گفتگو با دوستان 60 | ایمانی که عمل می آورد

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • مفهومی فراتر از درآمد ساختن؛
  • تواناییِ ابراز قدردانی؛
  • بهبود = شناسایی مسائل موجود و حل آنها؛
  • مسیر تکاملی ساختن عزت نفس واقعی؛
  • کلید: با قدم برداشتن، موقعیت ها خلق می شود؛
  • “فرصت”، یافتنی نیست، بلکه خلق کردنی است؛
  • خودباوری چگونه ساخته می شود؟
  • چگونه برای خودم درآمد بسازم؟

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    540MB
    34 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 60 | ایمانی که عمل می آورد
    35MB
    34 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

271 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «لیلا» در این صفحه: 1
  1. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 2426 روز

    سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته مهربان و آزاده نازنین خداوند رو بی نهایت سپاسگزارم که منو به این فایل هدایت کرد

    موردی که دوست داشتم اینجا به اشتراک بزارم در مورد باور محدود کننده مالی خودم بود که امروز متوجه شدم

    آزاده جان در قسمتی از صحبت هاشون میگه که پول درآوردن برام مهم نبود بلکه مهم اون ارزشی بود که خلق می شد و در ازای آن من پولی دریافت می کردم ، یادم افتاد که من هم مثل آزاده جان از بچگی دوست داشتم که کار کنم ولی من خود خود پول رو خیلی دوست داشتم و شاید یکی از علتش هاش هم نحوه رفتار پدرم بود، چون پدرم کار می کرد و درآمد خوبی هم داشت و همیشه حرف، حرف اون بود من انگار تو بچگی به این نتیجه رسیده بودم که پول همه چیزه و مادرم چون خانه دار بود و کار نمیکرد همیشه مجبور بود به حرف پدرم گوش کنه هر چند مخالف میلش بود و همین باعث شده بود که من پول رو نماد قدرت و یا حتی زورگویی ببینم و تصمیم بگیرم که به هر قیمتی شده پول در بیارم تا کسی نتونه بهم زور بگه یادمه وقتی خیلی بچه بودم با اینکه دختر بچه بودم و توی شهرمون هیچ دوستی از دوستای من این کار رو نمی کردند من تو گرمای تابستون با یه جعبه چوبی کنار دیوار تو خیابون می نشستم و انجیر می فروختم و یا دور از چشم خانواده و دوستان و آشنایان تو محله های دورتر از خونمون پلاستیک جمع می کردم بعد می دادم به ضایعاتی و پولش رو می گرفتم که بعد از مدت کوتاهی خواهر بزرگم فهمید و کلی تنبیه ام کرد تا ترک کردم جالب اینه که این پول ها رو همیشه پس انداز می کردم و هیچ موقع برای لذت و خوشی خودم استفاده نمیکردم و یا اینکه به یکی از روی دلسوزی قرض می دادم و همین روند در ذهن من این باور را به وجود آورده بود که پول درآوردن خیلی سخته

    برای این که پول دربیاری باید پوستت کنده شه و …..

    در صورتی که اگر من هم مثل آزاده جان این باور درست رو داشتم که قراره من مهارتی یاد بگیرم و با اون مهارت ارزش آفرینی کنم و یا توانایی هام رو تقویت کنم و خودم هم همزمان رشد کنم و در ازای این خلق ارزش یا اثر ، پولی دریافت کنم شرایط واقعا جور دیگه ای می شد

    خدا رو هزار مرتبه شکر بابت این آگاهی خوبی که دریافت کردم.

    این فایل های مصاحبه با دوستان بی نظیر هستند واقعا سپاس گزار استاد ، خانم شایسته و آزاده جان هستم

    سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: