گفتگو با دوستان 61 | توانایی خلق ارزش - صفحه 9
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-07-16 09:37:562024-04-30 04:23:35گفتگو با دوستان 61 | توانایی خلق ارزششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و درود استاد
استاد کاملا حرفتون متین هست
من دانشجو پزشکی سال سوم هستم و دقیقا همینطور بودم تو دو سال اخیر ک همش دنبال کار کردن و پول در آوردن بودن حتی کارگری هم کردمم و یه جاهایی همشش فکرم درگیر کارکردن و پول در آوردن بود در صورتیکه کاری تز دستم بر نیومد و درسهام رو هم اونجور ک باب میل خودم بود و دوست داشتم نخوندم اما در چند ماه اخیر دیگ گفتم نمیشه ک اینجوری یا برو قشنگ کار کن یا بشین قشنگ یکی دو سال دیگ درس بخون بعد در همون رابطه با درست یه کاری رو شروع کن نه ک هم از این طرف جا بمونی هم از اون طرف و به هیچکدوم نرسی و دقیقا در یکی از فایل هایی هم ک از شما گوش دادم خودتوم هم فرمودید که ما باید دید تونلی خطی لیزری یا در همین مورد داشته باشیم و تمرکز خودمون رو فقط رو یه کار بذاریم و خودتون هم در حوزه کاریتون فرمودید که یه سری کار های دیگ داشتین میکردین اما دست کشیدین ک تمرکز خودتون رو فقط رو کاری ک میخواین انجام بدین من الان چند ماهه تقریباسعی میکنم هرروز فایل های فعلا رایگان شما رو گوش بدم چون خودتون هم گفتید که ابتدا برای افرادی مثل من از رایگان ها شروع کنیم تا انشاالله خرید دوره و موفقیت و پیشرفت سریع تر و بهتر البته تا جایی ک بتونم در طول روز وقت میذارم و اینگه واقعا حس و حال خوبی میده به من با گوش دادن به فایل هاتون به لطف خدای متعالی
حالا من این فایل رو گوش دادم یکم تو فکر رفتم واقعا موندم چیکار کنم از یه طرف آخه ورزش هم میکنم و یه بخش کوچیک از زمانی ک دارم در طول روز صرف ورزش میشه بازم اگر راهنمایی چیزی دارید ممنون میشم به من بگید
امیدوارم کامنت منو بخونید
با سپاس فراوان از شما استاد عزیز
بنام خداوند وهاب من
سلام خانواده صمیمی عباسمنش.
سپاسگذاااااار خداوندم که امروز در بهترین زمان و مکان مرا در مسیر رسیدن به خواسته ها و هدفم قرار داد و با رهنمودهاش امروز هدایتم کرد به این داستان.
استاد چقددددر در زمان مناسبی این فایل بدستم رسید و چقدددددر قبل اینکه دست بزارم رو ستاره قطبیم از خداوند خواستم در جهت مسیری که دارم میرم یه هدایتی بده و چقدددر خداوند دقیق عمل میکنه. میدونید که چقدر این فایل بدردم خورد. اصلا یه راهنمایی از جنس تو برو من هواتووووو دارم عشششق جان بود و بس.
سپاس از آزاده عزیز واقعا با این روحیه عالیش که بارها و بارها من باهاش خندیدم وقتی داشت داستانش رو تعریف میکرد و چقدددددرم خداییش خوب تعریف کرد استاد اصلا من دوست داشتم هیچوقت این داستانش تموم نشه!
چه آدم درستی استاد برای مصاحبه…
چه باورهای خوبی…
چه انگیزهای…
چه قلب مهربونی…..
چه شادی و خوشحالی و سبک بالی….
و ….چه جسارتی….آفرین بر این جنس از آزادهها که واقعااااااا آزااااد آزاااااد آزااادن.
من رو ابرام استاد از شنیدن داستانهایی اینچنینی که واقعا هر جاش جای تحسینه.
چقدر انسان خاکی…چقدر ساده…چقدر خودمونی….و چقدر زیبا
واقعا چقددددر خوشبختیم که خداوند این الگوها رو نشون ما میده تا بیشتر باور کنیم که میشود. من استادجان همکار و همقدم شما سعی میکنم همیشه دنبال نشونهها بگردم و تزریق کنم این باور ”شدن” رو.
آزاده عزیز خیلی زیبا و خیلی فروتنانه و بدون هیچ خودگرفتنی از دانشجوهاش تعریف کرد و جهانم برای آدمهای این جنسی در باز میکنه.
چقدددددر از پدرشووون و چقددددر از معلم شون بخوبی یاد کردن، حتی اونجاهایی که نذاشتن آزاده کاری که دوست داره رو انجام بده. چقدر زیبا توضیح داد اونجایی که میگفت: ما کارمون به مدیریت کشید……یعنی عاشق این نگاه نجنگیدنش شدم که رو حق خودش وا میسته ولی نمیجنگه…یه ظرافت خاصی داره استاد اینجا و من عاشق این ظرافتشم…اونجایی که مدیرش انعامش رو نصف میکرد ولی اینجا دیگه نجنگید چون داشت درقبالش درسهایی دیگه یاد میگرفت و از این فرصت استفاده کرد. بنظرم جهان هربار یجوری یه سری تستها یا تضادها بهمون میده تا ببینیم چجوری داریم برخورد میکنیم تا ببینه برامون موفقیت مهمه یا پول یا جایگاه اجتماعی یا بیزنس….بنظرم آزاده خیلی خوب تونست متوجه بشه کی پاشو بزاره رو گاز و کی برداره…
این جنس خلاقیت و این جنس از پشتکارش ستودنیه…
چقددددر این مقوله ازدواج رو خوب توضیح داد. چقددددر خوب میگه من نمیفهمم ازدواج چیه…برام منطقی نشده بود. چقدر خوب گفت ازدواج رو برای ازدواج انجام ندادم…
این روند رشد کردنش و این بزرگ شدنش رو خوب توضیح داد و بعد که احساس کرد این جامعه کوچیک شده براش چقدر زیبا تصمیم گرفت به جای بزرگتر بره.
چقدررررر این جمله طلاییش برام درس داره:
چرا داری این کار رو انجام میدی؟
یعنی جمله ای که اگر درست درک بشه بنظرم میلیاردی ارزش داره و از دردسرها نجاتمون میده.
داستان هدایتش تو رستوران و قضیه سفارت رو خییییییییلی دوست دارم و چقدددددر زیبا میبینم هدایت خداوند رو.
چقدرررررر خدا گفت زنگ بزن و تشکر کن!
چقدرررر هدایتش کرررد….
بنظرم نکته بارز آزاده این شجاعتشه، این حرکت کردن، این جا نزدن
اینکه میگه من به زبان تخصصی مسلط هستم درصورتی که خیلی مطمئن هم نبوده واقعا برا من یکی ستودنیه. چرا که من این رو خیلی باید روش کار کنم و یه مقاومتی انگار داشتم همون موقع که اولین بار ازش شنیدم…
من مدارک دورههام خاک میخوره استاد ولی مثل آزاده سفت ‘آره’ گفتن رو باید خییییلی تمرین کنم. خیلی
دیگه تو رو معلم و سوپروایزر و …..وایستادن که حتی دیگه فکرش رو هم نمیکردم وقتی آزاده داشت در موردش صحبت میکرد.
چرا که نه….
اگر آزاده سر 1 و 2 ماه صحبت نمیکرد و درواقع درخواستش نمیکرد کجا بورسیه میشد؟ کجا مدرک میگرفت؟ کجا از کلاس 30 نفره انتخاب میشد؟ کجا از این کالج این و یکی دیگه خرج و مخارجشون تامیین میشد و باز میرسیم به باور اینکه اونجا که هیشکی آرایش نمیکنه چجور آزاده میخواد از مسیر علایقش پول بسازه؟
واقعا تنها عاملش استاد بنظر من این جنس از شجاعتی میاد که از اعتماد بنفس و عزت نفس بالا این دختر میاد که نزاره موقعیت ازش گرفته بشه، نزاره نه بشنوه….نزاره خودشو ابراز نکنه…حتی اون آهنگ سلین دین و آهنگ بندری خوندنش هم شجاعت میخواد.
آفرین به این دختر واقعا واقعا واقعا من خیییییلی لذت بردم و بارها و بارها و بارها گوشش میدم.
ورود به شهری غریب و دوری از خانواده و کار و پول واقعااااااا شجاعت میخواهد…شجاعت شجاعت شجاعت…ایمان….ایمانی که وادارش میکنه به عمل.
مخصوصا این که تو اون دورهای که امریکاییها گارد دارن به خاورمیانه و این کابوس جهانه استاد:
هر قومی یه دست زور برا خودش ساخته یه باور محدود کننده: که
افغانیه میگه ایرانی نمیزارن موفق شی! جالبه همون ایرانی میگه بیا خواستی مهاجرت کنی بگو افغانیام راحت قبولت میکنن! بعد ایرانیه میگه آمریکایی ها نمیزارن جالبه اون آمریکاییهم میگه خاورمیانهای ها تروریست توشون هست و راحت نیستن آدمهایی را بپذیرن که مثل آزاده عزیز اینقدر فکرش بازه…اینقدر دختر خوبیه…اینقدر مهارت داره…کار بلده…شجاعت داره….هدف داره…مهارت داره….
ملک و دارایی که آزاده تونسته بخره و اجاره بده و اییین قدر استقلال داشته باشه و چه حرف طلایی:
من نمیتونم شب بخوابم و بدهکار باشم.
چقدددددر تحسین برانگیزه این شخصیت من عاشق نگاه توحیدی این دخترم استاد و کلی لذت بردم
نکته طلایی شما استاد عزیز
کسی که از درون ساخته شده باز بلند میشه!
من تحسین میکنم این ایستادگی و شجاعت آزاده رو چقددددر خوب به قانون عمل کرد اوجایی که گیر نکرد و اگه معلم بدخلق بود آخرش کاری کرد که این معلم با عشق یادش کنه.
در آخر دوست دارم از زیبایی این ثانون بگم که بقول استاد فرقی نداره جهان کجا بزاره شما رو. شما با فکرتون و توجهتون میتونی کاری کنی که شرایط به سود شما تغییر کنه.
عاشقتم استاد….دارم بشدت این جمله رو درک میکنم…
آمریکا اگه زیباست بخاطر اینه که هرکی مثل آزاده راهش رو به اوجا باز کرد و یه زیبایی اونجا آفرید.
آمریکا شد بهشت
سلام به استاد گرامی و خانم شایسته
1_این فایل پر محتوا انگار مسائل کلی زندگی گفته شده محصولات یک طرف گفتگو با دوستانم هم یک طرف. من فهمیدم که چطور میشه حرکت کرد از خانم طیبی. ما اول باید مطمئن به قدم برداشتنمام باشیم. مثلا اگر یک فرد از حرکتی خجالت بکشه بعد با همون خجالت حرکت کنه، آخر همون قدمی که بداشته بعد بیشتر خجالتی میشه و دیگه حرکت نمی کنه. پس زمانی که ما حرکت می کنیم باید اول بگیم مثلا من خجالت نمی کشم بعد قدم برداری. خانم طیبی چون با اطمینان قدم برمی داشت و حرکت می کرد پیشرفت می کرد و باعث می شد به حرکت کردن ادامه بده مثلا من میخام برم توی جنگل چادر بزنم اول باید ترسام کامل از بین رفته باشه و توکلم کاملا به نیروی درونیم باشه. من قکبار می خواستم ی وسیله ی که بر عکس میشه برم من اول اطمینانم کاملا به الله بردم و سوار شدم و احساس می کردم که جهان دورم یک مانع نابود نشدنی گذاشته است. و جالبه به جای اینکه بترسم لذت بردم.
2_ (چطوری خیلی پرو باشم) مثلا اگر یک فرد از حرکت کردن خجالت بکشه باید بگه از حرکت نکردن باید خجالت بکشه. درواقع انگار برعکس شده برای از بین بردن ترس و خجالت باید برعکسش کنیم ترس هم همینه اگر از کاری می ترسیم مثلا از امتحان کردن کار های جدید ما باید بگیم از امتحان نکردن کار های جدید می ترسم.
3_ موضوع مهم دیگه ای که از این فایل فهمیدم موضوع توحمات. توحمات یعنی: مثلا بگی من قبلا این کار رو عالی انجام میدادم اما الان حوصلم نمیشه. این توحمه ما هر لحظه یک آدم جدید ازمون ساخته میشه. شاید قبلا تو یک کاری نمی تونستی ولی الان می تونی. آزاده جان هم وقتی رفت آمریکا دیگه نگفت من که قبلا زبان انگلیسی یاد می دادم. توحم نزد و گفت الان دیگه یک کار جدید باید انجام بدم.
4_ من از این فایل فهمیدم که پول یک پول کاغذی است که همیشه است درواقع باور درست داشتن ثروت ما هستن وقتی ما باور درست داشته باشیم پول هم خودش میاد باور های پرویی،یک جا نبودن ، شجاع بودن،باور آزاد بودن، و باور مهمی که هست باور اینکه هیچ عامل بیرونی نمی تونه جلوی آزادی من رو بگیره،در خواست کردن،رهایی از شرایت قبلی
5_ آزاده جان به هیچ عامل بیرونی قدرت نمی داد یعنی مثلا کار هایی که دوست داشت به هیچ عامل بیرونی قدرت نمی داد که من به خاطر این آدم نمی تونم کاری که دوست دارم انجام بدم. برای همین همیشه می تونست کار هایی که دوست داره انجام بده و پیشرفت کنه.
6_ من فهمیدم که یک دلیل دیگه ی پیشرفت آزاده رهایی از شرایت قبلی بود. یعنی از اینکه از شرایتی جدا شود نمی ترسید. (مثال) مثلا اگر ما توی شیراز به دنیا اومدیم بعد ما می خایم بریم تهران بعد اصلا از شیراز تکون نمی خوریم ما اول باید از شیراز رها شویم تا برسیم به تهران.
خدانگهدار
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته
من وقتی این فایل شما که آزاده جان صحبت می کرد باور های اصلی آزاده جان رو فهمیدم.
1_ آزاده جان باورش این بود که نباید یکجا بموند اول یکم توش میمونه بعد دوباره قدم برمی داره مثل غذا پختنه. اول هر مرحله در غذا پختن یکم می پزه بعد اضافه می کنیم.
2_باور دوم آزاده جان این هست که در توحمات نبود یعنی مثلا که اگر بابام وضع مالیش خوبه پس من نباید روی یک مقوا چیزی بنویسم. ( توحم یعنی فکر میکنی اون باور رو داری اما در واقعیت نداری) بعضی ها میگن این لیاقت برام کوچیک اما کوچیک هنوز نشده توحم می زنن. اما آزاده جان واقعا حرکت می کرد یعنی واقعا اون شرایت براش کوچیک می شد. یکی از توحمات اینه که من تحصیل کرده ام درواقع همون تحصیل کرده هم هیچ کاری بلد نیست.
3_باور بعدی خانم طیبی به من پول میدن چون ارزش ایجاد کردم چون کار من ارزش داشته. آزاده جان نوع کار براش مهم نبود بلکه آزاده جان دنبال این بود که در جهت علاقش کار رو به بهترین شکل ارائه بده.
4_یکی دیگه از باور های آزاده جان این بود که بینهایت راه وجود دارد. یکی نشد هزار تا بیشترش هست. باور آزاده این نبود که الان این کار رو نکردم الان راه ها تموم میشه. باور آزاده جان این بود که همیشه کار هست برای همین برای آزاده همه چیز کاملا مهیا و آماده بود.
5_باور بعدی آزاده جان شجاع بودن بود. و از هیچ قدمی نمی ترسید چون تمام توکلش به نیروی درونی خودش بود. راز موفقیت آزاده جان هم همین بود.
6_باور بعدی آزاده جان که خیلی مهمه پرو بودن بود. اصلا از طرز حرف زدن آزاده جان معلوم بود که چقدر قدرتمند هست آزاده جان چون از هیچی خجالت نمی کشید الان 5 فایل توی گفتگو با دوستان داره.
خدانگهدار
موفق باشید
سلام به استاد عزیز و بقیه ی بچه های سایت
1_من این فایل رو جند روز پیش گوش دادم و فهمیدم چقدر آزاده جان شجاع بوده. راز موفقیت آزاده جان اینه که به نیروی درونی خودش کاملا توکل کرده بود و با قدم و حرکت جلو رفته. و آزاده جان چون کامل به نیروی درونی خودش توکل کرده بود باعث شده بود آزاده جان نه از کسی بترسد و نه تحت هیچ شرایتی خجالت بکشه.
2_من از همین فایل و فایل قسمت قبلی نکته ی مهمی فهمیدم. استاد گفت که ما خودمون لیاقت خودمون رو میسازیم من فهمیدم که لیاقت یعنی شرایتی که داریم توش زندگی می کنیم و برای تغییر لیاقت یا همون زندگی باید اون لیاقت برامون کوچیک بشه تا لیاقت بسازیم زمانی ما لیاقت می سازیم که اون لیاقت قبلی برامون کوچیک بشه. همون حرفی که آزاده جان گفت من وقتی که ایران برام کوچیک بود مهاجرت کردم. درواقع چون برای آزاده ایران کوچیک بود جهان خودش راه ها رو جور کرد. و وقتی هم که ارزش رو ایجاد کرد و اون مقدار پول برای آزاده کوچیک شد به دستان خداوند پول بیشتری به آزاده داد.
3_بعضی وقت ها هم شرایت کوچیک میشه اما یک سری باور ها مثل دلسوزی،ترس،خجالت جلوی لیاقت ساختن رو میگیره. و یک باور دیگه هم که هست یک جا موندن هستش. آزاده جان چون تمام توکلش به نیروی درونی خودش بوده ترمز ها رو برداشته و قدم برداشته است. آزاده جان چون یک جا نمی موند پیشرفت می کرد آزاده جان هیچوقت نمی ایستاد. همین بالا رفتن باعث پیشرفت میشه مثل غذا هست اگر زیاد روی گاز بمونه میسوزه یا اگر آب یک جا بمونه بو میگیره. استاد هم گفتگو با دوستان اولش توی کلاو هاوس بود بعد کردتش مصاحبه ی حضوری.
4_آزاده جان اول از قدم کوچک شروع کرد یعنی از مقوا چسبوندن بعد رفت قدم بزرگ تر یعنی زبان انگلیسی بعد رفت قدم بلند تر یعنی آرایشگاه. یعنی اول قدم کوتاه برمی داشت بعد هر بار قدم بلند تر و هیچوقت در قدم گذاشتن ایستادگی نمی کرد.
5_قضیه ی بعدی که میخام راجبش توضیح بدم اینه که آزاده جان بار ها به حسش گوش می داد و آزاده جان اول از مغزش می پرسید بعد مغزش بهش جواب می داد. برای اینکه ما بتونیم حرف های حسمان را بفهمیم اینه که باور اینکه من نمی دونم من نمی تونم رو نداشته باشیم و به نیروی درونیمون توکل کنیم حسمون رو نسبت به چیز ها می فهمیم. کسی که باور هاش بده مثل اینه که شما رویتان یک ور دیگه باشه بعد یکی بهتون بگه بیا اینم جواب ما نمی فهمیم. در واقع حسمون همیشه داره بهمون صحبت می کنیم اما بعضی رویشان را به حس درونی پشت می کنن و حرکت نمی کنن اما آزاده جان به حس گوش می کرد و حرکت می کرد.
6_من فهمیدم که راز بعدی آزاده جان دلسوزی نکردن بود وگرنه همون موقع که در رستوران بهشون زنگ زده بود می تو نست بگه که حالا برام زحمت کشیدن نباید کار روی دستشان بندازم اما آزاده جان این حرف رو نزده و بدون هیچ دلسوزی قبول کرده. آزاده جان حس می کرد که جهان قدرتمند هست و برای همین به موفقیت رسید.آزاده جان وقتی که کمک اون افراد کرد از روی دلسوزی نبود از روی این بود که اطلاعاتش رو درباره ی زبان انگلیسی بالا تر ببره.
7_آزاده جان توی هر مکانی که می رفته از حسش میپرسیده که چطوری در این مکان کارم رو به بهترین شکل ارائه بدم و ارزش ایجاد کنم.
8_آزاده جان راز دیگه ی موفقیتش این بود که در خواست می کرد . از جهان در خواست می کرد. مثلا در خواست می کرد که من پول بیشتری میخام. اگر همین در خواست رو نمی کرد موسسه هم پول بیشتری نمیداد.
9_برای آزاده جان پول مهم نبود برای آزاده این مهم بور که من چون ارزش ایجاد می کنم بابتش بها در یافت می کنم. برای همین به ثروت رسید. وقتی آزاده جان ارزش ایجاد می کرد جهان بهش بها می داد.
10_آزاده جان از هیچی نمی ترسید و برای همین پیشرفت کرد مثلا از طلاق گرفتن نمی ترسید. از شغل راه انداختن نمی ترسید و هیچ آدمی رو توی ذهن خودش بت نمی کرد. آزاده جان همیشه توکلش به نیروی درونی خودش بود. برای همین از هیچی نمی ترسید.
11_موضوع بعدی که میخام راجبش صحبت کنم اینه که آزاده جان خیلی پرو بود و همین باعث پیشرفتش شده بود. اگر آزاده قرار بود از هر چیزی خجالت بکشه پیشرفت نمی کرد. هیچ آدمی توی ذهن آزاده جان بزرگ نبود.
بنام خدای زیباییها
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو و آزاده خانم
چقدر لذت بردم از این فایل و باور کنید فقط دوست دارم برم قسمت بعدی چقدر نکته داشت چقد درس داشت من که خیلی لذت بردم
واقعاً ما خانمها اگه فقط اراده بکنیم کوه راهم جابجا میکنیم من از خانمها شجاع و جسور خیلی خوشم میاد
چون من با سه تا بچه دارم کار میکنم و الان دو ترمه زبان میرم
وخیلی اهداف دیگه دارم که میدونم به همه میرسم
و توکل به خدا و ایمان کامل گام برمیدارم
سپاسگزارم استاد فایل عالی بود همچنین از خانم شایسته و آزاده خانم
برم که قسمت 62را ببینم خیلی ذوق دارم
چقدر باورهای قوی در این فایل دیدم
اینکه میشه از صفر به همه چی رسید
میشه یک خانم خودش ب تنهایی بسازه زندگی ایده آلشو
برای رشدمون باید حرکت کنیم و به ایده هامون عمل کنیم در طول مسیر راه ها برامون باز میشه دستان خداوند کمک میکنه
حساب کردن روی قدرت الله بعنوان تنها قدرت
توجه به نکات مثبت آدما و دوست داشتنشون حتی باوجود تعصباتی ک دارن
ارزش خلق کردن و علاقه و استعداد و استمرار پول فراوان رو خودبخود وارد زندگی میکنه
نگه داشتن حال خوبش تو اون شرایط سخت باعث موفق شدن و آسون شدن مسیرشده
یه سوالی که من دارم اینه که چرا وقتی افراد موفق از گذشتشون حرف میزنن یجور تاریک نمایی میکنن ، شاید دلیلش اینه که میخوان جایگاه فعلیشونو بزرگ جلوه بدن ، حالا انصافا چقد پیش اومده همه ما پول داشتیم اما شرایط محیا نبوده که متلا غذا بخوریم ؟ حالا کافیه یبار ما پول غذا نداشته باشیم بعدا هزار جا میشینیم میگیم که اره من یه روزگاری پول غذا نداشتم الان متلا این جایگاهو دارم . این در مورد خود استادم هست میگه منی که یه راننده تاکسی بودم الان به اینجا رسیدم ، حالا همین جایگاهی هم که ایشون الان هستن با ماشینی که رفتن مسافرت متلا دستشویی نداره حالا کافی بود RV رو بعد از این ماشین خریده بودن ، احتمالا میگفتن منی که قبلاً میرفتم مسافرت یه دستشویی نمیتونستم برم الان متلا این ماشینو دارم .
منظورم اینه که من فکر میکنم این اشتباهه که آدم شرایط قبلی خودشو طوری نشون بده که شرایط فعلیش بزرگ جلوه کنه واقعیت اینه که هر فرد موفقی یه سری خواسته داشته رفته دنبالش و بهش رسیده اصلا هم مهم نیست شرایط قبلش چی بوده . یکی از معدود مصاحبه هایی که دیدم و از شرایط قبلش بد نمیگفت و خیلی لذت بردم مصاحبه استیو جابز بود میگفت من یه روزگاری ۴۰ کیلومتر پیاده میرفتم واسه یه غذا بعدش میگه I love it ، چقد لذت بردم از این نوع تعریف کردنش
سلام
افرین این خانوم فوق العاده حرف میزنه
و البته عمل کرده
لذت بردم
خیلی هم خوش خنده و خوش اخلاقن
دقیقا مواردی که رعایت کردن مثل کاری بود که من ناخوداگاه انجام میدادم:در نظر گرفتن صلاح مشتری
(این روش خیلی جواب میده من بارها امتحان کردم )
و حتی اگر نسبت به دیگر همکارها جای کوچکتر و به ظاهر کمتری داشته باشی این روش اینقدر جواب میدهد که جای نبود اون رو پر میکنه
مصاحبه و مدل مصاحبه عالی بود
💫💫💫
عزیزم به این خنده های قشنگ ❤
آزاده ی عزیز شما قرارت به موفقیت بوده و غیر از این به چیز دیگه ای فکر نمیکردی
آفرین به این همه تلاش و پشتکارت
تو همچون رود خروشانی همیشه فعال و پویا بودی و بهترینهای دنیا همیشه در انتظارت هست
موفق باشی که الگوی خوبی هستی برای تمام بانوان سرزمینت ⚘⚘⚘