منظورم روز اول بود خخخ اما بعلت یسری مسایل و تمرین مهاجرت لازم دونستیم این اقدام و اینجوری خودمون و دلداری دادیم ک اولا ما بهترین نقطه غرب تهران اومدیم تو محله عالی و مزیت مهم ش اینه تو ایرانیم همه هم زبونیم باید خیلی زود طبیعی بشه برامون ک وقتی یه کشور دیگه رفتیم با زبون متفاوت مردم خیلی برامون سخت و اذیت کننده نباشه و خیلی زود اون انرژی منفی رو از خودمون دور کردیم
و حتی راجع ب تاریکی تقریبا اکثر خانمهای ایرانی ترس از تاریکی و تنهایی و دارن بعلت طرز فکر و جامعه ای ک توش بزرگ شدیم و خود منم با این ترس مقابله کردم البته هنوز کامل کامل نیست اما مثل قبل نیست ک حتی قرار گرفتن در تاریکی هم افت فشار میورد برام و چقدررررر صحبتهای استاد جسارتم و برای از بین بردن همیشگی ش بیشتر کرد ک گفت باج ندین ب ترسهاتون واای وای اصلا عالی بیان کردین باج ندیم ب ترسهامون
لیلا جون شما درباره مهاجرت گفتین ازش فقط زبان و دارین خیلی ها همینم ندارن و مهاجرت کردن مثل استاد ک زبان بلد نبودن و حتی تو اوایل فایل سفر ب دور امریکا و اواخرش تکامل بشدت معلومه تو لهجه و حرف زدنشون من خودم یکی از دوستام نه سرمایه نه پول پس انداز شده و نه زبان و حتی اشنایی داشت اما مهاجرت کرد ب المان و الان نزدیک هشت ماهه اونجاست و کاملا راضیه از طریق شرکتی ک توش کار میکرد پیشنهاد کاری بهش شد و تو سه ماه اقدام کرد و رفت یه عالمه الگوهای اینچنینی برای ذهنم دارم و ازونورشم کسایی از نزدیکانم هستن ک دانشجوی دانشگاه شریف با رشته عالی پول زبان و همه شرایط عالی دارا هستن صدبار هم اقدام کردن تحصیلی برن اما هنوز نتونستن برن واقعااا از هیچ لحاظی مشکل ک ندارن هیچ برترم هستن تو حوزه خودشون باهاشون ک حرف زدم گفتن مهاجرت کاملا شانسیه من فقط لبخند زدم
راجع ب ویل اسمیت و اون اتفاق هم ک گفتین خوشحالم ک از فضای مجازی و اخبار مربوط ب فیلم و سریال و سلبریتی هم فاصله گرفتم اصلا همچین چیزی و نفهمیدم مخصوصا منی ک قبلا خیلی ب اصطلاح فیلم باز بودم و تک تک اخبار راجع ب سلبریتی ها و بیوگرافی هاشون و دنبال میکردم اینم از حسن اشنایی با سایت شماست ️
در اخر استاد عزیزم بسیار بسیار تحسینتون میکنم الگوی کامل من راجع ب وارد شدن تو هر زمینه ای ک ترسهاتون مانعش بشه حتی چیزی ک شاید ذهن بگه حالا نیازی نیست همچین کاری و تجربه کنی ترمز مخفی ک میخواد ترسها رو بپوشونه و من پیداش کردم
و همچنین مریم عزیزم و بسیار بسیار تحسین میکنم بابت پرشی ک انجام دادن تعریفش و فکر بهش کلی هیجان و ترس در من بوجود اورد چ برسه انجامش و اینکه میبینم استادای من انجامش دادم باعث میشه بقیه ترسها پوچ و خیلی خیلی جزیی بنظر بیاد برام و اقدام خیلی جدی برای از بین بردنش داشته باشم ممنونم ازتون ️