گفتگو با دوستان 60 | ایمانی که عمل می آورد - صفحه 20

271 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1728 روز

    بنام الله مهربان

    سلام ب همگی عزیزانم

    روز65

    خداروشکر ک هدایت شدم ب این فایل و آگاهی های ارزشمند

    خدایا شکرت بخاطر الگوی موفقی ک هدایتم کردی برای کارم

    چقد تحسین کردم آرزوی عزیز و بخاطر ایمانی ک نشون داد و قدم ب داشت و عمل کرد ب الهامش

    و خداوند چقد قشنگ هرلحظه داره با ما صحبت میکنه و بهمون پاسخ میده

    چقد تحسین کردم آزاده عزیزرو بخاطر عزت نفسی ک نشون داد و عمل کرد ب ایده های ساده و ارزشمندی ک بهش هدایت شد

    .برای خودش و تواناییش ارزش قائل شد

    و چون میخواست ارزش خلق کن

    @@@@@@@@@@

    سلام مجدد ب دوستان قشنگم

    ادامه ی کامنتم و الان ک 12:24دقیقه ظهره دارم مینویسم

    دیشب خواب شیرین چشمانم و ربود خخخخخ

    الهی صدهزار مرتبه شکر بخاطر خواب بسیار عمیق و آرامم

    صبح خیلی سرحال بیدار شدم و نرمشم و انجام دادم

    دیروز بعد کارم ساعت 8و30از سالن زدم بیرون هرچی منتظر تاکسی شدم

    خبری نبود

    تصمیم گرفتم ی کم پیاده روی کنم تا میدون جوان گفتم اونجا مث همیشه حتما تاکسی میاد

    خیلی جالب بود اصلا تاکسی ب چشمم نمیخورد منی ک هرروز بعد دو دقیقه سوار میشدم و میومدم خونه

    یادم اومد ک حسم میگفت باید یکبار پیاده بری تا خونه و پا روی ترست بزاری

    گفتم قرار بود ک هوا ی کم روشن تر باشه ولی الان تاریکه ک

    خیلی جالب بود حسم میگفت اشکال نداره خدا ک هست تو تنها نیستی

    پس مسیرتو ادامه بده

    قبل اینکه برسم ب میدون هنوز دو دل بود

    گفتم دو دقیقه میمونم اگه تاکسی نیومد یعنی باید بقیه ی راهو تا خونه پیاده برم

    اگه اومد سوار میشم

    خلاصه موندم خبری نشد

    حسم گفت برو

    من تو عمرم تواین ساعت تو این منطقه نیومدم ولی الان داشتم پیاده میرفتم ب سمت زیر پل هوایی ک تاریک بود و هیچ کسی نبود اونجا

    گفتم خدایا از کدوم سمت برم از زیر پل یا برم طرف راست و بعد برم تو کوچه

    خیلی قشنگ بهم گفت برو اونطرف خیابون و بپیچ تو کوچه و من هم رفتم

    اولین چیزی ک دیدم گالری ماشینی بود ک قبلا هم دیده بودمش

    چون یبار هوا روشن بود اومده بودم این مسیر رو

    اون خیابون و ک رفتم ی کوچه بود جفت گالری

    ک اونو رد کردم

    و وارد کوچه ی دوم شدم

    دیدم ک تاریکه کوچه باز ادامه دادم

    باخودم میگفتم خدا همراهمه و مراقبم هست انتهای کوچه بودم ک 4تا خانم و دیدم ک از روب رو میومدن

    ک حسم بهتر شد گفتم خدایا مرسی ک اینا رو برای من فرستادی

    و بعد از چن دقیقه رسبدم ب خیابون اصلی ک خونه مون بود

    واقعا تعجب کردم ک چقددد نزدیکه خونه مون ب محل کارم یک رب هم نشد

    و خداروشکر کردم ک پا گذاشتم روی این ترسم و بزرگتر شدم

    الهی صدهزار مرتبه شکر

    وقتی اومدم داخل دیدم آجیم داره سبزی پاک میکنه و شام هم درست کرده خداروشکر خییلی خوشحال شدم

    الهی شکرت سرشام بودیم ک آجیم ک اراکه خونه ش با خانواده اش بدون اینکه خبر بده اومدن و سوپرایزمون کردن

    دیروز تو سالن کار با میکرو کانت و یاد گرفتم پوستو لیفت میکنه و روشن

    طریقه ی درست کردن کانتور

    زدن

    و پاک کردنشو یاد گرفتم

    یکی از مشتری هام هم اومد و بهم میگفت آرامش خخخ

    میگفت خیلی آرامش داری و حس خوب ازت میگیرم

    دیروز ماسک پایانی درست کردم برای مشتری هم درست کردنش قلق داره و هم زدنش

    ولی من ب لطف خدای قشنگم و توانایی ک ب هم داده همون بار اول عالی درست کردم و زدم

    و باز دیروز بار دومم خیلی بهتر مراحلشو انجام دادم و سمانه جان هنرجویی ک داریم با هم آموزش میبینیم میگفت خیلی سخته برام درست کردن و زدنش کلی استرس داشت

    اومد کنار دستم و داشت با دقت نگاه میکرد ک چطور دارم میزنم

    من واقعا توانایی بالایی دارم تو یاد گیری

    ک این از فضل خدای قشنگمه

    ک آسانم کرده برای آسانی ها

    الهی صدهزار بار شکرت

    امروز صبح برای اینکه بافت زدن مو رو تمربن کنم

    هم برای خواهر زاده ام زدم و هم برای آجیم ک خداروشکر خیلی بهتر شده کارم

    ولی باز باید تمرین کنم و مرتب تر کار کنم

    ک اجیم و دخترش کلی ذوق کردن براش

    و وقتی ک تصویری با آجی دیگه ام صحبت میکردن خیلی تعجب کرد گفت ثنا این بافتو زکیه برات زده

    گفت اره

    گفت خیییلی مرتب و خوشگل ترشده موهات

    و خودمم خیلی ذوق کردم براشون

    من توانایی های زیادی دارم

    ک ب راحتی میتونم ازش ثروت بسازم

    من از همین بافت ک هنوز خیلی حرفه ای هم نیست تونستم پول بسازم اگه بیشتر رو تواناییم کار کنم ب راحتی میتونم ازش ثروت بسازم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر اینکه ثروت بی نهایته و روز ب روز بیشترو بیشتر میشه

    و هرروز فرصتها بیشتر میشه

    موقعیت های پول سازی بیشتر میشه

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    من میخوام مولد ثروت کنم

    و خدمت کنم ب گسترش جهان وارزش خلق کنم و رشد کنم و لذتشو ببرم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2226 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به تمام دوستان گرامی

    درس هایی که از این قسمت یاد گرفتم را می نویسم

    1- می شود بر خلاف تفکر غلط جامعه پیشرفت و باور صحیح را جایگزین باور غلط کرد

    در این مثال : برای تدریس زبان ، الزاماً مدرک تحصیلی لیسانس یا فوق لیسانس نیاز نیست ، علم بالا و توانایی تدریس آن علم نیاز است ، چیزی که خانم آزاده طیبی به خوبی اون رو کسب کردند

    خیلی وقت ها به من گفتن شما از پس انجام فلان کار بر نمیای ، حالا به هر علت …‌ ولی من خیلی وقته که دارم این باور رو می سازم من توانایی انجام هر کاری رو دارم ، اگر اراده کنم و تمرین کنم ، می توانم هر کاری را انجام بدهم

    2-می شود با خدا رفاقت کرد و درخواست کرد و سپاسگزارِ این رفیق بامعرفت و عاشق بود

    همون موضوعاتی که استاد همیشه روی اون تأکید می کنند ، ما هممون به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم

    ما ارتباط مستقیم و بدون واسطه با خداوند داریم ، یه موضوع فرهنگی غلطی که به ما گفته شده اینه که بگو فلان بچه دعا کنه دلش پاکه … بگو مامانت ، بگو بابات دعا کنه ، دعاشون می گیره !!

    نه یکبار دیگه برای خودم تأکید می کنم من ارتباط مستقیم دارم با خداوند همیشه و در هر لحظه ، هر زمان مه بخواهم می توانم بپرسم و جواب رو دریافت کنم ، می توانم بخواهم و دریافت کنم ، این باور درستی هست که باید هربار در آن قوی تر و قوی تر بشوم و من برای درخواست از خداوند نیاز به هیچ واسطه‌ای ندارم!!

    3- احساس اعتماد به نفس و توحیدی رفتار کردن خانم آزاده طیبی در برابر استاد عباس منش ، که در میمیک صورت ، در زبان بدن و در اکتاو صدای ایشون خودش رو نشون میده ، برای من بی نهایت دلنشین و تحسین برانگیز بود ، یعنی نبوده که حتی یکبار ویدیو های ایشون رو ببینم یا صوتی گوش بدهم و این عزت نفس و اینگونه توحیدی رفتار کردن ایشون رو تحسین نکنم

    اینکه ایشون میگه ، خداوند بهترین رفیقمه ، که همچین رُفقایی رو برایم آورده (اشاره به استاد عباس منش و خانم شایسته) خیلی خیلی برای من درس و تأمل و تفکر داره همین یک جمله ، یعنی به نظر من از اون جملات هست که باید حک کنم در ذهنم.

    4- با این ذوق و شوق و احساس عالی برم سر کار که من دوست دارم ارزش خلق کنم ، من می خواهم یک خدمتی رو ارائه بدهم و در قبالش حقوق دریافت کنم

    این نگرش / باور کمک می کنه که همیشه حسم نسبت به خودم خوب باشه و عزت نفس داشته باشم

    و این حال خوب و عزت نفس باعث بهتر کار کردن میشه و لاجرم منجر میشه به دریافت پاداش (از جهان)

    5- ما نباید در مسیر حرکتی خودمون به سمت اهدافمون از خودمون توقع بیجا داشته باشیم ، نباید توقع بی نقص عملمردن داشته باشیم!! (پاشنه‌ی آشیل بزرگی که خودم دارم و اغلب حال خوبم رو با کوچکترین اشتباهی می بلعه!!) خانم آزاده طیبی هم میگه اولش که کی خواستم برم برای صحبت کردن ، ترس هام هم بود ، نجواها هم بود … ولی من جسارت به خرج دادم (جسارت و شجاعتی که از عزت نفس و رفاقت با خدا میاد) و رفتم برای مصاحبه

    در واقع … ترس هست ، ایمانم هست ، نجواهای شیطان هست ، الهامات خداوند هم هست.

    ما باید الهامات رو فالو کنیم ، کا باید در هر لحظه تلاشی ذهنی به خرج دهیم و حال خودمون رو خوب کنین برای نیدن صدای خدای درونمون … و اگر یه جایی هم از دستمون در رفت … به خودمون بگیم که هیچ اشکالی نداره ، این طبیعیه ، همین که دارم آگاهانه تلاش می کنم برای کنترل ذهنم جای تبریک و خدا قوت داره. خبر خوب اینه که هر چقدر برای این کار (کنترل ذهن و جهت دهی آگاهانه‌ی کانون توجه) تمرین کنم ، در انجامش بهتر و بهتر میشم و کار برایم راحت‌تر میشه

    این داستان ترس و ایمان برای استاد عباس منش هم زمانی که می خواسته کارش رو از ارائه‌ی مطالب در کلاس های دانشگاه آزاد در بندر عباس شروع کنه بوده

    می خواهم این مفهوم رو برای خودم شرح بدهم ، من نباید کمال گرا و سخت گیر باشم به خودم ، باید همیشه به یاد داشته باشم ، اشتباه جزئی از روند تکامل هست ، از دست رفتن کانون توجه ، رفتن در احساس بد طبیعیه … برای همه پیش میاد

    من نباید از خودم توقع بی عیب و نقص عملکردن داشته باشم

    هیچ کس کامل نیست

    ما به سمت بهتر شدن حرکت می کنیم ، هر روز کمی بهتر (فقط یه کمی ، تأکید می کنم فقط یه کم) بهتر از دیروز

    6- من باید بتوانم در شرایطی به ظاهر سخت ، مثلاً اگر تغییر پوزیشنی در شغلم ایجاد کردم یا ایجاد شده …

    یا به طور کلی شغلم رو عوض کردم و در شرایطی محیطی جدید ، منطقه ای جدید ، مردمانی با فرهنگ متفاوت از چیزی که قبلاً تجربه کردم ، همکارانی کاملاً متفاوت با همکارهای قبلیم … هم از لحاظ سن و سال و هم از لحاظ فرهنگ

    باید در اینجور مواقع کنجکاو و شگفت زده باشم ، که خدایا شکرت ، خدا می دونه توی این فرصت چقدررر من رشد می کنم و چقدر می توانم درس های ارزشمند و کاربردی ای یاد بگیرم

    خدا می دونه چقدررر این درس ها در آینده به من کمک می کنند برای حل مسائل به آسانی

    این نگرش / باور به من کمک می کنه ر همچین شرایطی تا شرایط یه کمی به ثبات برسه و بی افتم روی غلطک بتوانم آرامش برای خودم ایجاد کنم در برابر ترسی که شیطان می خواهد در وجودم ایجاد کند.

    7- طی کردن تکامل به معنای زمانی طی کردن زمان نیست ، طی کردن تکامل به معنای تجربه های بیشتر است ، به معنای یادگیری درس هاست

    مسیر تکاملی من می تواند سریع باشد ، اگر….

    من همواره انگیزه هایم را زنده نگه دارم

    هدفم را جلوی چشمانم نگه دارم و با امید و ایمان که بهش میرسم ، بهش نگاه کنم

    وقتی که متوجه یک اقدام اشتباه شدم از آن درس بگیرم و سری بعد کار درست را انجام بدهم ، یک اشتباه را دوباره تکرار نکنم

    بلافاصله پس از دریافت یک هدایت ، به آن عمل کنم ، دست دست نکنم ، دو دو تا چهارتا نکنم !! بگم خداوند فقط برای من خیر و خوبی می خواهد ، الان میگه این قدم رو بردار … من باید قدم اول رو بردارم ، تا قدم بعدی رو بهم بگه

    8- مفهوم تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس ، خود راه بگویدت که چون باید کرد: ولین ایده ای که برای خلق ثروت به ذهنت میرسه اجرا کن ، ایده‌ی بعدی دوباره گفته میشه

    اینکه یک فردی بشینه توی خونه بگه ، یه نفر بهم فلان کار رو بده (حالا ویژگی های شغلی‌ای که هر کسی ممکنه با توجه به سلیقه‌‌ی خودش دوست داشته باشه) من به خدا میرم عالی کار می کنم !! این اشتباه است ، این نوع رفتار مشابه به همان مثال معروف «از شنبه شروع می کنم» هست

    نه … من قدم بر می‌دارم و من خلق می کنم موقعیت دلخواهم را … من اولین قدم رو بر می‌دارم ، قدم ها بعدی هم تکاملی یر می‌دارم و بعد از جایی که فکرش رو نمی کنم درها باز میشه ..‌ من هدایت میشم به شغل مورد علاقه ام

    9- اینکه فردی بگه من تا فلان حقوق رو بهم ندهند نمیرم سر کار چون لیاقت من فلان است و چنان است ، این یک توهم است ، یک کج فهمی است

    در رابطه با خودم … من باید برم سر کار ، از یه جایی و از یک شغلی شروع کنم

    بعد که خودم رو ثابت کردم ، وقتی لیاقتم را ساختم … بله درخواست حقوق بیشتر می کنم و لاجرم جهان به این درخواست من پاسخ می‌دهد و خواسته‌ی من اجابت می شود

    کلام پایانی استاد عباس منش : این درس ها ، این صحبت ها … اون مواردی است که شما در زندگی هر فرد موفقی که نگاه کنید (هر کسی به دستاوردهای خوبی رسیده) مشترک هستش

    مهمه که بتوانم ، این نگرش را ایجاد کنم که … من نباید منتظر بمونم ، من باید حرکت کنم ، باید با خدا رفیق باشم ، باید بپرسم تا پاسخ رو (ایده رو) دریافت کنم این ها اصل هستش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1320 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام بر استاد ودوستان عزیزم

    داستان زندگی وقدم برداشتن آزاده ی عزیز خیلی برام نکته داشت

    اینکه باوجود سن کم و تعصب پدرشون و محدودیت هایی که خانواده وجامعه براشون ایجاد کرده بودن ،اون محدودیت هارو نپذیرفت و قدم برداشت

    ایمان رو درعمل نشون دادن و اطلاعیه رو با کمترین امکانات و شرایط اون لحظه شون نوشتن وزدن به دیوار

    بعد رفتن دنبال کار

    یعنی خودشو لایق شغل ودرامد دانست وجهان هم لاجرم درمقابل این جنس از عزت نفس و لیاقت ،بهش احترام گذاشت

    به ازاده شغل دادن

    طبق تکامل پیش رفت

    از پایین ترین سطح تدریس شروع کرد

    از کودکان

    بعد فک کرد چجوری بهشون درس بده

    سوال درست=جواب درست

    وجواب این بود که اموزش به کودکان دراین سن باید لذت بخش وهمر اه با بازی باشه

    وبعد که فک کرد ممکن نتونسته باشه خوب تدریس کرده باشه ،باز ناراحت نشد ،ناامید نشد ،گفت اگه خانواده ها ناراضی باشن ،در عوضش درس گرفتم ،یاد گرفتم چجوری تدریس کنم

    وجهان هم پاداش شجاعت وتلاششو داد و ازش تشکر وقدردانی کردن و رفت برای لول بالاتر

    اینبار اموزش پسرای نوجوان شر و شیطان

    و بازم سوال که چجوری به این بچه ها درس بدم که ازم حساب ببرن؟

    وبازم جواب امد و تدریس همراه با بچه ها در طبیعت وکوهنوردی چون تدریس عملی ،موثرتره

    وبعد تدریس به فرزند سفیر ایران در امریکا

    این همه اراده وعملگرایی که ناشی از ایمانه ،رو تحسین می کنم وبه ازاده جان تبریک میگم

    ممنونم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1171 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    دیدن این فایل برای من خیلی خوب و خوشایند بود

    برای من درس های عالی و فوق العاده ای داشت

    وقتی که آزاده خانم توانسته است پس من هم می توانم به نتایج دلخواه و خوب دست پیدا کنم

    دیدن موفقیت های دوستان یک انگیزه و یک الگوی خیلی خوب برای ذهن من است

    می توانم

    موفق خواهم شد

    فقط و فقط باید قدم بردارم و به جلو بروم

    پا روی دل ترس های خودم بگذارم و نگران هیچ چیز نباشم

    این را ایمان داشته باشم که می توانم

    این صحبت ها برای من این درس را دارد که می توانم از همان چیزهایی ابتدایی که در اختیار خودم دارم می توانم شروع کنم

    نیازی به کلی امکانات و تجهیزات نیست

    با همان قدم های ابتدایی که قدم بردارم و شروع کنم می توانم به جلو بروم و به موفقیت های عالی دست پیدا کنم

    دیگران می گویند نمی شود و هزار و یک دلیل می آورند

    اما این من هستم که وقتی به خودم و توانایی های خودم و خدای خودم ایمان دارم می توانم و موفق خواهم شد

    این بزرگترین درس امروز برای من بود

    من می توانم

    اینجا این توانستن مستلزم این است که باید و باید به خدای خودم ایمان خودم را نشان بدهم

    باید و باید بتوانم به خدای خودم ثابت کنم که می توانم و قدم بردارم و حرکت کنم

    آنوقت جهان هم به من کمک خواهد کرد

    یک درس دیگر موفقیت های قبلی من می تواند برای من یک پله در جهت ادامه مسیر و رسیدن به موفقیت های دیگر من خواهد بود

    اینجا اعتماد به نفس من بالاتر خواهد رفت

    اینجا من هستم که قوی و قوی تر می شوم

    ارزش خلق کردن یکی از مهمترین انگیزه هایی است که من باید همیشه و همیشه در تمام طول زندگی خودم آنرا مد نظر خودم داشته باشم

    دل به موقعیت ها دادن

    وارد شرایط فوق العاده شدن

    به دل کارها وارد شدن

    فکر نکردن در مورد آنچه که قرار است رخ بدهد و فقط به مسیر خودم ادامه بدهم

    این مهمترین درس های امروز برای من بود

    سپاس از استاد عزیز

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    حسن خیل تاش گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    سپاس گذار خدایی هستم که در همه حال ما رو هدایت میکند.

    این سپاس گذاری و هدایت رو من از شما یاد گرفتم استاد و گرنه من و چه به سپاس گذاری و این حرفا. کلمه هدایت رو هم قبل از شما از کسی یادم نمیاد شنیده باشم باشه چه برسه به درک کردنش.

    یه اتفاقی که سال 91 برام افتاده رو میخوام بگم امیدوارم که من بتونم واضح حق و مطلب و ادا کنم و دوستان بتونن استفاده کنن.

    من از سال 90 عسلویه سر کار هستم و دوستانی که عسلویه و پروژه کار کردن این شرایط و تجربه کردن حتما که وقتی سرپرست گارگاه و مدیر پروژه عوض میشن شروع میکنن به مرور تسویه نفرات قدیمی و نفرات خودشون رو میارن تو اون کارگاه برای ما یهویی برج 12 سال 91 ای اتفاق افتاد و ما جز نفراتی بودیم که برای هفته اول رفتیم مرخصی که هفته دوم بر گردیم سر کار ناگفته نماند که خیلی رو هم تسویه دادن. خلاصه روز سوم عید یکی از نفرات اداری که باهم رفیق بودیم به من زنگ زد که اسم تو رفته تو لیست تسویه و دیگه نیا و خودم کارای تسویه رو برات انجام میدم اولش کلی فحش به زمین و زمان دادم که عیدمون و خراب کردن و حالا باز میخواد چن ماه بگردیم دنبال کار و به قول بچه های پروژه هر کس برج 12 بیکار بشه حداقل تا برج 4 خبری از کار نیس. نمیدونم چی شد که یه حسی بهم گفت هنوز که رسمی بهت اعلام نکردم ( چن روز قبل از اومدن من به مرخصی دو نفر تو واحد ما استخدام کردن) تو بلند شو برو سر کار بذار اونجا بهت بگن باید تسویه کنی. هی چن بار با خودم کلنجار رفتم که برم یا نه ولی راه افتادم رفتم، به کارگاه که رسیدم کارت بزنم اولین نفری که دیدم سرپرست جدیدمون بود یه احوالپرسی و تبریک سال نو بینمون در ظاهر رد و بدل شد ولی من تو دلم فقط بهش فحش میدادم تا رسیدم به دفتر کارمون و رفتم پشت میز نشستم و خودم و به کارای قبل عید مشغول کرده بودم که گوشیم زنگ خورد تا سرپرستمون هس و گفت بیا دفتر کارت دارم دیگه گفتم باید برم فرم تسویه پر کنم حتما، رفتم اتفاقا استقبال خوبی هم کرد و در مورد یه بحث کاری صحبت کرد و من بهش گفتم این کارو من در کمتر از یه هفته میتونم به کارفرما تحویل بدم با این حرفم برق از سرش پرید و هنگ کرد فکر کرد من درست متوجه نشدم و باز شروع کرد به توضیح دادن که گفتم مهندس من بهتون گفتم یه هفته ای کارو تحویل میدم خیالتون راحت.گفت تو میگی یه هفته بقیه نفرات میگن دو سه ماه طول میکشه و پیمانکار زیر بار نمیره این کارو انجام بده. باز چن دقیقه فکر کرد و گفت تو اگه بتونی رو حرفت باشی خیلی چیزا برام ثابت میشه، نگو اون دو نفر جدید رفته بودن زیر آب ما رو زده بودن که اینا بلد نیستن و کلی چرت و پرت دیگه…….

    من رفتم با نطارت کارفرما و دفتر فنی صحبت کردم بعدشم با پیمانکار… اون کار تو 5 روز جمع شد و اون دو نفر اخراج شدن و من به لطف الله مهربان حتی یک روز هم از اون روز تا الان بیکار نشدم، و به لطف آگاهی هایی که شما استاد توحیدی طبق قوانیین خداوند به ما میدین دلیل خیلی از شرایط زندگی خودمون رو میفهمیم و این کمک میکنه که خدا و قانون و ساز کار جهان هستی رو بهتر درک کنیم و با یاد آوری اتفاقات اینچنین با ایمان و توکل بیشتری دنباله رو شما باشیم.

    خدا و جهان پاداش ها رو به افراد شجاع می دهد و شما این جسارت و شجاعت رو دارین به ما یاد میدین که بتوانیم خالق زندگی خودمان باشیم و شرایط فعلی رو به عنوان واقعیت زندگی نپدیریم وبه قول معروف نخوایم مثل اکثریت جامعه بین بد و بدتر و انتخاب نکنیم و تلاش کنیم با کنترل ذهن و توکل و ایمان به خدا از خوب به عالی حرکت کنیم.

    در پناه الله یکتا برایتان بهترین ها رو آرزو میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    منیژه حکیمیان گفته:
    مدت عضویت: 941 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز وبانو شایسته و آزاده خانم زیبا وخوش خنده

    اول از همه بگم که چقدر خنده های آزاده جان را دوست داشتم وبا هر خنده اش منم خندیدم چقدر شیرین ودوست داشتنی با انرژی مثبت و فرکانس بالا

    این گفتگو چقدر نکته ودرس داشت آزاده جان نمونه و الگویی از ایمان وباور درست وتلاش هستن فردی که قدم برداشته بر خدا توکل کرده وچه نتایج عالی گرفته

    آزاده جان گفتن که به پول نیاز نداشتن اما چون میخواستن ارزشمند باشند کاری انجام بدهند که در ازای اون مبلغ دریافت کنن چقدر این مطلب ارزشمنده

    اینکه ما به قول استاد مولد ثروت باشیم اینکه بر خدا توکل کنیم وبا ایمان قدم برداریم وجهان به تلاش ما پاسخ می‌دهد

    چقدر استاد عالی گفتن که باید پا در راه بگذاریم وان وقت درهای نعمت به روی ما باز میشه با نشستن ودست روی دست گذاشتن کاری درست نمیشه

    ممنون از استاد عزیز، که با این مصاحبه الگو های فوق‌العاده به ما نشان می‌دهند وباور ما را قوی تر میکنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 876 روز

    چقدر عالی این صحبتها

    چه خوب پیش رفتند ازاده جان خیلی عالی شروع کردن از همون ابتدا، وقتی به خودشون کفتن من از هر سطحی بشه شروع میکنم از هر کلاسی

    فقط استارت بزنم و بعد هم انقدر خوب انجامش داد

    اینکه از همون ابتدا توقع زیاد نداشته و بااینکه شرایطتش جوری بوده که اصلا نیاز مالی ملاک نبوده

    هدف کار کردن و لذت بردن از توانایی هاش هست

    چقدر عالی

    واقعا هر بخش صحبتهاشون یک درس داره

    اول برای خواستش تلاش کرد و نترسیده رفته اموزشکاه و گفته میتونم

    بعد ادامه داده و باز هم ناامید نشده گفته میتونم

    بعد هم بالاتر و کلاسدبزرگسالان باز هم ناامید نشده گفته میتونم

    چقدر من به تواناییم باور دارم؟

    چقدر من روی تواناییهام عمل میکنم؟

    چقدر اعتماد بنفس دارم؟

    ازاده جان این سوالات را با رفتار و عمل کردن به ان

    جواب داد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    سونیا نوری گفته:
    مدت عضویت: 477 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز و دوستان خوبم

    خدا را شکر برای اینقدر آگاهی که درین فایل گنجانده شده است.

    خنده های آزاده جان خیلی انرژی بخش و مثبت است و برای من خیلی خوشایند

    با وجودیکه آزاده جان به پول نیاز نداشته اما برای خلق ارزش تصمیم به کار کردن میکند و پای تصمیم خود می ایستد نکته مهم اینست که باید قدم اول بگذرایم و حرکت کنیم و بعدا خداوند هدایت ما میکند که قدم دوم را بمانیم و قدم های بعدی را .

    محدودیت را نمی پذیرد با وجودیکه محدودیتی فامیلی داشته و در ضمن مدرکی کافی نداشته و هم چنان ترس ها هم وجود داشته اما گپ مثبت اینست که پا روی ترسها ی خود گذاشته و بعدا چالش ها رآ میپذیرد.

    تغییر استراتیژی ها در مقابل شاگردان قابل ستایش است .

    و اینکه باید از فرصت ها استفاده کنیم و لیاقت خود را بسازیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1003 روز

    بنام خدا ،سلام به استاد عزیزم و دوستان گلم ،خداروشکر برای این فایل هدایتی،چقدرلذت بردم از صحبتهای زیبای آزاده جان که چقدر شبیه من بود داستان زندگیش،واقعا خانومی که احساس لیاقت داره و اعتماد به نفس داره خیلی زیبا ودوست داشتنی میشه،اینکه یه سری اتفاقات توزندگیم یه رشته دراز داره ازطرز فکر ما در گذشته ومن فکر میکنم خیلی چیزها از همون ابتدای رشد فکری ما اتفاق میفته وخدا هدایت کننده س،صحبتهای شما خیلی منو مشتاق کرد برای ادامه مسیر زندگیم بازهم ممنونم از استاد ومریم عزیز برای تهیه این فایل وبرای ازاده وهمه دوستان بهترین ها را ارزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    احمد اقاسیان گفته:
    مدت عضویت: 519 روز

    سلام به استاد عزیز .ممنونم ازخدام که امروز نشانه من با این فایل نشان داد.الان حدود بیست روز من با خودم کلنجار میرم نمی‌تونستم تصمیم بگیرم.ترس دارم از روبرو شدن با مشکلات.مشکلاتی که با فکر خودم ساخته ام.این گفته خانم شایسته عزیز شاید بتونه به من کمک کنه تصمیم بگیرم وبا مشکلات روبرو بشم ومشکلاتم حل کنم.ممنونم از فایلهای استاد عزیز.ممنونم ازخدای مهربان که من بااستاد آشنا کرد.ومیتونم قوت قلب بگیرم.از این همه انرژی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: