مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- پیشرفت = بهبودهای کوچک اما ادامه دار؛
- حیاتی ترین اصل کسب و کار: دایره برتری ات را بشناس و روی بهبود آن، تمرکز کن؛
- توانایی شما در حل مسائل دیگران، برای کسب و کار شما مشتری می سازد؛
- کلید پر رونق کردن کسب و کار؛
- سرمایه اصلی من؛
- “تخصص” و “توانایی” شما وقتی مورد توجه مشتریان قرار می گیرد که بتواند مسائل آنها را حل کند؛
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD356MB23 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 62 | تمرکز بر دایره برتری ام22MB23 دقیقه
عرض سلام و وقت بخیر خدمت استاد و آزاده جان
من هم این سه قسمت مصاحبه رو دیدم و لذت بردم برام الهام بخش بود.یه سری نکات رو هم استاد عزیز و هم آزاده جان بهشون اشاره کردن که در حد کوتاه منم برداشت خودم رو در موردشون مینویسم و قصد دارم به یه موضوعی که مستتر بود توی این دو سه فایل یه صحبت کوتاهی بکنم.
خب آزاده جان به خوبی با توضیحاتشون خلاقیت توی کارشون ارزش آفرینی از طریق تکنیکی که توی امریکا مرسوم نبوده رو توضیح دادن علاوه بر اون حرکت کردن،تلاش کردن،به روز بودن مدام آموزش دیدن،اهمیت رضایت مشتریانشون و حتی اهمیت رضایت خودشون از کاری که انجام میدن و در ادامه دستهای خدا که به کمکشون میومد و پیشرفتی که از طریقش آزادی انتخاب داشتن برای کاری که انجام میدن و حتی برای چه کسی کار میکنن به خوبی توضیح داده شد.دو تا نکته هست که من دوست داشتم در موردشون صحبت کنم.اولین نکته اون صحبت استاد که گفته بودن گاهی اوقات ما مهارتی رو یاد میگیریم که توی اون مرحله از زندگی شاید به دردمون نخوره ولی در مراحل بعدی قطعا دری به رومون باز میکنه.مثل کلیدهایی که توی بازی جمع میکنیم و نمیدونیم این کلیدا هر کدوم قراره کدوم درو تو کدوم مرحله باز کنه.توی داستان زندگی آزاده جان هم مهارت بند انداختن و ترکیب رنگها توی لابراتوار همون کلیدهایی بود که به موقع به کار اومد.نکته دوم اساس کائنات و جهان که همیشه در حال پیشرفت و حرکت به سوی بهتر شدن همه ی جنبه هاست بود،آزاده جان توی صحبتهاشون اشاره کردن همیشه به این فکر میکردم که چجوری میتونه کار بهتر از این باشه و همین سوال هم به خودشون و هم به پیشبرد کائنات کمک میکرد.
علاوه بر همه ی این نکات که واضح و روشن بودن میخوام در مورد نقش خانواده و ناخودآگاهی که شکل میگیره نکاتی رو عرض کنم.
تا اینجای مصاحبه ما هنوز در مورد نحوه ی آشنایی آزاده جان با آموزه های استاد چیزی نشنیدیم و من پیشفرض رو گذاشتم بر اینکه تا اینجای داستان هنوز آزاده جان با آموزه ها آشنا نشدن ولی خب میبینیم که چطور توی مراحل مختلف زندگی به صورت ناخودآگاه طبق قانون عمل میکنن.توی ابتدای داستان اشاره کردن که توی خانواده ای به دنیا اومده بودن که از نظر مالی اوضاع خوبی داشتن،همون باور های مثبتی که از طریق خانواده به ایشون منتقل شده بوده به صورت ناخودآگاه در مراحل مختلف به کمکشون اومده بوده.تاثیر مداری که هر فردی به واسطه ی خانواده درش قرار میگیره بسیار اهمیت داره.ممکنه فردی روی پله ی پنجم باشه و یه شخص دیگه روی پله ی اول،البته که تجربیات فردی هر شخصی و باورهایی که به واسطه ی اون تجربیات ساخته میشن بسیار حائز اهمیت هستن کما اینکه نمیخوام به عامل بیرونی قدرت بدم .چه بسیار افرادی که درخانواده های متمول ادامه ی مسیر خانواده رو نرفتن و افراد زیادی که از دل وضعیت بدشون به پیشرفت های چشمگیری رسیدن.
ممنونم از زحمات خانم شایسته ی عزیز😊
در پناه خداوند باشید