گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده

نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • سمت خودت را انجام بده؛
  • معجزه “بازسازی احساس لیاقت درونی”؛
  • معجزه “ورود به دل ترس ها”؛
  • چرخه ای نابود کننده به نام “راضی نگه داشتن دیگران”؛

منابع بیشتر

دوره احساس لیاقت


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده
    28MB
    28 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

105 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهدی وجدی» در این صفحه: 1
  1. -
    مهدی وجدی گفته:
    مدت عضویت: 516 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز و دوستان هم مسیر.

    چقدر این فایل رو دوست داشتم من

    نشانه امروز من بود این فایل و وقتی فایلی در رابطه با عزت نفس و اعتماد به نفس برام میاد و میتونم توی اون کامنت فایل از ترس هایی که بهشون غلبه کردم صحبت کنم ذوق زده میشم.

    خیلی حس خوبی بهم میده وقتی میبینم دوستان هم مسیر به ترس هایشون غلبه کردن و اینقدر نتایج فوق الاده ای گرفتن و چقدر باعث میشه من هم از شنیدن این تجربه ها انگیزه بگیرم.

    من در گذشته و قبل از آشنایی با این قوانین و این مباحث فردی بودم که اعاماد به نفس و عزت نفسم منفی 1000 بود که حتی جرعت صحبت کردن هم نداشتم اما به لطف خداوند مهربان با هدایت شدن به این سایت الهی و کار کردن روی خودم از این رو به اون رو شدم.

    من ترس های زیادی داشتم و دارم که خیلی هارو بهشون غلبه کردم و نتایج عالی گرفتم که چندتایی رو اینجا مطرح میکنم که هم عزت نفس خودم از بازگو کردن بالاتر بره و هم به عنوان تمرین آگهی بازرگانی باشه برای دوستان هم مسیرم.

    من از راه اندازی کردن کسب و کارم میترسیدم ترس از این رو داشتم که اگه نشه چی اگه نگیره چی اگه نتونم چی اگه ورشکست بشم چی و خلاصه این نجوا ها همیشه توی ذهنم بود اما به لطف هدایت های خدای مهربان و کار کردن روی خودم تونستم به این ترسم غلبه کنم و سال 1403 من کسب و کارم رو راه اندازی کردم و از اون جایی که کار میکردم استفا دادم تا سال 1404 یعنی یک سال.

    مرحله بعدی ترس من از مهاجرت کردن بود من برای رسیدن به هدفم مدلینگ میخواستم به تهران مهاجرت کنم اما همیشه ترس داشتم و خیلی سال بود که این ترس ها باعث شده بود که من اقدامی نکنم تا اینکه سال 1404 شروع شد و خداوند مسیر جدید رو سر راه من قرار داد و یکی از دوستانم رو سر راهم آورد که یک پیشنهاد کار داد برای تهران و منم که تازه دوره عزت نفس رو شروع کرده بودم گفتم این اولین قدم برای اینه که بتونم مهاجرت کنم و به لطف خدای‌مهربان الان حدود یک ماه و نیمه که به تهران اومدم و خیلی خیلی خوشحالم از اینکه به این ترس بزرگمم غلبه کردم.

    من وقتی اومدم تهران وقتی یک دختر پسر رو کنار هم میدیدم خیلی ذوق زده میشدم و میخواستم یک رابطه عاشقانه عالی داشته باشم اما خب ترس داشتم از صحبت کردن با جنس مخالف و پیشنهاد آشنایی دادن تا اینکه یک روز به صورت کاملا اتفاقی یک دختر خانومی رو داخل مترو دیدم که خیلی چشم من رو گرفت و دقیقا ویژگی هایی رو داشت که مورد پسند من بود و همونجا اومدم به عنوان یک تمرین به خودم گفتم تو که دوره عزت نفس رو تموم کردی باید به این ترست غلبه کنی و اصلا مهم نیست که چه اتفاقی قراره رخ بده و نتیجه اصلا مهم نیست مهم اینه تو بری و این کار رو انجام بدی و با اون خانوم صحبت کنی و من این کار رو انجام دادم و بدون در نظر گرفتن نتیجه رفتم و با اون خانوم صحبت کردم و خوشبختانه تونستم به هدفمم برسم و الان حدود یک ماهه که با وارد رابطه شدم و این رابطه هر روز داره زیباتر و زیباتر میشه.

    من از انجام تمرین آگهی بازرگانی به شدت ترس داشتم اما از اون چیزایی بود که همش رو مخم بود و امروز فردا میکردم و خلاصه یک روز که رفته بودم برای دوچرخه سواری توی پارک گفتم خدایا من رو هدایت کن به افرادی که این تمرین رو براشون انجام بدم که هدایت شدم به یک زن و شوهر فوق الاده دوست داشتنی که زنه نشسته بود روی تاب و شوهرش داشت تابش میداد و من اونجا دل رو به دریا زدم و رفتم و ازشون خواستم که آگهیم رو براشون‌بخونم و شروع کردم‌به خوندن با اینکه تمام تن و بدنم داشت میلرزید ولی انجامش دادم و یه جورایی خیلی خیلی بهم قدرتو شجاعت داد انجام این تمرین و میدونم که باید بیشتر و بیشتر انجامش بدم.

    من ترس از درخواست کردن از دیگران رو داشتم و میترسیدم که مزاحم باشم اما به لطف خدای مهربان و آموزش های دروزه عزت نفس شروع کردم به درخواست کردن حتی جاهایی که اصلا نیاز نبود و الان خیلی خیلی راحت تر از افراد درخواست میکنم.

    درحال حاضر یک چالش دیگه برای خودم شروع کردم که قبلا انجامش دادم در مقیاس استانی اما الان در مقیاس کشوری هست و اونم مسابقات فیتنس هست که 20 روز دیگه مسابقست و من میخوام به این ترسم نیز غلبه کنم و توی این مسابقات شرکت کنم فارغ از نتیجه ای که میگیرم اما باید بگم اونقدری بدنم آماده هست که با مدال طلا برگردم پیشتون اما نتیجه رو ملاک قرار نمیدم بلکه اون تلاش و کوشش و جسارتی که دارم خرج میکنم رو ملاک قرار میدم و از خداوند میخوام که در این مسیر بهترین‌ هارو برام رقم بزنه و نتیجه روهم‌ میام مینویسم که مدال طلا رو باهم جشن بگیریم.

    دوستتون دارم

    خدانگهداد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: