نکته مهم:
این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- سمت خودت را انجام بده؛
- معجزه “بازسازی احساس لیاقت درونی”؛
- معجزه “ورود به دل ترس ها”؛
- چرخه ای نابود کننده به نام “راضی نگه داشتن دیگران”؛
منابع بیشتر
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده28MB28 دقیقه
به نام خدایی که شهامت رادروجودم نهاد.
سلام به استادعزیزونازنین ودوست عزیزمون لیلاجان .
شهامت وجسارت لیلاجان قابل تحسینه.
نمیدونم توخانواده چی بش گذشته بوده که ترجیح دادن ازخانواده جدابشن .
اینوگفتم که هرکسی تاتقی به توق خوردفکرنکنه ،بایدازخانواده جدابشه .آخه بعضیامطلب رانمیگیرن وسریع جاهایی که نباید الگوبرداری میکنن.
مثلن خودم به علت داشتن خواسته هایی که توذهنم داشتم واتفاقاخیلی دلم میخواست ،اتفاق بیفته .به جدایی فکرمیکردم واززندگیم لذتی نمیبردم .
همیشه دنبال بهانه ای میگشتم که جدابشم .
یه کم که روی خودم کارکردم وبیشترومنطقی تربه شرایط واوضاع زندگیم نگاه کردم ،متوجه شدم .توزندگیم مشکل حادی ندارم که ارزش بیرون رفتن ازش راداشته باشم .
بله اون خواسته ی من ،درسته خواستم بودولی خیلی هم معقول نبودودلیل محکمه پسندی برای جدایی نبود.
خداروشکرمتوجه ی اشتباه این افکارم شدم وچسبیدم به زندگیم .منم میتونستم راحت جدابشم ولی آیا زندگی من وهمسرمن طوری بودکه سزاوار این جدایی باشم یا باشه .
نه نبود.شایدبرای منم اتفاقاتی میفتادکه بعدن پشیمون میشدم .
به قول استاد که بارها گفتن ،که خیلی جاهاایرادازخودماس ولی ازبس تمرکزمون روی طرف مقابلمونه،اونومقصرمیکنیم وبعدازجدایی حتی بافرددیگه ای بازهمون تجربه روتکرارمیکنیم .
ولی وقتی من دنبال تغییرات خودم باشم ونگاهم رامتفاوت تربکنم ،اگه همسرم هم فرکانس من نباشه بدون تقلای من ،جهان کاری میکنه که ازم جدابشه .ولی جالبیش اینه که خیلی وقتها با تغییرات من ،طرف مقابلمم طوری تغییرمیکنه که اوضاع بهترمیشه .
پس نیازی به عجله نیس .واونی که میگه من جداشدم وبه آرامش رسیدم حتمن سختیهای زیادی تواونخونه کشیده که مانع رشد هم میشده .
حتمن اهل خانواده باافکاری منفی ودرجهت مخالف ایشون بودن .
مطمئنم لیلاجون همه ی راههارارفتن ووقتی دیدن نمیشه واقعن اونجازندگی کنن ،تصمیم گرفتن ازخانواده جدابشن.
پس عجولانه تصمیم نگیریم .بهتره خوب فکرکنیم بعداگه دیدیم توانایی وشهامت اینوداریم که تنهایی بهتر زندگی کنیم ،جدابشیم .
دیدن نقاط ضعف و قوت خودمون خیلی مهمه .
متاسفانه اکثرمادرچنین مواقعی ،ترازاخلاقهای دیگران راخوب بلدیم دربیاریم .امادوربینمون بایدروی خودمون زوم باشه وفقط به خودمون نگاه کنیم تاببینیم چ نواقصی داریم یاچ نقاط قوتی داریم .
وقتی همچین نگاهی داشته باشیم ،طبیعتابهترتصمیم میگیریم .
اگه عیبی داریم حتمن رفعش کنیم چون داریم میبینیمش .
قضاوت دیگران مهم نیس .چون الویت خودمونیم .به قول استاد هرکاری هم بکنی حرف پشت سرت هس .
اینکه مسرباشی کاری انجام بدی ولی ندی چون ازقضاوت دیگران ترس داری ،این احمقانه ترین کاریه که انجام میدی.
زمانیکه من ازخودممطمئنم،باخودمدرصلح هستم .ازعزت نفس خوبی هم برخوردارم .ومیدونم خودم ازپس خودم خوب برمیام ،حرف مردم کیلوچند؟
اگه بخواهیم باحرف مردم ،زندگیمونوبالاپایین بکنیم که کلن ول معتلیم .ونمیشه اسمشوگذاشت زندگی .
این مردم تاآخرین لحظه درکنارماهستن .حالابعضیانزدیک تربعضیادورتر.
نمیشه ازشون فرارکردولی میشه بارفتارهاوافکارسالم ازشون دورشدوبه قضاوتهاشون اهمیتی نداد.
میشه همه رودوست داشت ولی نظرخودمون به هرچیزی برتری داشته باشه تاآرامشمون بهم نریزه .
جالبیش اینجاس که این مردم تاوقتی توبراشون منفعت داشته باشی ،رفیق ودوست توهستن وبعدش خداحافظ .حتی خواهربرادرهات چ برسه غریبه ها.
پس توهمه چی ،اول خودت .آخرهم خودت .
منم یادگرفتم که به کسی کاری نداشته باشم .ودیگران رو،آزادورهابزارم حتی فرزندامو،حتی همسرمو.
همون طور که دوست ندارم کسی توزندگی شخصی من مداخله کنه ،خودمم بایدبه همان گونه رفتارکنم .تاازارزشهام کم نشه.
هیچ وقت هیچکس نمیتونه جای کسی باشه ،پس نبایدبه خودمون اجازه ی قضاوت بدیم.
هرچندظاهرزندگیامون چیزی رونشون بده که شبیه هم هستش ولی زندگی بقدری پیچیدس که به هیچ وجه نمیشه کسیوقضاوت کرد.
پس بهتره تمام توجه وتمرکزمون روی خودمون باشه بقیش خود به خودحل میشه .
روبروشدن باترسهاورفتن تودل ترسها،قدرت وتوانایی آدموچندین برابر افزایش میده.
منم یه ترسی دارم .
تاحالاکسب درامدنداستم ،تصمیم گرفتم شروع کنم .امانمیدونم چطوری وله چ شکل .البته پیشنهادهایی داشتم ،یه کارایی هم بلدم .منتهی چون تاحالاانجام ندادم ترس دارم که ازپسش برنیام .
میترسم که برنامه وروندزندگیم بهم بریزه .
ازطرفی تردیددارم که چ کاری بهتره.چ تصمیمی بگیرم بهتره.؟!
به همین جهت خودمو سپردم به هدایت خدا.
امیدوارم بتونم بهترین انتخاب روداشته باشم .
نجواهایی توذهنم میان که بی خیال ،بچسب به همین زندگیت .البته نمیدونم نجواس یاالهام ؟!
میدونم نجواهابااحساس بد،میان والهامات بااحساس خوب هستن .راسش هنوز نتونستم تشخیص بدم که کدومشونه.
نیازی ندارم که سرکاربرم .
فقط دوست دارم تجربه کنم .
ترسهازیادن .
خداروشکربه خیلی هاشون غلبه کردم .فقط وفقط هم باایمان وتوکل به خدا.ینی چون خداروپشت خودم میبینم ،ترسهاموتونستم کناربزارم .
خیلی راحت میشه ترسیدوزندگی روباخت.
ازصبح که بیدارمیشیم ،میشه ازهمه چیزترسید،ووحشت داشت .
از بیرون رفتن همسرمون بابت کسب درآمدیابابت هرچیزی.
از بیرون رفتن بچه هامون ونگرانی هایی که هر لحظه باهاشونه.
ازبیماری .
ازجایی رفتن ،کاری انجام دادن،رانندگی کردن ،حتی ازهوا،ازهرچی که فکرشوبکنید،میشه ترسید.
اماچی میشه که به هیچی فکرنکنی وخیالت ازبابت همه چیزراحت باشه ؟!
ایمان واعتمادبه خدای متعال .
ایمان واعتمادبه خدای مهربون وبخشنده وقدرتمند.
رهاکردن وسپردن به خدا همه چیوبرامون راحت وآسون میکنه.
جدن اگرخدارونداشتیم ،من که تاحالابااین ترسها،مرده بودم .
کاش بابت خواسته هامون ،هم همین اعتمادوایمان روبه خداداشته باشیم .برای رسیدن به خواسته هام ترس یانگرانی ندارم اما باورم برای رسیدن کمی ضعیفه
.توخداهمه چیومیبینم اماشیطون کوفتی هم مدام میادتوذهنم .
امیدوارم غلبه به شیطون ونجواهاش راهم ازمیونبردارم .
انشالله به یاری خداسال جدید، رواین موضوع کارمیکنم .
استادجان عاشقتم .
ممنون که هستی.