گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده

نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • سمت خودت را انجام بده؛
  • معجزه “بازسازی احساس لیاقت درونی”؛
  • معجزه “ورود به دل ترس ها”؛
  • چرخه ای نابود کننده به نام “راضی نگه داشتن دیگران”؛

منابع بیشتر

دوره احساس لیاقت


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده
    28MB
    28 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

105 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد جواد اسدی» در این صفحه: 1
  1. -
    محمد جواد اسدی گفته:
    مدت عضویت: 862 روز

    به نام الله یکتا

    من یه دختر 5 ساله دارم و تلاش میکنم اگر کاری رو خواست انجام بده جلوش رو نگیرم و تلاش میکنم همیشه براش احترام قائل باشم هم وقتهایی که با هم توی خونه هستیم و هم در بیرون خونه که گاها بیشتر هم بهش احترام میذارم…

    چندین بار توی خیابون جوجه رنگی دیده بود و خیلی ذوقشون رو می‌کرد و می‌گفت میشه بخریم و ما می‌گفتیم نه… نمیشه

    من دوست داشتم تجربه کنه اما چطوری توی خونه میشه جوجه رنگی نگه داشت!!!! و خانم من تمیزی خونه براشون خیلی مهمه…

    اما قلبم می‌گفت براش بگیر و نترس و کار رو به خدا بسپار…

    یه چند باری هی رفتم بگیرم براش ببرم خونه اما هی میگفتم ول کن ممکنه وابسته بشه و یا ناراحتی پیش بیاد،امروز ظهر خیلی حِسم قوی بود که برو بگیر و ببر خونه،رفتم یه جعبه کفشی از یه مغازه گرفتم و 2 تا جوجه خریدم بردم خونه و توی راه به خدا گفتم این بچه دوست داره جوجه داشتن رو تجربه کنه خودت همه چی رو ردیف کن که همسرم مخالفت نکنه و اونم تجربه اش کنه و در نهایت می‌بریم میذاریم خونه مادر بزرگش،چون دوست ندارم دخترم سوسول بار بیاد،رسیدم خونه جوجه ها رو بهش دادم و اونم کلی قربون صدقشون رفت و نازشون میکرد و منم همون اول گفتم خب یه چند ساعتی باهاشون بازی کن تا من ببرمشون خونه مادربزرگت اون ازشون مراقبت کنه چون ما جای جوجه نگه داشتن نداریم و اونم به طرز جادویی گفت باشه،اما همسرم می‌گفت نه بذار همین جا باشه و بمونن!!!من اصرار میکردم که ببریمشون و همسرم اصرار می‌کرد که نگهشون داریم،یعنی همسر من که تمیزی خونه اینقدر براش مهم بود جوجه ها رو ول کرده بود روی فرش راه برن و می‌گفت نه خودمون بزرگشون میکنیم و این در صورتی بود که قبلا که بهش میگفتم بیا براش جوجه بخریم مقاومت می‌کرد و می‌گفت نه کجا نگه دادیم و نمیشه و بچه مریض میشه و فلان…

    من خنده ام گرفته بود که من شده بودم کسی که می‌گفت نه بذار ببرمشون و اونا میگفتن نه و الان دیگه دخترمم می‌گفت نه من میخوام نگهشون دارم و اصلا به کسی نمیدم…منم تسلیم شدم و گفتم بذار ببینم خدا میخواد چه طوری این قضیه رو مدیریت کنه و گفتم هر جور خودتون صلاح میدونین….

    یک ساعت بعد دخترم گفت من اصلا جوجه نمیخوام برو پسشون بده!!!

    بچه ای که اینقدر عاشق جوجه بود می‌گفت نمیخوامشون خیلی سر وصدا میدن و با وجود مقاومت های همسرم که حالا بذار نگهشون داریم اون محکم می‌گفت نه من دوسشون ندارم

    پناه بر خدا،انگار که فقط ما باید تسلیم باشیم و فرمون رو بدیم به ارباب و مالکم تا خودش ردیف کنه…

    نتیجه این شد که اومدم توی کوچه دادمشون به 2 تا پسر بچه که برای خودشون باشه

    نتیجه سپردن کارها به الله میشه معجزه و میشه نرم کردن دلها و میشه بهترین نتیجه و بهترین اتفاق

    الان دیگه من حالم بهتر از قبله که دخترم با رضایت خودش جوجه دوست نداره و ناراحت نیستم برای اینکه بخوام با همسر بجنگم که بذار داشتن جوجه رو تجربه کنه و یا اینکه دخترم رو محدود کنم که آرزو به دل باشه

    منزه است خداوندی که کافیه تکیه گاهم باشه تا کارها مثل ماست انجام بشه…

    توی هر زمینه ای میشه روش حساب کرد

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: