گفتگو با دوستان 62 | تمرکز بر دایره برتری ام - صفحه 6

102 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عصمت جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1737 روز

    سلام استاد عزیزم، مریم جان و ازاده جان عزیزم…

    استاد شما میگین خدا ب بینهایت روش با ما حرف میزنه…من از وقتی ک فارغ التحصیل شدم نشستم ب برنامه ریزی برای نحوه تدریسم و ی سری کارا داشتم انجام میدادم ک نشانه های خدا اومد تا مسیرم رو تایید کنه و بهم قوت قلب بده…پشت سرهم… فایل سرمایه اصلی، چ چیزی را حاضری قربانی کنی، و صحبت های ازاده جان ک چقدر بهم درس داد…همش مهر تاییدی بود ک بگه مسیرت درسته و ادامه بده…ادامه ی صحبت های ازاده ی عزیزم… ک کارشون رو طوری انجام میدن ک علاوه بر رضایت مشتری رضایت خودشونم وجود داشته باشه. چون میدونن اعتبار ایشون هستن و همون مشتری ها کارشونو تبلیغ میکنن. پس نتیجه میگیریم ک باید بهترین خودمونو ارائه بدیم؛ و میشود اگر در مسیر درست قرار بگیریم. اگر رو پیشرفت شخصی و حرفه ای شدنمون کار کنیم، اگر مهارت حل مسئله، خود باوری، اعتماد ب نفس و تلاش و پشتکار و توکل رو در خودمون افزایش بدیم. میشود اگر صادق باشیم و درستکار و کیفیت کارمون رو ارتقا بدیم..

    و اینکه..

    استاد شما تو یکی از دوره هاتون ی چیزیو گفتین ک خیلی جالب بود…اره تو دوره قانون افرینش. وقتی یکی از دوستان ازتون پرسید چ طوری شما میگین تلویزیون نمیبینین ولی مسابقه کشتی رو دیدین و شما گفتین وقتی در مسیر درست باشین چیزیو میبینین ک اتفاقا بهتون کمک میکنه..من دقیقا اینو امروز تجربه کردم…من اصلا تلویزیون نمیبینم و کلا فاصله گرفتم ازش. امروز اتفاقی کنار همسرم نشسته بودم و داشتیم درمورد موضوعی باهم حرف میزدیم ک نمیدونم چی شد و خندوانه رو دیدیم… اقای جوان داشتن با اقای محمدرضا علیمردانی صحبت میکردن و ایشون از بیماری لاعلاجشون حرف میزدن ک تحسین و تعجب منو واقعا برانگیخت و دوست دارم اینجا هم بگم ک برای خودم و دوستان درسی بشه. اگه میخواین میتونین تو یوتیوب سرچ کنین، خندوانه فصل هشتم، مصاحبه با اقای علیمردانی..خیلییی پر از درس و اگاهیه…و نحوه نگاه شما ب تجربه های ازاده جان باعث شده ک من هم نگاه متفاوت ب حرفای ایشون داشته باشم و درس های ارزشمندی بگیرم…

    داستان ایشون از اونجایی شروع میشه ک خیلییی ب تئاتر علاقه داشتن ولی پدر و مادرشون مقاومت شدیدی نشون میدادن… اقای علیمردانی دست از خواستشون برنداشتن و هرررجوری بوده رفتن و سرانجام ب هدفشون رسیدن ک ب من درس ادامه دادن رو داد. تسلیم نشدن و جا نزدن..حتی اگه مقاومتی وجود داره. بعدش همون ادما میان سمتت و تشویقت میکنن وقتی پیشرفتتو میبینن…

    مورد بعدی بیماری لاعلاج ایشون بوده ک از مادرشون ب ارث برده بودن…مشکل تارهای صوتی ک نمیتونستن قشنگ حرف بزنن. رفتن پیش دکترهای مختلف اما همشون ناامیدش کردن. یکی از دکترها گفته ببین ی نفر مشکل پا داره، ی نفر دستش مشکل داره، توهم مشکلت اینه و باید بپذیری. اما میگفتن من علاقه زیاااادی ب تئاتر داشتم و مدام غر میزدم پیش خدا و گریه میکردم ک چرا استعدادو بهم دادی ولی ابزارو ازم گرفتی؟ خلاصه ی بار داشتن تو خیابون راه میرفتن و ب خدا گفتن ک ی نشونه بهم بده و کمکم کن. تو همون مسیر ی مغازه ای رو دیدن ک دم درش پر از گیاهو نقاشی بوده و ایشون مجذوب اون اثار هنری شده بودن. وقتی رفتن داخل مغازه نقاش رو دیدن ک دست نداشته و با دهان نقاشی میکشیده. میگفت من اونجا میخکوب شدم وقتی اینو دیدم. با حالت گریه و شادی ب خودم گفتم خدایا من چرا ناشکری میکردم تو خودت میخواستی ب من ندی اینو…گفت من تسلیم شدم و گفتم اوکی من میرم رو پانتومیم کار میکنم و دیگه ناشکری نمیکنم..گفت از اون موقع درها برام باز شد. وقتی اینو شنیدم یاد داستان حضرت موسی افتادم ک وقتی ب خدا گفت تسلیمم و مقاومتی نکرده اتفاقات خوب براش افتاده…یعنی تسلیم بودن و سپردن خودت ب خدا، اطمینان بهش و پذیرفتن اینکه من قدرتی ندارم…

    ایشون گفتن من ی معلمی داشتم ک خیلی مهربون بود. ی بار رفته بودم باهاشون ی جایی ک کتابخونه داشت و متعلق ب معلمم بود. بین اون همههه کتاب، اتفاقی ی کتابی رو برداشتم ک خیلیی کهنه بود و وقتی بازش کردم دیدم درمورد ی قاری مصری حرف زده ک مشکل منو داشته و ی ترفندیو ب کار برده ک خوب شده. گفت من ب خودم گفتم من ک این همههه راه رو رفتم اینم میرم و ب خودم گفتم همه مشکلا ک قرار نیس از راه داروهای شیمیایی حل بشه. راه حل های دیگه هم هست. این حرفشون منو یاد استاد انداخت ک میگفتن شرک یعنی مثلا بگی فقط این دارو یا دکتر میتونه حال منو خوب کنه ولی اونی ک توحیدی باشه میگه نه خدا منو خوب میکنه ن داروی خاص و ممکنه از طریق ی ترفند دیگه خوب بشم. من با خودم فکر میکنم همین نگاه توحیدی ایشون و نچسبیدن ب داروهای شیمیایی باعث حرکت ایشون و پذیرفتن این روش شد. خلاصه گفتن ک من اجرا کردم و خب سختم بود. چون من باید ی ماه حرف نمیزدم و مدرسه منو اخراج کرد ولی ولی ولی من صدا میخواستم. یعنی هدفش اینقدر بزرگ بود و میخواست ک بهای ب این بزرگیو پرداخت کرد بعنی اخراج شدن از مدرسه حتی…و سرانجام بعد از پنج ماه و بیست و یک روز صداشون بهتر شده😍😍😍 و این مثالی بود برای من ک وراثتم جلوی تورو نمیگیره. اخر برنامه هم گفتن ک شما اگه واقعا ی خواسته ای دارین مثل بچه ها عمل میکنین ک چ طوری وقتی خواسته ای دارن خودشونو ب در و دیوار میزنن؛ و گفتن شکست خوردن، زمین خوردن، بخشی از مسیره و موفقیت در رها نکردنه.  ادامه دادنه و این رمزشه..خیلی حرفاشون قشنگ و الهام بخش بود. خواستم اینجا هم بگم تا برای خودم بازگو بشه و دوستان هم اگه میخوان فیلم کاملشو ببینن…

    ممنونم از شما استاد ارجمند و عزیز😍❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      حسن گرامی گفته:
      مدت عضویت: 1339 روز

      سلام عصمت خانم عزیز

      می خواستم ازتون تشکر کنم بخاطر این کامنت قشنگی که برامون نوشتین

      وقتی داشتم کامنت شما رو میخوندم توی ذهنم دقیقاً این جمله آمد که من هم باید همینقدر تسلیم خدا باشم

      نباید به اون چیزی که فکر میکنم بهترین و درست ترین مسیری هست که می تونم برم چون همیشه یه پله بالاتر از اون چیزی که من فکر میکنم درسته ، خداوند منو به سمت بالاتر از اون هدایت می کنه بعد شرط اینکه من ذهنم رو محدود به یک خاص یا یک مسیر خاص نکنم

      الان حدود یک سالی هست از زمانی که دوره ی عزت نفس رو کار کردم فهمیدم به چه چیزی علاقه دارم و این کامنت شما برای من میتونه یک نشانه باشه از اینکه هیچوقت به پیش‌فرض های ذهنیم اعتماد نکنم و اجازه بدم خدا خودش هدایتم کنه

      مرسی :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ایوب عبدی گفته:
    مدت عضویت: 1712 روز

    سلام

    این قسمت در مورد تکامل صحبت کردین که واقعا این داستان زندگی در تک تکش قانون تکامل دیده میشه انگار هیچ عجله ای نداشتین،انتظار بی جایی نداشتین و فقط اون کاریو که باید اون موقع انجام میدادین انجام دادین و هدایت شدین،قدم های بعدی بهتون گفته شده

    در مورد کارتون تحقیق کردین که احتمالا اون موقع کار سختی بوده با وجود نبود گوگل،تفاوت هارو فهمیدین (یادمه استاد تو یه فایلی گفتن که رفتن ماشین بخرن که طرف اصلا نمیدونسته که چیکار میکنه و استاد که یه تحقیق کمی هم در مورد ماشین کرده بودن برای خرید اطلاعاتشون بیشتر بوده.خیلیا هستن که در مورد کاری که میکنن هیچ اطلاعی ندارن)

    وقتی یه چیزی برای ارائه داری باید جرئت بخرج بدی مثل داستان بند انداختن (دیگه میگم یا قبول میکنن یا نمیکنن که بیشتر استقبال کردن)

    وسوسه نشدن در مقابل پیشنهاد ها و رفتن دنیال چیزهایی که میخوای مثل آزاده خانم که میگه پیشنهاد های خیلی خوبی بهم میداد استادم ولی من قبول نکردم. رفتن دنبال کار و با یه خانم مهمی آشنا میشن و اون خانم کلی براشون مشتری میاره

    انجام دادن کاری که فقط من بتونم انجام بدم یا در کارم حرفه ای بشم تفاوت ایجاد کنم و انقدر کارم متفاوت باشه که مشتری برام صبر کنه اینجوری نباشه که هرکسی بتونه انجامش بده و الان آزاده جون مشتری هایی داره که از ایران هم براش صبر میکنن و وقتی می‌ره میریزن سرش 😊 و یا جاهایی که رفته و کلاس هایی که شرکت کردن که میگه شما بسختی میتونی تشخیص بدی که ابرو مال خودشه یا نه. در حالی که در کارش حرفه ایه هنوزم دنبال یادگیریه دنبال بهتر شدنه دنبال پیشرفته و همش این سوال که چطوری بهترش کنم ؟ یا شاید راه بهتری باشه! اینها اونو متفاوت کرده

    بقول استاد سرمایه اصلی همینها هستن و ما باید مدام روی اینا کار کنیم روی سرمایه کاری و انسانی و هی بهترشون کنیم

    ‌چه کاری کنم که نتیجه بهتری بگیرد؟همش دنبال این بودند که مشتری نتیجه بهتر بگیره (بعضی وقتا مشتری رفته خونه و من فکر کردم اگه فلان کار رو انجام داده بودم بهتر میشد بهش زنگ زدم و گفتم بیا am not happy 😁)وقتی میبینن طرف اگه هزار دلارم بده فرقی نمیکنه میگه نه من با سی دلار یه کاری انجام میدم که نتیجه مناسب بگیری)دنبال پول زیاد به این شکل (تیغ زدن مشتری یا تو چیکار داری پولو بگیر کارتو بکن)نبوده

    چرا؟ چون مشتری معرف منه برا من تبلیغ میکنه

    دنبال این بودن که پول حلال در بیارن یعنی یه کاری انجام بدن که مشتری با رضایت پول بده و راضی از مغازه بره بیرون. پول رو که گم میکنن ذهنشون رو کنترل میکنن و به کسی نمیگن (این مورد علاقه استاده) و میگه من این پول رو حلال به دست آوردم و دست خدا سپردم خدا هم امنه و برمیگردونه بهم و همینطورم میشه اینا فرق آدم های موفق با بقیه س.

    خدایا ازت سپاسگذارم بخاطر این آگاهی هایی که هر روز به شکل های مختلف برام تکرار میکنی

    استاد و خانم شایسته عزیز ازتون سپاسگزارم خسته نباشید و خدا قوت بهتون میگم همین چند فایل به اندازه کل محتوای تلویزیون ایران بود شایدم بیشتر.مرسی ازتون 💙🙏✋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مژده ایروانی گفته:
    مدت عضویت: 2084 روز

    با اختلاف بهترین و تاثیرگذار ترین و انگیزه بخشترین گفتگو با دوستانی بود که شنیدم خیلی لذت بردم و مصمم تر شدم که اگر آزاده تو اون شرایط سخت بدون حمایت مالی خونواده تونست چرا من توی کشور خودم نتونم فقط باید تنبلی رو کنار بذارم و روی برنامه هام و ایده هام پشتکار داشته باشم قطعا حمایت و نگاه خداوند از همه چیز بالاتر و برتره بهتون قول میدم روزی منم آزاده خودم باشمو آزادی خودم رو بدست بیارم نه تنها خودم و بچه هامو تامین کنم بلکه چندین نفر در کنار سفره ای که من پهن میکنم نان به منزل خواهند برد و چه سعادتی از این بالاتر

    سپاس از استاد مهربانم و از مریم جان. خواهش و تقضام‌اینه که بیشتر و بیشتر ازین مصاحبه ها ترتیب بدین تا ما هر روز باور و ایمانمون تقویت بشه .دستان پر‌مهرتونو میبوسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1926 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    سلام و خداقوت به ایستاد عزیزم، بانو شایسته نازنین و همه دوستان خوب عباس منشی

    واقعأ خدارو سپاس گزارم که همیشه در بهترین زمان آدم رو هدایت میکنه وقتی با تمام وجود ازش هدایت می خوای و باور داری که میتونه و واجب کرده به خودش که ما رو هدایت کنه.

    این مصاحبه واقعاً خودش یه دوره آموزشیه کامل بوده تا الان

    هر چقدر که فکر می کنم ردپای قانون و مهم تر از همه رعایتش رو در مسیر زندگی آزاده عزیز بیشتر می بینم.

    ماها خیلی وقتا انقدر درگیر نتایج و ثمرات زندگی استاد می شیم که گاهی برامون رسیدن به چنین جایگاهی خیلی سخت به نظر میرسه اما وقتی دوستان میان به این وضوح درباره مسیر صحبت می کنند به خوبی مکملی میشن برای آموزش های استاد و باورپذیری بیشتری ایجاد می کنند.

    من خودم از بعد دوره قانون سلامتی با اینکه هنوز این دوره رو تهیه نکردم اما ایمانم به این مسیر و گفته ها و مهم تر از همه عمل گرایی استاد خیلی بیشتر شده.

    یه جاهایی ممکنه آدم دچار کج فهمی بشه و یه سری مفاهیم رو به اشتباه متوجه بشه که درک این موضوع هم یک چیز کاملاً تکاملیه.

    مثلاً خیلی وقتا خصوصاً تو بحث کسب و کار من به شخصه در فهم مفهوم عزت نفس و عمل گرایی دچار اشتباه شدم. دست روی دست گذاشتم تا اون شرایط دلخواه ایجاد بشه چون در درک احساس لیاقت دچار اشتباه شده بودم، اعتماد به خدا نداشتم و ازونجایی که باورهام هم هنوز قوی نشده بود اوضاع فقط بدتر و بدتر میشد. غافل ازینکه احساس لیاقت ساختنیه.

    من نمیتونم بشینم بگم من ارزشمندم، من لایق بهترین ها هستم اما ایده هایی که دارم که نیاز به ایمان، شجاعت و کمی اعتماد به نفس بیشتر داره رو اجرا نکنم. کمی از محیط امنی که داره آرام آرام من رو در خودش می بلعه خارج شوم و پا در مکان های ناشناس بگذارم.

    این جلسه خیلی مسیر رو برای من واضح تر کرد. اگر من ادعا دارم که کارم، خدماتی که دارم ارائه میدم ارزشمند و باکیفیته، چرا نباید اون رو معرفی کنم؟

    ما باید خودمون رو به جهان ثابت کنیم تا جهان درهارو برامون باز کنه. چجوری؟

    – با اجرا کردن ایده هایی که در همین لحظه با شرایط حال حاضرمون( که نکته بسیار مهمیه) قابل اجراست(نه وام، قرض، شریک). همون کاری که آزاده جان انجام داد. بمثلاً در شروع کار حتماً آزاده هم به این فکر می کرد که من خوب الان آرایشگری بلدم سالن ندارم چیکار کنم؟ به جاش اومد گفت میرم خودم رو هنرم رو مهارت رو ارائه میدم. خدامن رو به سمت بهترین ها هدایت میکنه. این الان همون قدمیه که من باید بردارم.

    – با اعتماد به کردن به خدایی که مراقب ماست و خوب مارو می خواد و در هر لحظه داره مارو به سمت چیزی که می خواهیم هدایت میکنه و صبور بودن واجازه دادن به خودمون تا تکاملمون طی بشه. درک همین قانون تکامل خودش بسیار میتونه به روند زندگی ما کمک کنه. جلوی بسیاری از خطاهای ما عجله کردن هامون تصمیماتی که باعث میشه مسیر موفقیت هایمان دچار تزلزل بشه رو بگیره.

    یکی از مهم ترین مهارت هایی که باعث میشه هر کسی در کسب و کارش به نتایج بسیار بزرگ برسه چیزی که در روانشناسی ثروت2 دربارش صحبت شد، توانایی کنترل ذهن در شرایطیه که با تضاد برخورد می کنیم یا اوضاع به ظاهر جالب نیست. یعنی به جای تمرکز بر روی مشکل به راه حل فکر کنیم. به جای اینکه در احساس بد بمانیم و واقعیت الان رو در نظر بگیریم به نقطه مدنظرمون فکر کنیم.

    یه نکته مهم دیگه، وقتی در مسیر درست باشیم یعنی هر قدمی که در جهت بهبود شرایط زندگیمان برمی داریم در یک نقطه ای به یاری ما خواهد رسید. خیلی وقت ها خصوصاً‌در شروع کار خیلی از اتفاقاتی که تجربه می کنیم رو بیهوده بدونیم اما همون موضوع در یک جایی به کمک ما خواهد شتافت و مسیر مارو متمایز خواهد کرد.

    خیلی خوشحالم که دوست خوبم به چنین نتایج عالی رسیده. مهم ترین نتیجش به نظرم آرامشیه که داره که کاملاً‌ در لحن و مدل صحبتش مشخصه. بدون شک این گواهیه برای همه ماهایی که در این مسیر هستیم که می شود که این خدا دنیارو آفریده که ما لذت ببریم که خودمون رو توانایی هامون رو کشف کنیم.

    استاد جان خیلی از شما متشکرم خیلی زیاد

    از خانم شایسته عزیز

    آزاده جانی که این وقت رو گذاشت و انقدر با عشق همه چیز رو تعریف کرد

    از دوستایی که بودن در کنارشون روحم رو داره نوازش میده

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    افشین نادری گفته:
    مدت عضویت: 1374 روز

    درود خدمت استاد همیشه راستگو ودلسوز،استاد عزیز امروز دقیقا همین حرف شما برای بنده ثابت شد،دنبال پول در آوردن از راه ساده بودم وعجول بودم که جهان گوشم رو قشنگ پیچوند و پولم واز دست دادم ناراحت هستم که پولم وازدست دادم ولی استاد ودوستان عزیز باور کنید بخدای احد وواحد خوشحالم که نسبت به قبل میتونم ذهنم وکنترل کنم وخیلی کمتر ناراحت بشم،درسته که اشتباه کردم ولی اگه اینجا نتونم خودم وبخدا ثابت کنم پس کجا باید ثابت کنم،بخداسخته ولی وقتی میتونی تو شرایط سخت حال خودت وخوب نگه میداری حاضر نیستی با هیچی عوضش کنی،استاد وقتی حرفه ای رو که دوست داری و باهاش پول می‌سازی خیلی لذت بخشه،بخدا اگه حرفه ای بلد نباشی ومیلیاردهاتومان پول بهت بدن اصلا بهت نمیچسبه،ولی وقتی خودت پول می‌سازی خیلی حالت خوب میشه وهیچ وقتم بی پول نمیمونی،دوستان عزیز تو رو خدا ذهن خودتون رو کنترل کنید ومثل این خانوم محترم راه تکاملش رو طی کنید،امیدوارم که هیچ کسی به دنبال پول در آوردن از راه یک شبه نباشه،همتون رو دوست دارم وخدا روشکر میکنم که جز این خانواده هستم،یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    آیسان ب گفته:
    مدت عضویت: 2110 روز

    سلام به همه دوستان عزیزم

    فایل ۶۰ و ۶۱ گفتگو با دوستان باعث شدن که من یک حرکتی بکنم که خیلی ازش میترسیدم

    ولی خودم رو ملزم به انجامش کردم

    چون نشونه ها خیلی واضح بود

    من قبلنا از استاد خیلی شنیده بودم که می گفت

    هیچ وقت بیکار نباشین

    همیشه یه شغلی داشته باشین

    این پس زمینه ذهنی من بود که من چه ارزشی می تونم به جامعه اضافه کنم ؟

    و جوابم این بود آموزش زبان و پیانو

    ولی نمی دونستم از کجا شروع کنم

    ولی وقتی این فایلو ، وقتی صحبت های آزاده جون رو شنیدم

    گفتم حتما باید یه قدم بردارم حتی کوچیک

    چه جوریش رو واگذار می کنم به خدا وظیفه من قدم اوله و بعدش قدم های بعدی که خداوند بهم الهام میکنه

    زندایی من زبان تدریس می کنه

    از ایشون پرسیدم که من چه جوری می تونم شروع کنم … این اولین قدم من بود

    باورتون میشه تا حالا نپرسیده بودم ؟ و اگر هم پرسیده بودم و یادم نمیاد حتما به این جدیت نبوده

    چون می ترسیدم از comfort zone یا ناحیه امنم خارج بشم

    چون دوست نداشتم به بچه کوچولو ها درس بدم ولی وقتی صحبت های آزاده جون رو شنیدم گفتم این یک نشونه واضحه آیسان . این هم یک تجربه است که رشدت میده

    چون اون موقع ها کسب تجربه برام ارزشمند نبود

    چون می گفتم درآمدی نداره که

    ولی الان چون باور دارم که می تونم از هر تواناییم ثروت بسازم

    چون اعتماد به نفسم رفته بالاتر

    چون باور دارم که هر چه بیشتر تجربه کنم جهان اطرافمو احتمال موفقیتم بیشتره و از زندگیم بیشتر لذت می برم (اشاره به فایل رایگان مثل ابوموسی نباشیم )

    رفتم تو دلش

    هر چند ترس ها بازم بود

    هر چند نجوا ها بازم بود

    باورتون نمیشه زنداییم گفت الان زنگ می زنم هماهنگ می کنم برو بشین تو کلاس ها نحوه تدریس کردن رو یاد بگیر . با دل و جون بهم کمک کرد .و آموزشگاه هم خیلی راحت قبول کرد .

    و من امروز رفتم تو کلاس ها نشستم و اینم قدم دومم بود که پس از عملی کردن قدم اول هدایت شدم بهش

    و قبل از اینکه من از زنداییم بپرسم روحم هم خبر نداشت که قدم دوم چی می تونه باشه

    و اتفاقا خیلی هم همه چیز خوب پیش رفت و اتفاقا خیلی برخورد خوبی داشتن باهام آدم ها . حتی استاد اون کلاس از من که نوزده سالمه و فکر می کردم سنم کمه و این باور محدود کننده رو داشتم دو سال فقط بزرگ تر بود .

    و اتفاقا خیلی کمکم کرد و گفت منم از ۱۵ سالگی تدریس می کردم .

    و برنامه کلاسش هم داد و گفت بازم هر وقت دوست داشتی وقتت آزاد بود بیا . و قراره از چند جلسه بعد من هم کم کم کمکش کنم .خدایا الان که میگم گریم می گیره

    مرسی که قلب آدم ها رو نسبت به من نرم کردی و پاداش قدم برداشتنم رو دادی و میدی همواره .

    و اتفاقا دیدم که من خیلی بیشتر از این استاده بلدم من خیلی بهتر میتونم تدریس کنم و فقط اعتماد به نفس می خواد و فقط باید به ترسام غلبه کنم همین . فقط باید به خودم توانایی هام باور داشته باشم . فقط باید همواره در حال حرکت و رشد باشم .

    با این که تا همین دیروز فکر می کردم باید حتما همه چیز رو بلد باشم تا تدریس کنم . باید حتما مدرک آیتلس داشته باشم یا لیسانسی چیزی .باید حتما بالای ۲۰ سال باشم . و چه قدر ما خودمون خودمونو محدود می کنیم .

    وقتی میری تو دل ترسات میبینی که واهی بوده

    وقتی میری تو دلش میبینی که ان مع العسر یسرا

    وقتی میری تو دلش میگی که عه چرا من اینکارو قبلا نکردم بودم ؟ چرا خودم خودمو محدود کرده بودم ؟

    وقتی میری تو دل ترسات میبینی که خیلی توانایی ها داشتی و نمی دونستی

    وقتی میری تو دل ترسات میبینی که خیلی قوی تر از چیزی هستی که فکر می کردی . فقط قدم اولو بردار . و بعدش قدم های بعدی رو خدا بهت میگه . به خدا بهم گفت .😭تو یک قدم برای موفقیتت بردار خدا ۱۰۰۰ قدم برای موفقیتت برمیداره چون موفقیتت جهان رو رشد میده و جای زیبا تری می کنه .تو باور های خوب رو تو ذهنت بساز تو همه شرایط توجه کن به چیزای خوبی که حست رو خوب می کنن . به خدا ، خدا هزار برابرش بهت پاداش میده

    تو هماهنگی اتفاقات میده پاداشت رو

    تو نرم کردن دل آدما میده

    تو اتفاقات خوب میده

    امروز داشتم تو دفتر شکر گزاریم می نوشتم که خدایا شکرت که انگار همه این اتفاق ها افتاده برا هدایت من

    انگار همه چی به هم وصله

    چه قدر برنامه ریزی خدا بی نقصه

    چه همه چی تو بهترین زمان رخ میده

    فقط می تونم در حالی که چشمام پر اشک شده بگم خدایا شکرت

    خدایا مرسی

    انگار آشنایی استاد مریم جون و آزاده جون و ضبط کردن این فایل و تدوین کردنش و زمان آپلود کردنش تو سایت همش به خاطر من بوده

    . درست زمانی که نیاز داشتم .این که من این فایل ها رو شنیدم و پیش زمینه اش رو داشتم و آمادگی همه چی رو داشتم

    انگار این که زنداییم مهمون اومد خونه ما بعد از حدود چهار ماه . فقط به خاطر من بوده تو بهترین زمان .

    و عمرا خودم نمی تونستم که چنین برنامه ریزی ای کنم من که هیچ ۱۰۰ نفر با هم ! هم نمی تونستن.

    خیلی ممنونم خداجون که تازه تازه دارم تو عملم به قانون عمل می کنم و به خودم افتخار می کنم که بالاخره اقدام کردم . اقدام عملی .بلاخره به ترسام غلبه کردم .

    خیلی ممنون استاد که همیشه تاکید می کنید روی عمل کردن و ارزش ارائه کردن

    خیلی ممنونم خداجون که منو آوردی تو این مسیر و منو به صورت واضح هدایتم کردی

    و راه رو بهم نشون دادی

    ممنونم از این سایت زیبا و همه هم فرکانسی های عزیزم

    ممنونم از آزاده جون و استاد که صحبت هاشون باعث شد من حرکت کنم به صورت عملی

    و قدم بردارم برای هدف هام

    خداجون شکرت… بی نهایت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    ساناز افشین پور گفته:
    مدت عضویت: 1718 روز

    سلام به استاد نازنین فرشته خوبی ها و سلام به مریم نازنینم دلم واستون خیلی خیلی تنگ شده .جوری که از ته دلم از پروردگارم درخواست دارم منو به فلوریدا برسونه تا بتونم از نزدیک شما رو ببینم.

    یه سلام مخصوصا عرض میکنم خدمت آزاده جون خوش رو با اون انرژی فوق العاده که با صحبت هاشون تقریبا دل منو قرص کرد که برم تو دل ترسهام و استارت بیزنسم رو بزنم. اینقدر آزاده جون خوشرو و پر انرژی بودن که من واقعا دوست دارم بگیرمشون تو بغلم و تمام اون انرژی درونشون رو جذب خودم کنم. تا حالا اینقدر از یه نفر انرژی به این شدت نگرفته بودم با اون خنده های فوق العادشون.

    تجربه های بی نظیری که تماما موبه مو بخوایم بررسی کنیم صحبت های استاد نازنین بود که یه نمونه عینی از استاد عزیز بود در نوع خودشون.

    خیلی نکات مهمی رو عنوان کردن که امیدوارم من هم در بیزنس که مدتهاست فکرمو مشغول کرده بتونم ازش استفاده کنم و حتما وقتی آزاده جون نتیجه گرفتن من هم نتیجه میگیرم به امید پروردگارم.

    این که یه آدم با اون شرایط بی نظیری که در ایران داشته مهاجرت کرده و رفته به آمریکا و اونجا فرش قرمزی واسش پهن نشده و مجدد از صفر شروع کرده خودش کلی درس داره واسه من .

    اصلا احساس میکنم این فایل کاملا هدایتی بوده واسه من که بتونم قوت قلب بگیرم و بگم از دایره امن که واسط به وجود اومد و کاملا ظاهری هست بیا بیرون. این روزا نشانه‌های متعددی دارم میبینم که قشنگ دارم لمسشون میکنم و اینها همه از جانب پروردگار هست ایمان دارم.

    آزاده نازنین واقعا بهتون افتخار میکنم که اینقدر زیبا پر انرژی و پر تلاش هستین واقعا از لحظه به لحظه وقت و عمرتون احساس میکنم نهایت استفاده رو کردین.

    خوشحالم که صحبت های گوهربارتون رو شنیدم و لذت بردم و به امید پروردگارم حتما وقتی به نتیجه رسیدم حتما اینو به اشتراک میزارم باهاتون و امیدوارم که خیلی زود جهان من رو هدایت کنه به آمریکا تا بتونم از نزدیک اون انرژی بی نظیرتون رو بگیرم.

    الان که دارم اینا رو میگم تقریبا فاصله اومدم به آمریکا ۱ به هزار هست ولی الان اینه قطعا خیلی زود ورق همون میشه که در ذهن من هست و دور از تصویر من نیست. دوست ندارم دور از دسترس تصوراتم صحبت کنم ولی خیلی خودم رو به اون مکان نزدیک میدونم هر چند که الان حتی درآمدی که دارم در حد حقوق کارمندی ساده هست ولی بیزنسی که در ذهنم دارم و به واسطه صحبت های شما بیشتر شکل گرفته مطمئنم به زودی نتیجه خیلی خیلی بزرگی میده که منو به تمام خواسته هام میرسونه.

    درود به استاد عزیزم که این فایل بی نظیر رو به اشتراک گذاشتن تا باورهای مخرب ذهن ها از بین بره و جسارت در وجودمون بیدار بشه و بگین اگه اون آدم تونست من هم میتونم .

    به امید روزهای بی نظیر پیش رو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مرضيه ابدالى گفته:
    مدت عضویت: 2535 روز

    سلام و درود بر استاد عزیز و مریم جون و آزاده جون و تمام دوستان نازنین

    بسیار لایو پرمحتوا و انگیزشى و درس دهنده بود مثل همیشه ، کسى که راه پیموده و در کارى که عاشقش بوده ادامه داده

    تا آنجا که باین همه دستاورد رسیده و الگوى بسیار بارز و واضح و روشنى براى کسانى که در مسیرند

    و مى خواهند مانند آزاده اى که آزادگى ش با لذّت بردن از مسیر و با نوآورى و ایده هاى جدید و تجربه کردن استاد کارانى که کار بلد بودن

    با عشق و توّکل و اعتماد بخداى هستى بخش و راهگشا با صداقت و اعتقاد به پول حلال درآوردن و رضایتمندى مشترى

    که همه این ها نشانه هایى ست از جانب خداى صادق و رزّاق و وهّاب و رحمن و رحیم که دهنده ست و بسیار بخشنده

    درود خدا بر شما عزیزى که آزاده اى و آزاد اندیش و نیکو اندیش و زیبا صورت و نیکو سیرت

    و سپاس که راه هاى رفته خود را عاشقانه و بى ریا در اختیار مشتاقان گذاردید و با چهره اى خندان که شنونده و بیننده را به وجد مى آورد و انگیزه ایجاد مى کند تا ره بپوید و مانند شما از مسیر لذّت ببرد و به نتیجه فکر نکند و همان شود : که تو پاى در ره بنه و هیچ مپرس

    صمیمانه سپاسگزاریم و خدارو شاکریم که عضو خانواده صمیمیى استاد عباس منش هستیم

    والله خیرالحافظون

    خداوند همه شما عزیزان رو براى ما حفظ نماید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    یاسر عسکریزاده گفته:
    مدت عضویت: 2098 روز

    بنام خدا سرباز وظیفه یاسر عسکری زاده هستم

    استاد عزیز خیلی خوشحالم که با نشون دادن سبک زندگی خودت و دیگران کلی از باور های من رو عوض کردی و باعث شدی که من در زندگیم حرکت کنم و از منطقه امن خودم خارج بشم.

    استاد من رویای زندگی در یک کشور آزاد و پیشرفته رو توی سرم دارم و به شدت به سفر علاقه دارم و شرایط به سمتی داره پیش میره که روزگار منو هل داده به سمت خدمت سربازی :)

    نمیدونم چه حکمتی پشت این اتفاقات هست ولی با حس خوب دارم میرم به استقبال این اتفاقات جدید. هیچ ایده ای ندارم که قراره چه اتفاقاتی بیوفته ولی یه حسی داره توی وجودم میگه همین درسته برو جلو

    این کامنت بماند به یادگار (28 تیر سال 1401)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      یاسر عسکریزاده گفته:
      مدت عضویت: 2098 روز

      سلام مجدد بعد از 2 سال

      الان که این کامنت رو مینویسم توی یک کشور ازاد زندگی میکنم و خدمت سربازی رو به شکل عجیب غریبی تموم کردم (کلا 2 ماه خدمت کردم و شرایط جوری شد که خودشون کارت پایان خدمت من رو دادن)

      از هدفهاتون دست نکشید و براش تلاش کنید

      یاسر عسکریزاده 4 آذر 1403

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    میثم رخشان گفته:
    مدت عضویت: 1906 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به همه هم خانواده های عزیزم

    سلام به ازاده جان عزیز

    ی سری به سایت فوق العاده شما زدم و دیدم چقدر قشنگ طراحی شده و چقدر زیبا بود

    چقدر زیبا پله های ترقی یا همون تکامل خودمون رو یکی پشت سر یکی دیگه طی کردی و رسیدی به این ازاده ای که الان درستکاری رو اولویت و سرمایه اصلی خودش میدونه

    و چه چیز هایی رو باید قربانی کنی اون حرص و طمع هایی که بیشتر بگیر جاشو میده به صداقتی که میگه درست کار کن

    اولویت اول درستکاری بر اساس انتخاب مشتری هستش

    منم حالا ناخواسته یا نا خود اگاه فارق از این موضوع نبوده و نیستم و خوب یسری از محصولات دارم که خیلی شیک هستند و هر وقت مشتری میاد میگه از اینا میخوام میگم اینا از لحاظ قشنگی خوبن ولی نوردهی خوبی نداره و خیلی راحت یا قبول میکنه از من یا نه

    این تکامل و این صداقت منو یاد این میندازه زمانی که تازه با سایت استاد اشنا شده بودم تقریبا ی فرد بدهکار بدون سرمایه بودم که اون ایمان و اون شور وشوق اون هر اتفاقی رو ربط دادن به توحید و خداوند و دنبال نشونه ها بودن دنبال نترسیدن و غمگین نبودن و دنبال عمل کردن به دانسته ها باعث شد کم کم بیام بدهیام رو کم کم پرداخت کنم ی روزی

    رسیدم به اینجا که تعجب میکردم که بدهی ندارم کسی زنگ نمیزنه و جا میخوردم واقعا چون برنامه ریزی شده بود ذهن من برای بدهی خلاصه اونا پرداخت شد و مثلا میخواستم خرید کنم پول داشتم اما کم بود

    ی ایده به ذهنم رسید که با کلی از مشتری هام صحبت کردم که من مثلا این مقدار جنس رو میخوام لطف کنید برای من فاکتور کنید وقتی مبلغ به اون حد رسید ارسال کنید

    حالا بعضیا هم که لطف داشتن میفرستادن جنس رو ولی من اونجوری خریدای مبلغ بالام رو صورت میدادم و میخریدم و اینجوری کم کم دیدم مغازم پرشده

    و الان خیلی از اون مبالغ به ظاهر زیاد اون موقع مثلا ده ملیون خرید برام خیلی بود ولی الان اون مبالغ به مبالغ بیشتر و و پرداخت طی چند روز بهبود پیدا کرده

    هی داره این روند روغن کاری میشه

    همون چیزی که استاد عباسمنش به اون دوستمون گفته بود سرمایه تو درستکاری تو هستش که من جوری کارتو خوب انجام میدی که من تورو به چند نفر معرفی کردم

    و برای من هم این اتفاق افتاد سرمایه من قول درست و عمل کردن به وعده هام بود و هست و خواهد بود

    چند وقت پیش به یکی از مشتریهام گفتم چند نفر داری که مثل من مشتری باشه گفت والا چند نفر هستن توی کل ایران ولی خوبشون و درست حساب کتابشون شما هستین

    من خودم مثلا اگه از اعتبارم استفاده میکنم سعی میکنم توی اولین فرصت حالا شاید فردا باشه حساب کنم و پرداخت کنم

    ی نکته جالب که هست این ماه بود که ی مقدار از همین حساب کتابا مونده بود که مینویسم اول ماه این ماه اومدم گفتم تا حالا به این ها رسیدی هر چی نوشتی بیا چیز های که علاوه بر این ها میخوای بهشون برسی بنوی همین صبح نگاه کردم دقیقا همون ها هم تیک خورده بود ی مقدار بیشتر از اونها و حالا دوروز دیگه تا پایان ماه مونده

    و خدارو شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: