گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده

نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • سمت خودت را انجام بده؛
  • معجزه “بازسازی احساس لیاقت درونی”؛
  • معجزه “ورود به دل ترس ها”؛
  • چرخه ای نابود کننده به نام “راضی نگه داشتن دیگران”؛

منابع بیشتر

دوره احساس لیاقت


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده
    28MB
    28 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

105 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Fateme Falahat» در این صفحه: 1
  1. -
    Fateme Falahat گفته:
    مدت عضویت: 225 روز

    به نام خدای بینهایت زیبا مهربون و آگاه

    سلام به استاد عزیز و هم فرکانسی های گل

    خوشحالم که تو این مسیر نور و آگاهی با شما همراه شدم

    یه چیزی که همیشه تو زندگی خیلیا رو گیر میندازه اینه که دلشون می‌خواد همه ازشون راضی باشن همه تأییدشون کنن یا اینکه نکنه بقیه چی فکر می‌کنن نکنه قضاوتم کنن نکنه ازم خوششون نیاد

    استاد تو این فایل دقیقاً روی همین مسئله دست گذاشت

    اینکه خیلی وقتا ما داریم تصمیم می‌گیریم حرف می‌زنیم حتی ظاهر و پوششمون رو انتخاب می‌کنیم فقط و فقط برای اینکه مردم چی فکر می‌کنن

    برای اینکه نکنه اون یکی خوشش نیاد نکنه این یکی قهر کنه

    و همین باعث میشه آدم اصلاً خودش نباشه

    میشه یه آدم که برای همه زندگی می‌کنه جز خودش

    مثل اینکه تو هر روز که از خواب بیدار میشی یه نقاب به چهرت میزنی

    چون بقیه چهره ی با نقابت رو دوست دارن

    استاد گفت ترس‌هایی که ما داریم مثل ترس از تاریکی ترس از حرف مردم ترس از قضاوت شدن ترس از متفاوت بودن همه‌شون تو ذهن ما بزرگ می‌شن

    ما بهشون قدرت می‌دیم

    و بدتر از همه اینه که ما باج می‌دیم به این ترس‌ها

    یعنی خودمونو کوچیک می‌کنیم رویاها و خواسته‌هامونو دفن می‌کنیم فقط برای اینکه مثلاً نترسیم یا کسی ازمون ناراحت نشه

    ولی واقعیت اینه که اگه قرار باشه همه ازت راضی باشن پس دیگه خودت کجایی کی زندگی خودتو زندگی می‌کنی

    یه جا استاد یه مثالی زد که واقعاً برام تلنگر بود

    گفت حتی وقتی یه آدم معروف جلوی چشم میلیون‌ها نفر یه کاری می‌کنه هزار نفر میان طرفشو می‌گیرن هزار نفر هم محکومش می‌کنن

    پس تو نمی‌تونی دهن مردم رو ببندی

    مهم اینه که خودت بدونی داری چیکار می‌کنی

    وقتی به این می‌رسی دیگه اون وزنه‌ی سنگین قضاوت بقیه رو دوشت نیست

    این حرفا برام خیلی آشنا بود چون خودم سال‌هاست دارم روی همین موضوع کار می‌کنم

    سال‌ها پیش از خیلی چیزا می‌ترسیدم

    از حیوانات از تاریکی از ارتفاع از حرف و حدیث مردم

    ولی خدارو هزاران بار شکر با خودسازی و روبه‌رو شدن با ترسهام دیگه از هیچ چیزی نمی‌ترسم

    الان عاشق طبیعت و کوهنوردی‌ام

    وقتی می‌رم طبیعت بدون ذره‌ای ترس با حیوانات وحشی ارتباط می‌گیرم

    مارهای سمی رو با دست خالی لمس می‌کنم با گرگ و خرس روبه‌رو شدم و کلی هم لذت بردم

    حتی ارتفاع دیگه برام یه تفریح شده

    میرم لب صخره‌ها پامو آویزون می‌کنم و حال می‌کنم

    با چتر از ارتفاع پریدم و عاشق اون حس رهایی‌ام

    الآن دیگه از تاریکی حتی یه ذره هم نمی‌ترسم

    من یه خانومم که چند بار تنها رفتم تو کوه کمپ کردم

    شب تا صبح تنها موندم بدون هیچ ترسی

    الآنم که ازدواج کردم با همسرم کمپ می‌زنیم

    شب تو طبیعت می‌مونیم و حتی نصف شب خودم تنها میرم دنبال هیزم

    کلی از چادر دور میشم بدون ذره‌ای ترس

    و در مورد حرف مردم

    دیگه اصلاً برام مهم نیست

    قبلاً بود ولی الآن فقط دارم روی خودم و باور‌هام کار می‌کنم

    خدارو صد هزار مرتبه شکر که از وقتی روی نقاط ضعفم کار کردم از هیچ چیز و هیچ‌کس نمی‌ترسم

    یه تجربه‌ی دیگه هم داشتم

    عید امسال با همسرم رفتیم یکی از دهات‌های آذربایجان

    اونجا جایی بود به اسم دربند که همه می‌گفتن کسی جرئت نداره بره اونجا

    پر از گرگ و حیوانات وحشی

    حتی چند بار تأکید کردن که نرم

    ولی من که دیگه قانون ترس رو بلدم یه صبح زود که همسرم خواب بود تنهایی رفتم

    مسیرش رو دقیق نمی‌دونستم ولی رفتم

    ساعت‌ها اونجا بودم گشتم لذت بردم دراز کشیدم زیر درختای پر از شکوفه مدیتیشن کردم و وقتی برگشتم همه تعجب کرده بودن

    گفتن تو چقدر جرأت داری دختر

    ولی من فقط یه چیز دیده بودم

    حیرت از این همه زیبایی

    و یه چیزی که نمی‌تونم نگم و از ته دلم بابتش هزاران هزار بار خدارو شکر می‌کنم

    اینه که تو این مسیر پر از نور رشد آگاهی و خودشناسی همسر عزیز و باایمانم کنارمه

    کسی که با قلبی روشن نیتی پاک و روحی بزرگ همراه منه توی این راه

    هر دومون تصمیم گرفتیم رو خودمون کار کنیم ترس‌هامون رو بشناسیم از قضاوت‌ها رها بشیم و خود واقعی‌مون رو زندگی کنیم

    همراهی با همچین آدمی باعث میشه که سختی‌های مسیر نه تنها آسون‌تر بشن بلکه تبدیل بشن به تجربه‌های شیرین و به‌یادموندنی

    واقعاً خدارو از عمق وجودم شکر می‌کنم که همچین شریک نابی توی زندگی دارم

    و از استاد عزیزمون هم بی‌نهایت ممنونم

    با حرف‌ها آموزش‌ها و بینش عمیقی که داشتن انگار چراغ این مسیر رو برامون روشن کردن

    اون کلید طلایی رو که تو دست‌های ما گم شده بود دوباره بهمون دادن تا درهای ترس تردید و محدودیت رو باز کنیم و برسیم به جایی که واقعاً باید باشیم

    جایی تو دل آرامش توی قلب خودمون

    من فاطمه

    دختری که بدون ترس

    نه از مردم

    نه از تاریکی

    فقط در آغوش خدا و در مسیر خودم

    آیه روزم

    وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِ آیاتُنا وَلَّى مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْراً فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیمٍ

    هنگامی که آیات ما بر او خوانده می‌شود، متکبرانه پشت می‌کند؛ گویی که آن را نشنیده است؛ گویی گوش‌هایش سنگین است. پس او را به عذابی دردناک بشارت ده.

    لقمان – 7

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: